چهار عنصر مهم حیات

حیات این پیچیده‌ترین راز هستی است که متاسفانه ما آن را به درستی نشناخته‌ایم، در زمین چیزی نهقته است که ما را تا ژرفا به سمت خود می‌کشد و وادار به پرسش می‌کند؟ زمانی که بشر از گهواره ای که سالهای سال در آن می‌زیست فراتر رفت پاسخ این سوال بر او روشن شد. پیش از رفتن انسان به فضا حیات همیشه مهم‌ترین پرسش بشر بوده است. این که حیات از کجا آغاز شده است؟ جهش در تکامل انسان چه نقشی داشته است و …؟ پاسخ این سوالات بدون تردید در ماهیت و نحوه شکل گیری نوع ذی شعوری است که فعلا تنها نمونه، ما هستیم و گزیری جز این ممکن نیست. پاسخ ساده این است که حیات از ابتدایی‌ترین گونه‌ها انشعاب یافته است. حیات فرآیندی است که در طول میلیون‌ها سال کامل شده است. هر چه می‌گذرد تغییری در ساختار موجودات روی می‌دهد.

تغییرات ناگهانی که جهش نام گرفته‌اند در طول ۱۰ تا ۱۰۰ سال قابل رویت نیستند، ولی بی شک در طی هزاران سال موجودات زنده چهره ای متفاوت خواهند داشت. اگر بخواهیم به نتیجه ای قانع کننده دست یابیم و به پرسش‌های مطرح شده پاسخ دهیم نخست باید به سوالات ژنتیکی توجه کنیم و تاریخچه شکل گیری و پرورش حیات در زمین را دنبال کنیم.

دانشمندان معتقدند که حیات ابتدا در دریا آغاز شد و از آنجا به خشکی نیز انتقال یافت. امروزه هم بیش از ۹۰ درصد جانوران، ساکن دریا هستند. همانطور که می‌دانیم موجودات زنده بدون آب قادر به ادامه حیات و فعالیت‌های بیولوژیکی نیستند.

داروین اظهار داشت که موجودات زنده از یک نقطه انشعاب یافته‌اند و گونه‌های جدید به طور (خود به خودی) به وجود نیامده‌اند که فرآورده گونه‌های پیشین و ابتدایی بوده‌اند. وی بر این اساس معتقد بود که اکثر موجودات زنده که بر زمین می‌زیسته‌اند از بین رفته‌اند و ما گونه ای هستیم که از دسته‌های گوناگونی انشعاب یافته‌ایم. در کتاب پیدایش گونه‌ها، داروین نظریات خود را بدین شکل طبقه بندی کرد که بر پایه تاثیر محیط بر موجودات و تنوع ارثی بود:

عناصر وراثتی در طی نسل‌ها ثابت بوده و تغییری در آن حاصل نمی‌شود اما دوریس با بررسی به این نتیجه رسید که نه تنها تغییرات کوچکی در ماده ژنتیکی می‌تواند رخ دهد بلکه می‌تواند ساختار ژنتیکی موجود زنده را دست خوش تغییرات چشمگیری کند که منجر به دگرگونی موجود زنده خواهد شد. اغلب جهش‌ها در نتیجه تغییر در یک جفت باز و جایگزینی جفت باز به وسیله جفت باز دیگر و یا با دوبرابر شدن یا حذف شدن جفت آنها به وجود می‌آیند (نکته ای که باید به آن اشاره کرد این است که هر تغییری در ژن موجب تغییر در رمز نخواهد بود) به این گونه موتاسیون ها یا جهش‌ها، موتاسیون های نقطه ای گفته می‌شود.

نیم نگاهی به جهان ماده و موجودات، حاکی ازحرکت و تکاپوی همه موجودات، از آغاز ورود به دایره هستی تا انتهای عمر محدود خود در جهان مادی، در مسیری مشخص و به سوی مقصدی معیّن است. آفرینش هر موجودی با برنامه ریزی کامل و در ارتباط و هماهنگی با مجموعه موجودات هستی می‌باشد. تمام اجزای این مجموعه هماهنگ نسبت به همدیگر مؤثر و متأثر می باشند. نظم و هماهنگی موجود در آفرینش همه موجودات و مجموعه هستی، دلیل بر وجود هدف و غرض برای آفرینش است و نشان از مدبّری عالم، با اراده ای حکیمانه دارد. چنانکه قرآن کریم نیز در آیات متعددی به این حقیقت اشاره می‌فرماید:

إِنّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ اْلأرْضِ وَ اخْتِلافِ اللّیْلِ وَ النّهارِ َلآیاتٍ ِلأُولِی اْلألْبابِ؟ الّذینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیامًا وَ قُعُودًا وَ عَلی جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکّرُونَ فِی خَلْقِ السّماواتِ وَ اْلأرْضِ رَبّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النّارِ؛ مسلّماً در آفرینش آسمان‌ها و زمین و در پی یکدیگر آمدن شب و روز، برای خردمندان نشانه‌هایی [قانع کننده] است، همانان که خدا را [در همه احوال] ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند [که]: پروردگارا، این‌ها را بیهوده نیافریده ای؛ منزّهی تو! پس ما را ازعذابِ آتش دوزخ در امان بدار. (سوره آل عمران آیه ۱۹۰ و ۱۹۱).

بر روی سیاره ما، تمام چیزهای زنده اغلب از چهار عنصر اصلی ساخته شده‌اند: کربن، اکسیژن، نیتروژن و هیدروژن. به عنوان مثال ۹۹ درصد اتم‌های بدن خود ما از این چهار عنصر شیمیایی ساخته شده است. حدود یک پنجم وزن بدن ما از اتم‌های کربن ساخته شده است. لذا حرف «کارل ساگان» ستاره شناس واقعا حقیقت دارد که ما از مواد ستاره ای درست شده‌ایم! ارزش دارد راجع به این مسئله فکر کنیم و از پیوستگی و تشابهات ما بین تمام چیزهای روی زمین، زنده و غیرزنده و بقیه مواد کهکشان، درک درستی بیابیم.

البته اتم‌های متعارف روی زمین صرفا نقش آجرهای ساختمانی را دارند که به میلیون‌ها شکل گوناگون کنار هم چیده شده‌اند. انواع مختلف اتمها با یکدیگر ترکیب شده و واحدهای پایه ای بنام مولکول را می‌سازند. به عنوان مثال، یک واحد پایه ای یا مولکول آب از دو اتم هیدروژن و یک اتم اکسیژن درست شده است. اتمها می‌توانند به اطراف حرکت کرده و جاهای خود را با دیگر اتم‌ها در همان یا مولکول‌های مختلف معاوضه کنند. به این حرکات واکنش‌های شیمیایی می‌گویند. ترکیبات بسیار مختلف و تغییرات بسیار زیاد همواره روی می‌دهد. ماده می‌تواند اشکال بینهایت زیادی به خود بگیرد و بهمین دلیل است که چیزهای روی زمین همه یکجور نیستند. اتم‌ها هرگز ساکن نیستند. مولفه های تمام ماده‌ها، زنده یا غیر آن این است که همواره در حال حرکت‌اند، تغییر می‌کنند و با یکدیگر فعل و انفعال دارند.

اما اگر تمام ماده همیشه در حرکت است، چه چیزی ماده «زنده» را از غیر زنده متمایز می‌کند؟ بر روی سیاره ما حتی ساده‌ترین ارگانیسم های زنده خیلی پیچیده‌اند ـ به این معنی که آن‌ها دارای مولفه های داخلی و سطوح سازماندهی بسیار زیاد می‌باشند. ارگانیسم های زنده به طور عموم از یک سلول زنده یا بیشتر ساخته شده‌اند. سلول‌ها واحدهای کوچک زندگی هستند؛ این‌ها در اساس تجمع مولکول‌هایی هستند که پوسته ای آنان را احاطه کرده که در درون آن واکنش‌های شیمیایی بسیاری رخ می‌دهد. بعضی ارگانیسم های زنده، مانند باکتری یا ارگانیسم های حوضچه ای میکروسکپی، فقط دارای یک سلول هستند، درحالیکه دیگر ارگانیسم ها دارای سلول‌های بسیار زیاد که متقابلا پیوسته و وابسته‌اند، می‌باشند.

بدن انسان به طور متوسط دارای تریلون ها (میلیون‌ها میلیون) سلول زنده پیوسته می‌باشد. ولی پیچیدگی و تشکیلات سلولی، به خودی خود، برای تعریف زندگی کافی نیست. معذالک به نظر می‌آید که می‌توان با جمع زدن تعدادی از پروسه‌های معین، زندگی را به آن صورت که ما می‌شناسیم مشخص کرد و از این مجموعه برای متمایز کردن موجودات زنده از غیر زنده استفاده نمود.

چهار فصل زندگی و چهارعنصرحیات به نوعی تشکیل دهنده جهان هستی هستند، در دنیای پهناور وجود انسان، حیوان، گیاه و مواد کانی (معدنی) است که گردش مدور حیات و چرخه آن از انسان به حیوان و بعد گیاه و بعد مواد کانی را در بستر زندگی بوجود می‌آورد. وجود چهار فصل در حیات آدمی که همانند «درخت زندگی»، با رویکردی فلسفی و متافیزیکی به جهان؛ وجود طبیعت و نظم هوشمندانه مستتر در آن و پایداری حیات را باز می‌تاباند.

با دقت نظر در تاریخ ملاحظه می‌کنیم که نیاکان ما دریافته بودند که چهارعنصر حیات اثرات فروانی در زندگی آن‌ها دارد و در واقع می‌توان گفت حیات بخش زندگی آن‌هاست. این چهار عنصر به عنوان سنبل حیات انسان و فلسفه وجودی زندگی انسان همیشه درنظر گرفته شده و نقش فروانی داشته است.

خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ به الحقّ وَصَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ خدا آسمان‌ها و زمین را به حق (و نظم احسن اتقن) آفرید و شما آدمیان را به زیباترین صورت برنگاشت و بازگشت همه خلایق به سوی اوست. (آیه ۲ سوره التغابن).

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَکَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ وَکَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذَابُ وَمَنْ یُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ آیا (ای هوشمند به چشم بصیرت) مشاهده نکردی که هر که در آسمان‌ها و هر که در زمین است و خورشید و ماه و ستارگان و کوه‌ها و درختان و جنبندگان و بسیاری از آدمیان همه (با کمال شوق) به سجده خدا (و اطاعت او) مشغول‌اند و بسیاری از مردم هم (در اثر کفر و عصیان) مستوجب عذاب حق شدند؟ و هر که را خدا خوار و ذلیل گرداند دیگر کسی او را عزیز و گرامی نتواند کرد که البته خداهرچه مشیّت کامله‌اش تعلق گیرد خواهد کرد. (آیه ۱۸ سوره الحج).

إِنَّمَا مَثَلُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا یَأْکُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعَامُ حَتَّی إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زخرف‌ها وَازَّیَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَیْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَیْلًا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِیدًا کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ محقّقا در مثل، زندگانی دنیا به آبی ماند که از آسمان‌ها فرو فرستادیم تا به آن باران انواع مختلف گیاه زمین از آنچه آدمیان و حیوانات تغذیه کنند در هم رویند تا آن‌گاه که زمین (از خرمی و سبزی) به خود زیور بسته و آرایش کند و مردمش خود را بر آن قادر و متصرف پندارند ناگهان فرمان ما به شب یا روز در رسد و آن همه زیب و زیور زمین را دور کند و چنان خشک شود که گویی دیروز هیچ نبوده است. این گونه آیات خود را به تفصیل برای اهل فکرت بیان می‌کنیم. (آیه ۲۴ سوره یونس).

بسیاری از فلاسفه قدیم به شکلی از چهارعنصر اصلی تشکیل دهنده جهان برای توضیح الگوهای موجود در طبیعت اعتقاد داشته‌اند. شکل یونانی این اعتقاد که به دوران پیش از سقراط بازمی گردد در طول قرون وسطی و رنسانس نیز به حیات ادامه داد و تاثیر خود را بر اندیشه و فرهنگ اروپایی و دیگر ملل، برجای گذاشت. در یونان باستان چهار عنصر اصلی، یعنی آتش، خاک، باد و آب بوده که این الگو تقریباً در همه جا وجود داشته است. عناصر اربعه یا عناصر چهارگانه (به پارسی سره چارآخشج یا چهارآخشیج) چهارعنصر آتش، خاک، هوا و آب هستند که یونانیان باستان آن‌ها را عنصرهای سازندهٔ جهان می‌دانستند.

آن‌ها نور خورشید را مخلوطی از هوا و آتش تصور می‌کردند و یخ را همان آب می‌دانستند که سختی سنگ را به دست آورده است. اگرچه این دیدگاه ممکن است بسیار عامیانه به نظر برسد، اما اثرهایی ژرف بر درک امروزی ما از جهان دارند. یکی از این آثار، توجه به حالات ماده است. مفهوم ماده و انرژی را می‌توان از اعتقاد به عناصر اربعه برداشت کرد. خاک نمایندهٔ حالت جامد؛ آب نمادی از حالت مایع وهوا یادآور حالت گازی است. به این ترتیب سه عنصر نخست حالات سه گانهٔ ماده را یادآور می‌شوند. اثر دیگر معرفی آتش است.

یکی از بزرگ‌ترین و ساده‌ترین نشانه‌های دریافت الهامات بشری «وجود طبیعت» به خصوص وجود چهار» عنصر حیات» در آن، یعنی آتش و خاک و باد و آب است. اگر کمی دقت کنید در می‌یابید که هیچ اختراع یا اکتشافی در دنیا وجود ندارد که یکی از این چهارعناصر در آن‌ها دخیل نباشد؛ مثلا اگر کشفی در شیمی به دست می‌آید حتما» عنصر آب» و برخی عناصر دیگر درآن دخالت دارند و یا اگر فضا پیمایی به فضا فرستاده می‌شود، عنصرآتش و باد درآن دخالت مستقیم دارند و یا اگر معدنی یا مکانی کشف می‌شود حتما خاک و عناصر دیگر درآن دخیل‌اند و خلاصه همه و همه این‌ها، شهوداتی هستند که خداوند متعال آن‌ها را برای ارشاد و راهنمایی بیشتر ما انسان‌ها در دل طبیعت قرار داده است. ولی متاسفانه اکثر انسانها به آن‌ها نه تنها بی توجه بلکه نا مهربان هستند. با اینکه وجود و ماهیت تمام موجودات از خاک و عناصر تشکیل شده آن هستند، اما متاسفانه اساساً بیشتر انسان‌ها از آن بی بهره هستند.

محیط زیست طبیعی عبارت ترکیبی از دانش‌های متفاوت در علم است از مجموعه عوامل زیستی و محیطی در غالب محیط زیست و غیر زیستی (فیزیکی، شیمیایی) که بر زندگی یک فرد یا گونه تأثیر می‌گذارند و از آن تأثیر می‌بینند. امروزه این تعریف غالباً به انسان و فعالیت‌های او مرتبط می‌شود و می‌توان محیط زیست را مجموعه‌ای از عوامل طبیعی کرهٔ زمین، همچون هوا، آب، اتمسفر، صخره، گیاهان و غیره که انسان را احاطه می‌کنند خلاصه کرد.

تفاوت محیط زیست با طبیعت در این است که تعریف طبیعت شامل مجموعه عوامل طبیعی، زیستی و غیر زیستی می‌شود که منحصراً در نظر گرفته می‌شوند، در حالی که عبارت محیط زیست با توجه به برهم کنش‌های میان انسان و طبیعت و از دیدگاه وی توصیف شده است.

خصوصیات این عناصر به گفته افلاطون:

آتش نمایندهٔ مفهوم انرژی و بیانگر تغییراتی است که انرژی در ماده و حالات آن به وجود می‌آورد. بدین ترتیب مفهوم ماده و انرژی را به آسانی می‌توان از دیدگاه پیشینیان، برداشت کرد. اینکه یونانیان در برهه ای از تاریخ چنین دیدگاهی داشته‌اند درست است، اما اینکه چنین دیدگاهی نخست از کدام اندیشه برآمده، ارتباط خاصی ندارد. بسیاری بر این عقیده‌اند که نخستین کسی که بحث عناصر طبیعت و احترام به آن‌ها را پیش کشید «زرتشت» بوده است. شکل یونانی این اعتقاد که به دوران پیش از سقراط بازمی گردد در طول قرون وسطی و رنسانس نیز به حیات ادامه داد و تاثیر خود را بر اندیشه و فرهنگ اروپایی برجای گذاشت.

البته این اعتقاد به چهار عنصر بسیار پیش از این در ایران، هند، چین و خاور دور نیز حضور داشته‌اند و به راحتی می‌توان حضور آن را در عقاید زرتشتی، بودایی، هندو و تقریبا تمامی ادیان سری (Esoteric) نشان داد. در یونان باستان، چهارعنصر اصلی، آتش، خاک، هوا و آب بودند که این الگو تقریباً در همه جا تکرار شده است. افلاطون این عناصر را دارای ریشه‌های سقراطی می‌داند. محققان در باره مشابهت این چهار عنصر بنیادین در بسیاری از فرهنگ‌ها تذکر داده‌اند که این چهار عنصر پایه حیات برای انسان‌ها بوده‌اند. خاک غذای ما را تامین می‌کند. آب وهوا لازمه ادامه حیات ما و خورشید و آتش گرما بخش زندگی بوده است.

۱- (آتش) صفرا= ترشحات کبد در کیسه صفرا جمع می‌شود و زرد است (گرم و خشک).

۲- (خاک) سودا= رسوبات خون (سردو خشک).

۳- (هوا) خون = گلبولهای قرمز (گرم و تر).

۴- (آب) بلغم = سیستم لنفاتیک یا ایمنی بدن است. مثل سفیده تخم مرغ (سردو تر).

به گفته «گالن» این عناصرتوسط هیپوکراتوس که پدرعلم پزشکی مدرن بوده نام برده شده است. او معتقد بود که در بدن انسان چهار مزاج گوناگون وجود دارد که هرکدام آن‌ها برسیستم ایمنی و سلامت بدن انسان تاثیر ویژه ای دارند.

۱- آتش = منبع حرارت، گرما و خشکی است (گرم و خشک).

۲- خاک= منبع فلزات و املاح است (سردو خشک).

۳- آب = منبع تری و خیسی است (سرد وتر) دو، سوم بدن انسان و کره زمین.

۴- هوا = منبع گازها و تنفس (گرم و تر)

در قدیم این چهار عنصر را دربدن انسان (اخلاط اربعه) می‌نامیدند.

یکی از دوعامل مهم در سلامتی انسان تعادل PH خون است (اخلاط اربعه) PH خون به طور معمول باید بالای ۷ باشد (۷/۴ - ۷/۲) اگر بالاتر از این عدد باشد خون قلیایی (گرم) شده و اگر پایی‌تر از ۷ باشد خون اسیدی (سرد) شده و در هر دو حالت سلامتی مختل شده و درصورت ادامه این وضعیت فرد به اغما می‌رود.

وقتی صفرا (آتش) بالا باشد PH بالای ۸/۵ است زیر دنده‌ها داغ است و فرد انگار همیشه دو درجه تب دارد. لب‌ها دچار خشکی و ترک است. پوست سر شوره میزند، کبد خراب شده و از شدت حرارت پوست بدن می‌سوزد.

در سودا (خاک) PH زیر ۶ است و فرد همیشه احساس سرما و یخ زدگی می‌کند.

اگر بلغم (آب) بالا باشد چشم‌ها پف کرده و فرد بی حال است و درد مفاصل ایجاد می‌شود که علت آن خوردن زیاد سردی‌هاست (مثل ماست) بلغم که زیاد شد، گلبولهای سفید در بدن افزایش یافته است (بدن انسان اقدام به خودکشی کرده). عدم استفاده درست از آب باعث بیماری‌های بسیاری در بدن می‌شود. با غذا آب خوردن، آب یخ خوردن، یک دفعه سرکشیدن آب باعث بیماری می‌شود. بهتراست آب را در سه مرحله و جرعه جرعه بخورید. (نیم ساعت قبل از غذا و ۲/۵ ساعت بعد از غذا).

مواد سدیم دار (تر) و مواد پتاسیم دار (خشک) باید در بدن در حالت تعادل باشند. سدیم زیاد باعث تجمع آب در بافت‌ها شده (بدن ورم می‌کند) فشار خون بالا می‌رود و ادرار بند می‌آید. ولی پتاسیم باعث دفع آب‌های زیادی بدن می‌شود. پتاسیم در میوه‌ها بسیار فراوان است و به خصوص در ته خیار، کاهو، مغز بادام و موز به وفور یافت می‌شود.

هنگامی که «صفرا» در بدن زیاد شود، دهان تلخ می‌شود (بیقراری، تند تند کار کردن)

هنگامی که «خون یا دموی» در بدن زیاد شود دهان شیرین می‌شود.

هنگامی که «بلغم» در بدن زیاد شود دهان ترش می‌شود (حالت بی حالی به انسان دست می‌دهد).

هنگامی که «سودا» در بدن زیاد شود دهان شور می‌شود (افسردگی، گریه زیاد، کابوس دیدن).

این اخلاط اربعه باید در بدن به حالت تعادل باشد که در طب قدیم آن را مزاج می‌نامند.

به گفته گالن (Galen) این عناصر توسط هیپوکراتوس (پدر پزشکی مدرن) برای توضیح بدن انسان به عنوان چهار نوع مزاج گوناگون به کار رفته است: صفرای زرد (آتش)، صفرای سیاه (خاک)، خون (هوا) و بلغم (آب). بعضی کیهان شناسان عنصر پنجم (اثیر یا اتر) را نیز به چهار عنصر فوق الذکر اضافه کرده‌اند. از جمله ارسطو که با اعتقاد به اینکه آب، باد، هوا و خاک عناصر زمینی و فساد پذیر هستند، ستارگان را از اثیر؛ اتر می‌دانسته‌اند. اثر (Aether) در یونانی از ریشه Eternity (ازلی و ابدی) گرفته شده است. لازم به ذکر است که بعضی متخصصین امور خفیه (Occultist) امروزی، این چهار عنصر ابتدایی را نمادی قدیمی از چهار حالت ماده دانسته‌اند؛ که اثرات وافری بر ماه تولد هرفرد می‌گذارد؛ و برخی متخصصین علوم خفیه این چهار عنصر را نماد قدیمی از چهار حالت ماده نامیده‌اند.

اثرات عناصر چهار گانه بر محیط:

الف- آتش برای پلاسما.

ب- خاک برای جامد.

ج- هوا برای گاز.

د- آب برای مایع.

۱) آتش عنصری: وظیفه آن ایجاد لطافت، پختگی، سبکی است. نشانگر حرکت بیشتر است.

۲) خاک عنصری: وظیفه آن ایجاد پایداری و شکل دهی و حفظ اشکال است.

۳) هوای عنصری: به نسبت آب عنصری شکل پذیری و …. بیشتر و سریع تری دارد. وظیفه آن ایجاد تخلخل و فاصله بین ذرات اجسام است.

۴) آب عنصری: وظیفه آن ایجاد توانایی شکل پذیری و قابلیت انعطاف در اجسام است.

نقش و اهمیت چهارعنصر حیات بر انسان و محیط زندگی آن:

عنصر آتش: عنصر آتش با شناسای جهت جنوب؛ فصل تابستان و رنگ قرمز مرتبط است. این عنصر معمولا با مثلث قرمز خون، شمع، یاقوت نشان داده می‌شود آتش نمایان انرژی است هیجان و مردانگی است. آتش با سوزاندن اجسام جادوهای عشق و روشن کردن شمع حضور می‌یابد. ظهور این عنصر توسط خورشید، صاعقه آتشفشان و یا هر شکلی از نور امکان پذیر است و اعتقادی وجود دارد که هر شکلی از گربه ساران مخصوصاً شیر یا ببر ماهیت آتشی دارند و همچنین تمام موجودهای درنده مثل گرگ و موجودهای علوی مثل سمندر وعنقا، اژدها و شاهین در چین و ژاپن آتش با یک پرنده سرخ، آزتک ها با سنگ چخماق، هندو صاعقه، مسیحیت شیر نشان داده می‌شود. حضور نماد آتش نشان دهنده اراده شخصیت و رشد و توسعه انرژی است. آتش معمولا با جاه طلبی، رضایت، هماهنگی وتعادل مرتبط است و اراده واقعی را نشان می‌دهد.

عنصرخاک: خاک با شناسای جهت شمال؛ فصل زمستان و رنگ سبز مرتبط است. خاک معمولا با مربع سبز، طبل، پوست حیوانات، سکه، طلسم پنج گوش، شیر، ضربان قلب، جواهرها، استخوان، چوب بلند نشان داده می‌شود. خاک نشانگر قدرت و پایداری است. در مناسک رسمی خاک از طریق دفن کردن اجسام در آن گیاهان یا ساخت چوب یا سنگ حضور پیدا می‌کند. تجلی عنصر خاک معمولا به شکل گیاهان، درختان و کوه‌ها، جنگل، غار و باغ است. در میان حیوان‌ها نیز گوزن، گاو نر، خوک ماده، خرس و مار تمامی حیوانات زندگی کننده زیر خاک مثل موش کور و خرگوش نمایندگان عنصر خاک هستند. موجودات علوی مثل فانون، ساتیر موجودی نیمه بز نیمه انسان، دیو و گورزاد فرشته و جون جنگلی با این عنصر مرتبط هستند. در چین و ژاپن نماد لاک پشت، در آزتک ها خانه، در هندو نیلوفر آبی، ژیونان چرخ و در مسیحیت با گاو نر نشان داه می‌شود. حضور خاک نشان دهنده امور مالی، تجاری، پولی، خانه، فامیل، امنیت فیزیکی است و عنصر زمین بخشی از مادر زمین، بخشی کاملا مرتبط با این عنصر هستند. هر چیزی که شکلی مادی داشته باشد بخشی از طبیعت خاک به حساب می‌آید.

مهم‌ترین آثار فعالیت‌های انسان بر خاک عبارت‌اند از مسمومیت و فرسایش که موجب تخریب و کاهش توان زمین‌های زراعی می‌شوند. به طور کلی فرسایش خاک پدیده‌ای طبیعی است که به وسیلهٔ عواملی چون باد، رواناب‌های سطحی و تغییرات دما انجام می‌گیرد. با این حال، فعالیت‌های انسان از جمله زراعت مفرط، آبیاری زمین‌های زراعی، محصولات تک‌کشتی، چریدن بیش از حد دام‌ها در مراتع، جنگل‌زدایی و بیابان‌زایی باعث از بین رفتن تعادل موجود میان روند تخریب و ایجاد خاک و در نهایت آلودگی آن می‌شوند. مسمومیت خاک می‌تواند در اثر افزایش نمک‌های خاک توسط ماشین آلات کشاورزی و یا آلودگی مستقیم آن توسط افراد یا کارخانه‌ها ایجاد شود. در این صورت خاک ناحاصل‌خیز و حتی سمی برای برخی گیاهان می‌شود.

عنصرهوا: هوا با شناسای جهت شرق فصل بخار و رنگ زرد مرتبط است. هوا معمولا با دایره زرد، فلوت، پر، شیشه، زنگ، ناقوس، الماس و سوت و بخور و شمشیر نشان داده می‌شود. هوا نشان دهنده هوش و فرزانگی و ارتباطات، نیروهای ذهنی مردانگی مرتبط است. درمناسک رسمی هوا از طریق قرار دادن اشیا در معرض باد، آوازها و معلق کردن اشیا تجلی پیدا می‌کند. باد، آسمان، طوفان، ابر، آواز پرندگان، به خصوص عقاب و باز و هر چیزی که پرواز می‌کند نماینده هوا است. موجودهایی علوی شامل جن‌های هوایی، پری‌ها و شیر دال‌ها هستند. هوا در چین و ژاپن با اژدهای آبی در آزتک با خرگوش و در هندو و یونان شمشیر و در مسیحیت با عقاب نشان داده می‌شود. حضور عنصر هوا معمولا نماد امور روحانی، رشد فکری، منطق گرایی و الهی است. حوزه‌های اندیشه مانند علم منطق و نو آوری های مرتبط با ارتباطات نوشتاری و گفتاری نیز تحت سلطه عنصر هوا هستند. با این وجود هر عملی انجام شود عنصری از هوا در خود دارد چرا در لحظه ای به شکل حرف ویا فکر وجود دارد.

آلودگی هوا عبارت است از ورود مستقیم یا غیر مستقیم هر عنصری توسط انسان در هوا که احتمال ایجاد اثرات نامطلوب بر سلامتی انسان و محیط زیست را داشته باشد. انواع آلودگی‌های هوا عبارت‌اند از: گازهای شیمیایی و سمی که غالباً حاصل واکنش‌های سوختن هستند: اوزون که وجودش در لایه‌های پایینی هواکره تأثیرات خطرناکی بر سلامتی جانداران دارد. گازهای حاصل از سوختن مانند دی‌اکسید گوگرد، اکسیدهای ازت، مونوکسید کربن، سولفید هیدروژن و بعضی گازهای گلخانه‌ای. گرد و غبار و ذرات معلق در هوا. گازهای گلخانه‌ای همچون دی‌اکسید کربن، متان و فلوئوروکربنها. فلزات سنگین همچون آرسنیک، سرب، روی، مس، کروم، جیوه و کادمیوم که در اثر فعالیت‌های صنعتی وارد هوا می‌شوند.

عنصر آب: درسنت های ادیان؛ گرایش به جادوگری آب، با شناسای جهت غرب؛ فصل پاییز و رنگ آبی مرتبط است. این مفهوم گاهی با یک هلال آبی و جام سنگ کوچک و لاجورد بازنمایی می‌شود. آب در علوم سری نشان دهنده هیجان‌ها و احساس‌ها می‌باشد. همچنین در برخی از مناسک به خاطر پاک کردن یا تطهیر، آب را بر روی جسمی که ناپاک بوده می‌ریزند. جادوهای شفا بخشی، حمام‌های رسمی و رها سازی اشیا در تلاطم آب کاربرد دارد. دراندیشه تاتو نیستی آب بازنمای هوش و فرزانگی است؛ اما حجم زیاد آن باعث مشکل شدن انتخاب و پیگیری امور می‌شود. عنصر آب به راحتی بر عنصر آتش غلبه می‌کند اما خود تحت سلطه عنصر خاک است. آب به شکل‌های رود، دریا، دریاچه اقیانوس، چشمه، فوران، مه نوشیدنی‌ها و باران ظاهر می‌شود در میان حیوان‌ها دلفین، فوک، لاک پشت، ماهی‌ها نشان دهنده آن هستند. همچنین موجودات علوی مانند اژدها و پری و مار دریایی با آن در ارتباط هستند و در چین و ژاپن لاک پشت سیاه نماد آب است.

امروزه تأمین آب شیرین برای بعضی کشورها یک بحران جدی محسوب می‌شود. بر اساس گزارش‌های سازمان منابع آبی در سال ۲۰۰۱، در صورت عدم اقدامات مناسب، در سال ۲۰۳۰، ۳٫۹ میلیارد نفر دچار این بحران خواهند شد. قابل توجه است که این بحران خود با روند کنونی افزایش جمعیت اوج نیز خواهد گرفت. گرم شدن زمین نیز در از بین رفتن منابع آب به خصوص در مناطقی چون آسیای مرکزی، آفریقای شمالی و دشت‌های بزرگ ایالات متحده نقش دارد. کیفیت آب‌ها نیز بحران دیگری است که برخی کشورها در پیش رو دارند. میزان آلودگی برخی آب‌ها و روند افزایش آن در بسیاری از نقاط کرهٔ زمین بسیار نگران‌کننده می‌باشد. آب‌های سفره‌های زیرزمینی و رودها و دریاچه‌ها منابع مهم تأمین آب شیرین هستند که مستقیماً در معرض آلودگی توسط فعالیت‌های انسان قرار دارند. آلودگی دریاها نیز علاوه بر دخالت مستقیم انسان، تحت تأثیر آلودگی آب‌های شیرین و چرخهٔ آب می‌باشد.

 

«أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ».آیا کسانی که کفر ورزیدند ندانستند که آسمان‌ها و زمین هر دو به هم پیوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختیم و هر چیز زنده ای را از آب پدید آوردیم آیا [باز هم] ایمان نمی‌آورند. سوره انبیاءآیه ۳۰

«وَ اللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ». «خداوند هر جنبنده ‏اى را از آبى آفرید» سوره نور آیه ۴۵

همانطوری که در آیات فوق اشاره شده است بیشتر بدن موجودات زنده از آب تشکیل شده است؛ مثلا در مورد انسان ۷۰ درصد بدن انسان از آب تشکیل شده است و چنانچه ۱۰ درصد از آب بدن کم شود باعث ایجاد اختلال در بدن انسان می‌شود و درصورتیکه این مقدار به ۲۰ درصد برسد باعث مرگ انسان می‌شود. سلول‌های بدن در محیط آبی ویژه ای زندگی می‌کنند که ترکیب آن برای سلول‌های مختلف مشابه است اگر چه ترکیب شیمیایی پلاسما با این محیط یک سان نیست.

آلودگی فیزیکی همچون آلودگی گرمایی (مصرف آب برای خنک کردن دستگاه‌های صنعتی که موجب افزایش دمای آب و در نهایت از بین رفتن برخی گونه‌های گیاهی یا جانوری می‌شود) یا رادیواکتیو (در اثر حوادث هسته‌ای). آلودگی‌های شیمیایی بسیار گوناگون می‌باشند و می‌توانند در اثر ورود مواد شیمیایی حاصل از کارخانه‌ها، کشاورزی یا فاضلاب‌های شهری به درون آب باشد. مصرف مواد شیمیایی ضد آفت در کشاورزی از علل مهم آلودگی آب‌های زیرزمینی یا سطحی است که مستقیماً موجب مرگ بسیاری از گونه‌ها می‌شود. همچنین، مصرف کودهای نیترات دار و فسفات دار موجب افزایش این عناصر در آب‌ها می‌شود. در نتیجه، باکتری‌ها و جلبک‌های سطح آب که از این مواد تغذیه می‌کنند به سرعت رشد می‌کنند و زیاد می‌شوند و موجب کمبود اکسیژن محلول در آب و در نتیجه مرگ اغلب گونه‌های ساکن زیر آب می‌شوند.

آلودگی توسط فلزات سنگین چون جیوه، آرسنیک، سرب و روی نیز که حاصل از فعالیت کارخانه‌هاست طی زنجیره‌های غذایی انباشته می‌شود و جان بسیاری از جانوران و نیز انسان را تهدید می‌کند. آلودگی آب‌ها همچنین موجب بارش‌های اسیدی می‌گردد که برای محیط زیست سمی می‌باشند. آلودگی توسط هیدروکربن‌ها (همچون نفت)، پلی‌کلروبی‌فنیلها (که سمی و سرطان‌زا هستند) و سایر مواد شیمیایی چون انواع داروها، مواد شوینده و … نیز مثال‌های دیگری از آلودگی شیمیایی آب‌ها هستند.

دانشمندان نشان داده‌اند که بدون آب یا ویتامین، ادامه زندگی فقط برای چند روز یا حداکثر ۱ هفته امکان پذیر است؛ اما اگر آب و ویتامین کافی به بدن برسد، می‌توان تا ۱ سال لب به غذا نزد و به زندگی ادامه داد! بدون آب، حجم خون در بدن و به دنبال آن فشار خون، کاهش می‌یابد. خون غلیط تر و چسبناک تر می‌شود و در نتیجه گردش آن در بدن سخت تر می‌شود؛ بنابراین قلب بیشتر کار می‌کند تا این شرایط را جبران نماید. با این وصف، حتی در هوای خنک هم بدون آب کم تر از یک هفته دوام خواهید آورد.

طبیعت در طول تاریخ، چهره خشن خود را با پدیده‌های ویرانگری نظیر زلزله، فوران آتشفشان، خشکسالی، جاری شدن سیل، شوک‌های حرارتی، گردباد، توفان‌های گرمسیری و دریایی به انسان نشان داده و شالوده زندگی بشر را از بدو پیدایش آن با خطر مواجه کرده است. با توجه به اینکه این گونه فرآیندهای طبیعی اثرات منفی بر زندگی انسان داشته‌اند، رو از دیدگاه برخی صاحب نظران از آنها به عنوان بلایا نام برده شده است. کارشناسان و صاحب نظران بر این باورند چنانچه طبیعت باعث ایجاد حادثه ای شود که موجب تلفات و خسارت گسترده انسانی، طبیعی شده و قدرت آن بیشتر ازتوان بشر باشد، بلایای طبیعی نامیده می‌شود.

آیا تا به حال فکر کرده‌اید انسان بدون آب و غذا چه قدر دوام می‌آورد؟ از نظر تئوری، وقتی در نهایت تمام چربی، پروتئین و کربوهیدرات بدن مصرف شود، بدن بدون انرژی می‌ماند و از کار باز می‌ایستد. همه کشورهای جهان به این نتیجه رسیده‌اند که لجام گسیختگی صنعت، زندگی انسان و موجودات را با خطر حتمی رو به رو ساخته است و میزان اکسیژن هوا در صد ساله اخیراز۳۶% به۲۵% کاهش یافته و بحث محیط زیست در دنیا به طور جدی بررسی و دنبال می‌شود و باعث سوراخ شدن لایه ازن گردیده است.

طوفان‌ها وگردبادها از طرفی و خشکی و تغییرات آب وهوا در نقاط مختلف جهان از طرف دیگر هر روز بیشتر از روز قبل باعث تخریب واز بین رفتن می‌شود. کشور ما ایران نیز باید همگام با سایرکشورهای جهان به محیط زیست خود توجه بیشتری نشان دهد و آن را در اولویت خاص قرار دهد تا از آلودگی هوای شهرهای بزرگ، ضایعات صنعتی، خانگی و مصرف بی رویه مواد شیمیایی بدون عاقبت اندیشی در کشاورزی و صنعت، تخریب جنگل‌ها و قطع درختان به بهانه‌های مختلف در گوشه و کنار شهرها و در آینده تشعشعات زباله‌های اتمی که به آن افزوده می‌شود، کاسته شود.

کیهان شناسان اثرات چهارعنصر حیات را از جهت فضای (اثیر یا اتر) برماه تولد هر شخص، چنین تفسیر می‌کنند:

۱- عنصر آتش، متولدین ماه‌های فروردین، مرداد، آذر می‌باشند: متولدین این ماه‌ها جزء عنصر آتش می‌باشند. افرادی پرشور، احساساتی، فعال، پر انرژی و بسیار خلاق هستند. آن‌ها سرشار از زندگی با محبت و خونگرم بوده و تاثیر مستقیم و فوری بر روی محیط خود دارند. هنگامی که دو نفرازاین عنصر به یکدیگر ملحق شوند ترکیبی مستحکم بوجود می‌آید. آن‌ها برای یکدیگر به طرق گوناگون موجبات موقعیت‌های مناسب و مهیجی را فراهم می‌آورند. گسترش ویژگی‌های افرادی که درعنصر آتش قرار دارند می‌تواند موجبات افراط و زیاده روی شده و مشکل آفرین گردد. این افراد دارای طول موج احساسی یکسانی بوده و عشق برای آنان معنی بزرگی دارد. آن‌ها نیاز به دوستی و رابطه گرم و پر محبت دارند و غالبا بسیار مهربان هستند.

۲-عنصر خاک، متولدین ماه‌های اردیبهشت، شهریور، دی می‌باشند: ویژگی‌های ذاتی مشترک متولدین در این عنصر به واقع بینی، ماده گرایی و همچنین احتیاط و دقت محدود شده است. آن‌ها علاقه زیادی به ثابت قدم بودن دارند و برای بهبود و تحکیم وضعیتشان در زندگی به سختی تلاش می‌کنند. زمانی که دو نفر از این عنصر به یکدیگر می‌رسند ملاقات آنها با بینش بطرف خاک (پایین یا زمین) است و این به آن معناست که افکار بلند پروازانه ندارند. خاک با خاک موجب اطمینان خاطر یکدیگر را فراهم می‌کنند و این افراد بگونه شگفت آوری با وفا هستند و در کنار یکدیگر می‌مانند و حفظ روابط همیشگی برای آن‌ها دارای اهمیت زیادی است.

۳-عنصر هوا، متولدین ماه‌های خرداد، مهر، بهمن می‌باشند: این دسته چون در عنصر هوا (باد) قراردارند نسبت به سایر عناصر دیگر دارای احساسات کمتری می‌باشند. آن‌ها مایل‌اند که ارزش و توانایی‌های روحی خویش را با عشق جلوه دهند تا با دلسوزی و نگاه. متولدین این عنصر شیفته مصاحبت و تبادل نظر بوده و خلاقیت را بر انجام ایده‌های جدید ارجحیت می‌دهند. به ویژه آن‌ها از همراهی با افرادی که در این عنصر می‌باشند لذت می‌برند، اگر چه ابراز احساسات برایشان دشوار است. در مواردی که عقاید خود را به ناچار تغییر می‌دهند نسبت به اعتماد خود به هر چیز و هر کس نگران می‌شوند؛ بنابراین آن‌ها از دیدگاه افکار و عقاید با یکدیگر تناسب دارند و چنانچه توقعات احساسی غیر قابل اجرا پیش آید سبب بروز مختصر علائم خطر می‌شود.

۴-عنصر آب، متولدین ماه‌های تیر، آبان، اسفند می‌باشند: این‌ها سخت تحت سلطه احساسات قوی واقع شده‌اند که این احساسات آن‌ها را خشن و حساس می‌سازند. بهترین فرد برای درک نیازهای عنصر آب فرد دیگری از همین عنصر است؛ زیرا ممکن است دیگران خصوصیات ویژه آن‌ها را به عنوان عدم تمایل و ایجاد ارتباط تلقی کنند. در رابطه بین دو عنصر آب و آتش همانگونه که اشاره شد احساسات آن‌ها رل اساسی را بازی کرده و آن‌ها محافظ و مدافع یکدیگرند. روابط عناصر آب، صلح و آرامش را همراه دارد و بر زندگی آنان حکمفرمایی می‌کند اما بدلیل داشتن احساسات قوی، می‌تواند اثر مخالف نیز داشته باشد و منجر به بازی‌هایی شود که سبب نابودی روابط صمیمی گردد.

فرضیه گایا:

غرض از مطرح کردن این مبحث؛ بررسی دقیق تر اثرات عناصر اربعه برمحیط پیرامون ما و نقش محیط درشناخت هرچه بیشتر انسان، ازجهت شناسایی عناصر اربعه در زندگی ما می‌باشد. مطالعه برشناخت محیط زیست سیاره زمین که بخشی مهمی از دانش پایه دانشمندان به حساب می‌رود، حاکی از آن است که در حال حاضر زمین تنها سیاره شناخته شده‌ای است که حیات بر روی آن جریان دارد. در بین دانشمندان بزرگ فرضیه ای به نام گایا (Gaia) که ادعا می‌کند که سیاره زمین مانند یک درخت، دارای حیات است. این فرضیه در سال ۱۹۶۵ توسط جیمز لاواک دانشمند انگلیسی مطرح شد.

فرضیه گایا در واقع مجموعه‌ای از فرضیه‌هاست. اولین آن‌ها می‌گوید که حیات بر محیط زیست زمین آثار عمده ای می‌گذارد. فرضیه گایا در سطح بعد تاکید می‌کند که آثار حیات در جهت بهبود محیط برای خود حیات است. مورد سوم می‌گوید که گایا به طورعمده و آگاهانه کنترل محیط زیست کره زمین را در اختیار می‌گیرد؛ بنابراین به نظر می‌رسد که وجود پس خورهای مثبت و منفی که در اقیانوس‌ها و اتمسفر عمل می‌کنند برای توجیه سازو کارهایی که حیات اثر خود را از طریق آن بر محیط می‌گذارد کافی باشد.

گایا زمین را به عنوان یک اَبَر موجود زنده معرفی نموده است. چرخه مواد غذایی حاصل از خاک و سنگ که براثر جویبارها و رودخانه‌ها به جریان می‌افتد را به گردش خون در بدن جانوران تشبیه می‌کند. دراین تشبیه رودخانه‌ها در حکم رگ‌ها، جنگل درحکم ریه و اقیانوس به مثابه قلب زمین است. برطبق همین نظریه تمام موجودات زنده دارای یک سیستم عصبی می‌باشند. کره زمین نیز دارای چنین سیستم عصبی می‌باشد که به آن «شبکه مغناطیسی» می‌گویند که هم از درون خود و هم از طریق جهان کیهانی دائما شارژ می‌گردد. خاک زمین که دارای خاصیت رسانایی حاصل از گازها، فلزات، کریستال‌های معدنی والکترولیت‌ها می‌باشد، دائما شبیه به یک میدان الکتریکی شارژ و دشارژ می‌گردد. مواد معدنی به طور طبیعی هادی جریان هستند. خاصیت یونی این کریستال‌های معدنی حرکات آب و گردش آن را در زیر و روی زمین بوجود می‌آورد. باران، امواج دریاها، آبشارها و رودخانه‌ها و … در مدارهای الکتریکی در زیر و روی زمین حرکت می‌کنند.

تا پیش از مطرح شدن فرضیه گایا، دیدگاه متعارف زیست شناسان (به عنوان طبیعت شناسان عصر جدید) برای تبیین فرآیند شکل گیری و تحول حیات در سیاره ما، مبتنی بر نظریه ای بود که ریشه در قرن نوزدهم داشت، یعنی نظریه «تحول داروینی». بر اساس این نظریه که توسط چارلز داروین، طبیعت شناس مشهور انگلیسی مطرح شده بود، حیات و موجودات زنده، خود را با شرایط محیطی سیاره ای که در آن بسر می‌برند، تطبیق می‌دهند؛ به عبارت دیگر؛ دراین دیدگاه موجودات زنده در تعامل با سیاره خود، صرفاً تأثیرپذیر هستند.

اما گایا، دیدگاه کاملاً جدید و گسترده تری را مطرح نمود. براساس گایا، موجودات زنده فقط جزئی ازیک فرآیند کلی تر «حیات» در سیاره ما هستند. به عبارتی، این «کل سیاره زمین» است که زنده محسوب می‌شود و هر یک از موجودات، در واقع همانند سلول‌های این موجود زنده هستند. بدین ترتیب، نه تنها موجودات از محیط سیاره خود تأثیر می‌پذیرند (نظریه داروین) بلکه بر این محیط نیز به گونه ای تأثیر می‌گذارند.

لاواک؛ اولین نظریاتش را در مورد «سیاره زنده» در ۱۹۶۵ منتشر نمود و سعی کرد تا برمبنای نظریه گایا، ترکیبات اتمسفری موجود زمین وعلت عدم ازبین رفتن اکسیژن آزاد در جو را (که برای استمرار حیات زمین ضروری است) توضیح دهد. وی بر همین مبنا، حتی طرحی را برای جستجوی حیات در سایر سیارات ارائه نمود. در ۱۹۷۰ بود که لاواک؛ همکاری خود را با زیست‌شناسی به نام لین «مارگولیس″ آغاز نمود. مارگولیس که از محققان دانشگاه بوستون بود به نظریه گایا علاقه مند شده بود. وی معتقد بود که احتمالاً میکرو ارگانیسم هایی نظیر باکتری‌ها، درطی میلیون‌ها سال گذشته، نقش مهمی در تعامل حیات با سیاره ما ایفا کرده‌اند و بنابراین، مطالعه بر روی آن‌ها، شواهد بیشتری را برای تأیید صحت نظریه گایا بدست خواهد داد.

بر مبنای همین مطالعه بود که «لاواک» توانست اولین پیش بینی خود را بر اساس نظریه گایا مطرح کند. این پیش بینی مربوط به ترکیبات گوگرد (سولفور) بود که عنصری حیاتی برای ارگانیزم‌های زنده محسوب می‌شود. در آن زمان همه می‌دانستند که ترکیبات سولفات (اکسید گوگرد) توسط باران از خاک شسته شده و در اقیانوس‌ها جمع می‌شود؛ اما بر اساس گایا، باید سیاره ما به گونه ای عمل کند که با بازگرداندن این عنصر مهم به خاک، استمرار حیات را تضمین نماید. لاواک معتقد بود که این عمل باید توسط باکتری‌هایی انجام شود که در اقیانوس‌ها زندگی می‌کنند. بدین ترتیب، لاواک برای اثبات صحت پیش بینی خود، یک سفردریایی تحقیقاتی را آغاز نمود و همین سفر بود که منجر به دیدگاه جدید علم نسبت به «چرخه گوگرد» در زمین شد. لاواک کشف کرد که تجزیه جلبک‌های دریایی توسط باکتری‌ها دراقیانوس‌ها منجر به آزاد شدن گازی به نام «دی متیل سولفید» می‌گردد. این گاز، نقش مهمی را در شکل گیری ابرها در آسمان ایفا می‌کند. بدین ترتیب و با بارش ابرها، سولفور دوباره به خاک بازمی گردد تا موجودات خشکی بتوانند از آن استفاده کنند. از سوی دیگر، همین بارش، منجر به شستن مواد معدنی از خاک و انتقال آن به اقیانوس‌ها نیز می‌شود که این خود، تغذیه جلبک‌های دریایی را تأمین می‌کند.

این کشف، در واقع تأیید محکمی بود بر صحت نظریه گایا و به خوبی نشان داد که موجودات زنده در زمین، تنها تحت تأثیر محیط پیرامون خود نیستند بلکه بر محیط نیز تأثیر می‌گذارند. این تلاش‌ها نهایتاً از اواخر دهه،۱۹۷۰ جای نظریه گایا را به عنوان یک نظریه علمی در میان دانشمندان جهان باز کرد. «کتاب: گایا و چاکراهای زمین (چرخه‌های انرژی زمین)».

بر پایهٔ نظریه گایا، کرهٔ زمین زنده و آگاه است؛ آب دورتا دور آن را احاطه کرده و فعالیت‌های یونی‌اش را به وجود آورده است. این فرایندِ «یونی» جریان انرژی را در زمین به وجود می‌آورد که بر تمام ابعاد حیات اثر می‌گذارد. این نظریه، زمین را اَبر، موجودی زنده می‌داند که دارای روحی بزرگ است و در جهت تکامل جهان هستی پیش می‌رود که هدفی پویا را دنبال می‌کند. بنابر پژوهش‌های انجام شده، زمین فقط یک کرهٔ ساده نیست، بلکه در زیرچین خوردگی‌های سطحی خود خطوط انرژیِ در گردش دارد.

در حدود ۱۶ حلقهٔ انرژی از بالا به پایین کرهٔ زمین را احاطه کرده است. این انرژی دارای فرکانسی است که حیات کرهٔ زمین را در ابعاد فیزیکی و روحی برقرار می‌سازد. حلقه‌های انرژی هر کدام حول محوری در چرخش و متأثّر از حرکت زمین به دور خورشید، ماه به دور زمین و ابعاد بزرگ‌تری از چرخش مربوط به خورشید در کهکشان «راهِ شیری» است. در محل برخورد این حلقه‌های انرژی که بنا به ماهیت آب و خاک درونِ زمین ایجاد می‌شوند، ۵۲ چرخه به وجود می‌آید که می‌توانند خواص الکتریکی یا مغناطیسی ویژه‌ای را نمایان سازند. این چرخه‌های انرژی (چاکراها) مرزِ گسل‌ها، لبه‌های صفحه‌های تکتونیکی، تمرکز تنوع زیستی، مراکز تمدن‌های باستان، مراکز الهامات پررمز و راز، مراکز مذهبی ارزشمند، مسیرهای مهاجرت جانوران و مسیر حوادث طبیعی کنونی را به وجود می‌آورند. ۵۲ چرخهٔ انرژی در زمین مثلث‌هایی با سه رأس پرانرژی هستند که ۱۵۶ مرکز انرژی یا ورتکس را در روی کرهٔ زمین ایجاد می‌کنند. زمین از درون این ورتکس‌ها تنفس می‌کند.

همانطور که بدن انسان ۷ چاکرای اصلی دارد، در زمین نیز ۷ چاکرای اصلی وجود دارد. شش عدد از این چاکراها ثابت هستند که دارای مکان‌های مشخصی در هر یک از قاره‌ها هستند. هفتمین چاکرا در حرکت است و در دوره زمانی مشخصی در موقعیت مکانی خاصی مستقر خواهد شد. این چاکرا، چشم سوم زمین است. گفته می‌شود زمانیکه چاکرای چشم سوم بر محلی مستقر می‌شود آن قسمت از نظر سطح آگاهی ناگهان ارتقاء می‌یابد. این چاکرا در دوره بعدی فعالیت خود از سال ۲۰۰۸ بر روی چاکرای قلب زمین مستقر شده است. شش چاکرای غیر متحرک در یک گروه سه قسمتی دسته بندی می‌شوند. از تعداد ۱۵۶ ورتکس، ۱۸ عدد به چاکراهای اصلی زمین (غیر متحرک) و ۱۲ عدد به چرخه عناصر زمین اختصاص دارند که محل استقرار آن‌ها بر روی کره زمین به ترتیب تقسیم بندی الهام، ساختار و خلاقیت می‌باشد.

طبیعت مظاهر شکوهمند آن از دیدگاه قرآن:

طبیعت با تمامی مظاهر شکوهمند و مهیب، در عین حال مهربان و بخشنده بوده و هست و صد البته که خود باطنی طبیعت، بسیار رمز آلود و مقدس جلوه می‌کند. در اصل تناظر، نسبت میان این باطن مقدس با فطرت و ذات انسان برقراری خاصی دارد. به همین دلیل، طبیعت، در فرهنگ سنتی دیروز و امروز ما معنایی درونی و برونی خود را دارد؛ معنای جوهرساده و ذاتی درون (فطرت).

عناصر طبیعی با تمامی خصوصیات، نمادها ومنسوباتشان در زندگی مردم رسوخ کرده و در خانه، اتاق، اداره، شرکت، سبک معماری وهنری، تبلور می‌یابد. نمادهای آتش، خاک، باد و آب در تمامی ملل و دورانها، نقشی تعیین کننده و الهی داشته و منابع آن‌ها مظهر تقدس و پاکی وآفرینش بوده واسطوره های بسیاری به وجود آورده است. در واقع تمام آنچه که تولد، زندگی و مرگ را تحت و الشعاع قرار داده و انسان خود را قاصر ازکشف آن یافته، به عنصری ازطبیعت، منصوب کرده و آن را مظهر خدا دانسته و سعی در پاک نگاه داشتن آن آلودگی‌ها داشته است.

انسان از بدو خلقت، همیشه در جستجوی یک منبع قدرت بوده که همیشگی ولایتناهی باشد و این را به تمامی در هنرش نمایانده و با تصاویر برای ما به ارث نهاده است. درواقع بخشی از حافظه تمدن باستان به کمک تصاویر باقیمانده، گستردگی مفاهیم را جلوه گرمی کند. با مرور تصاویر و گستردگی مفاهیمشان به وضوح می‌توانیم اهمیت طبیعت و ضرورت پرهیز از آلودن آن را که امروز در جوامع پیشرفته مطرح است، دریابیم.

رویکرد اسطوره ای به عناصر چهارگانه در فرهنگ ایرانی: عناصر چهارگانه آتش، خاک، هوا و آب در اندیشه و باور حکیمان گذشته جایگاه و اهمیت فراوانی داشتند، چنانکه آنان اساس جهان را همین عناصر می‌پنداشتند و این عناصر برای آن‌ها مواد نخستین یا ماده الموادیا، ماتریا، پریما تلقی می‌شد. به واسطه ترکیب این عناصر بود که موجودات و عناصر دیگر خلق شده است در واقع با ترکیب این عناصر و میزان آن‌ها، برای هریک از این چهارعنصر تا بی نهایت استعداد خلق ترکیبات جدید وجود داشت. این عناصر فقط در باورهای فلسفی و حکمی رایج نبودند، بلکه در شعر و تخیل انسان‌ها نیز حضور داشتند. ارتباط گذشتگان با این عناصر تنگاتنگ و حیاتی بود، چنانکه اگر یکی از آن‌ها نبود، یا میزان و چگونگی آن دچار تغییر می‌شد و زندگی انسان به خطر می‌افتاد. لطافت و رحمت از یک سو و ترس و وحشت از دیگر سو موجب تعلق احساسات انسان به این عناصر و نیز حضور آن در تخیل می‌گشت. همچنین این عناصر در قدیمی‌ترین حکایت‌های انسانی حضوری جدی دارند.

این حضور در فلسفه و شعرغربی بسیار گسترده است و نظر برخی از پژوهشگران عرصه ادبیات وهنر را به خود جلب کرده است که یکی از برجسته‌ترین آن‌ها «گاستون باشلار» است. یادآوری می‌شود با اینکه ادبیات به ویژه شعر با این عناصر رابطه ای نزدیک داشته است، اما در قرن بیستم «باشلار» به مطالعه نظام مند این عناصر در شعر و ادبیات روی آورده و در کتاب‌های ارزشمند خود به آن‌ها پرداخته است.

انسان‌ها از دوره‌های ما قبل تاریخ عناصر چهارگانه آتش، خاک، باد و آب را گرامی و مقدس می‌شمردند و آن را به وجود آورنده عالم و گرداننده نظام هستی می‌دانستند. ارتباط میان طبیعت و عناصر چهارگانه در چندین سطح می‌تواند وجود داشته باشد زیرا از یک رو این عناصر موضوع و مضمون بسیاری از آثار هنری و ادبی بوده و از سوی دیگراین عناصر به عنوان مواد سازنده خود در هنر حضور دارند. این عناصر به عنوان مضمون اثرمندی خود می‌تواند به شکل‌های بیانی گوناگون و در سبک های مختلف ظاهر گردد.

همچنین عناصر می‌تواند موضوع و مضمون یکی از شاخه‌های گوناگون هنری همچون نقاشی، موسیقی و نمایش باشد از نظر بیانی و سبکی نیز می‌توانند به طور مستقیم یا غیر مستقیم یعنی «فلگوراتیو» یا نمادین و اسطوره ای مطرح گردد. این عناصر در معماری شهرسازی، حجم سازی مورد توجه بوده است. مثل شاهنامه هنگامی که به آفرینش هستی می‌پردازند بی درنگ بحث پرفسور ((هر تسفلد)) نشان را «گردونهٔ مهر» یا «گردونه خورشید» نامیده که عوام آن را صلیب شکسته می‌دانند. ایرانیان این علامت را در ارتباط با عناصر چهارگانه (آخشیج) یعنی همان چهار عنصر حیات دانسته و معتقد بودند که این چهار آخشیج دخالت اصلی را در گرداندن نظام هستی دارند و هر شاخه از این علامت که بی شباهت به یک آسیاب بادی نیست، جایگاه یک عنصر یا مظهر یکی از این عناصر است.

در این حالت هر چهار عنصر با هم و با چرخش خود نظام طبیعت و ذات آفرینش را حفظ می‌کنند و حرکت و تغییر یا حیات و ممات را به وجود می‌آورند. رفته رفته این پیکره به صورت سمبل درآمد و در اثر تداعی معانی با دیدن آن، عناصر چهارگانه در ذهن جایگزین می‌شده و احترامات مذهبی خاصی به عمل می‌آمده است.

در مورد شناخت طبیعت و نیز رابطهٔ آن با آدمی، بشر با پیشرفت علوم و تکنولوژی توانسته است تا حدودی آگاهی‌هایی را بدست آورد. انسان خواهد توانست با علم جزیی خود برخی از آگاهی‌ها را در مورد طبیعت و اساساً اینکه درچه منزلت و رتبه ای قراردارد را بدست آورد. امّا مطلب مهم این است که معرفت حقیقی، زمانی بدست می‌آید که؛ ارتباط انسان با خداوند متعال برقرار شود؛ اما از آنجایی که ما انسان‌ها نمی‌توانیم بطورمستقیم به این ارتباط دست پیدا کنیم، خداوند منان نشانه‌هایی را در اطراف ما قرار داده است که بشر می‌تواند با جستجو در این نشانه‌ها و دریافت و در نهایت پیدا کردن آنها به مقصد متعالی خود برسد. این نشانه‌ها همیشه در دنیا جاری و ساری بوده‌اند مثل چهار عنصر حیات و طبیعت. منظور از طبیعت عالم مادی است، یعنی عالمی که با حواس مان درارتباط هستند. درقرآن کریم متجاوز از ۷۵۰ آیه وجود دارد که در آنها به پدیده‌های طبیعی اشاره شده است. درغالب این آیات خداوند متعال سفارش‌های فراوانی به انسان‌ها نموده تا با مطالعه کتاب آفرینش و تدبر در آن، بتوانند هرچه بیشتر و بهتر به کمال مطلوب برسند.

طبیعت شناسی می‌تواند معرفت انسان‌ها را نسبت به خداوند افزونی بخشد و نیز می‌تواند آن‌ها را قادر سازد که از امکاناتی که خداوند برای خیر و سعادت ابدیشان فراهم کرده است استفاده کنند. در قرآن آیات زیادی داریم که بشر را به مطالعه طبیعت دعوت می‌کنند:

همچون «قل انظروا ماذا فى السموات والارض…» (بگو بنگرید که در آسمان و زمین چه چیزهایی است…) (سوره یونس، آیه ۱۰۱).

«و فى الارض آیات للموقنین و فى انفسکم افلا تبصرون‏» (و در زمین برای اهل یقین نشانه‌هایی است و همینطور در نفوس خود شما، آیا به چشم بصیرت نمی‌نگرید؟). (سوره ذاریات، آیه ۲۱-۲۰).

«قل سیروا فى الارض فانظروا کیف بداالخلق…» (بگو در زمین سیر کنید و ببینید که خداوند چگونه خلقت را آغاز کرد…). (سوره عنکبوت، آیه ۲۰).

گرچه هدف غائی طبیعت شناسی از دید قرآن افزودن معرفت انسان‌ها نسبت به خداوند و تقرب به اوست؛ اما به عنوان اهداف متوسط می‌توان یک رشته مسائل را ذکر کرد که پی بردن به آن‌ها مقدمه رسیدن به آن هدف نهایی می‌باشد. این‌ها مسائلی هستند که درارتباط با پدیده‌های طبیعی در قرآن کریم مطرح شده‌اند و بنده آن‌ها را به سه مقوله زیر تقسیم می‌کنم:

۱- کشف مبدا پیدایش و نحوه تکوین موجودات و پدیده‌ها: «الذى احسن کل شى‏ء خلقه و بدا خلق الانسان من طین‏ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین ثم سویه و نفخ فیه‏من روحه و جعل لکم السمع والابصار والافئدة قلیلا ماتشکرون‏» (آن خدائی که آفرینش هر چیز را نیکو گردانید و خلقت انسان را از گل شروع کرد، سپس نسل او را از عصاره ای از آب بی مقدار قرار داد. آنگاه آن را معتدل ساخت و از روح خویش در آن دمید و برای شما گوش و چشم و دل [عقل] قرار داد، اما کمتر شکر او را بجا می‌آورید). (سوره سجده، آیه ۹-۷).

«الله الذى یرسل الریاح فتثیر سحابا فیبسطه فى السماءکیف یشاء و ی جعله کسفا فترى الودق یخرج من خلاله…» (خدائی که بادها را می‌فرستد و به وسیله آن‌ها ابر را می‌انگیزاند: پس ابر را هرطور که بخواهد در آسمان می‌گستراند و آن را به صورت قطعه قطعه در می‌آورد. آنگاه می‌بینی که قطرات باران از لابلای ابرها خارج می‌شود…). (سوره روم، آیه ۴۸).

از این قبیل آیات برمی آید که ما باید در پی کشف مبدا پیدایش و نحوه تکوین اشیاء باشیم، زیرا این‌ها در افزودن ایمان ما و نزدیکی به مبدا متعال مؤثرخواهند بود. در برخی از این آیات قرآن نیز وقوع برخی از پدیده‌های طبیعی را به عنوان شاهدی بر وقوع معاد ذکر کرده است:

«یا ایها الناس ان کنتم فى ریب من‏البعث فانا خلقناکم من‏تراب ثم من نطفة ثم علقة ثم من مضغة مخلقة و غیرمخلقة و ترى الارض هامدة فاذا انزلنا علیها الماء اهتزت وانبتت من کل زوج بهیج …». (ای مردم اگر در مورد رستاخیز شک دارید پس توجه کنید که ما شما را از خاک آفریدیم، بعد از علقه و بعد از مضغه که بعضی دارای شکل است و برخی بدون شکل … [از طرف دیگر] زمین را [در فصل زمستان] خشک و مرده می‌بینی، اما هنگامی که باران بر آن می‌فرستیم سبز و خرم می‌شود و نمو می‌کند و ازهر نوع گیاه زیبا می‌رویاند…). (سوره حج، آیه ۵).

۲- کشف نظم و انسجام و هدفداری در طبیعت: در بسیاری از آیات قرآن وجود نظم و انسجام و هدفداری در طبیعت به عنوان دلیلی بر وجود خالق حکیم مدبر ذکر شده است. درست به دلیل وجود نظم است که قوانین طبیعی مفهوم پیدا می‌کنند. دانشمندان علوم طبیعی هم اگر حداقل واقعا به وجود نظم در طبیعت قائل نبودند اینسان به دنبال کشف قوانین طبیعت نمی‌گشتند. از آیات مذکور و سایر آیات مشابه می‌توان نتیجه گرفت که کشف نظم و انسجام در طبیعت (قوانین طبیعی) بسیار مهم بوده است.

«و من آیاته ان یرسل لکم الریاح مبشرات و لیذیقکم من‏رحمته و لتجرى الفلک بامره و لتبتغوا من فضله و لعلکم‏تشکرون…» (و از جمله آیات پروردگار این است که بادهای بشارت دهنده را می‌فرستد که شما را به چیزی از رحمت بی منتهای خود بهره مند کند و تا کشتی را به امرش به حرکت اندازد و تا از فضلش بهره ور شوید و باشد که شکر نعمتش بجای آورید…). (سوره روم آیه، ۴۶).

«و هو الذى جعل لکم النجوم لتهتدوا بها فى ظلمات البر والبحر قد فصلنا الآیات لقوم یعلمون‏» (و اوست کسی که ستارگان را برای شما قرار داد تا در تاریکی‌های خشکی و در دریا بوسیله آن‌ها هدایت شوید. ما نشانه های خود را برای دانشمندان بیان داشتیم). (سوره انعام آیه، ۹۷).

۳- کشف و شهود درنحوه ارتباط بشر با خدای خویش (هدایت تکوینی و هدایت تشریحی):

خداوند توسط کلاغ نحوه دفن میت را به قابیل می‌آموزد:

«فبعث الله غرابا یبحث فى‏الارض لیریه کیف یوارى سواة‏اخیه قال یا ویلتى اعجزت ان اکون مثل هذا الغراب‏فاوارى سواة اخى فاصبح من النادمین‏» (آنگاه خداوند کلاغی را فرستاد که زمین را کند و کاو کند و بدین وسیله به او نشان دهد که چگونه جسد برادر خود را دفن نماید! او گفت وای برمن! آیا من نمی‌توانم مثل این کلاغ باشم و جسد برادر خود را دفن کنم و سرانجام از کار خود پشیمان‌گردید). (سوره مائده آیه، ۳۱).

«قل سیروا فى الارض فانظروا کیف بدءالخلق…» (بگو در زمین سیر کنید و ببینید که خداوند چگونه خلقت را آغاز کرد…). (سوره عنکبوت آیه،۲۰).

«او کالذى مرعلى قریة و هى خاویة على عروشها قال انى‏یحیى هذه الله بعد موتها فاماته الله مائة عام ثم بعثه قال‏کم لبثت قال لبئت‏یوما او بعض یوم قال بل لبثت مائة‏عام‏فانظر الى طعامک و شرابک لم یتسنه و انظر الى حمارک‏ولنجعلک آیة للناس و انظر الى العظام کیف ننشزها ثم‏نکسوها لحما فلما تبین له قال اعلم ان الله على کل شى‏ءقدیر»

یا همانند کسی که از کنار دهکده ای عبور می‌کرد در حالیکه خراب و ویران شده بود. [با خود] گفت چگونه خداوند این‌ها را پس از مرگ زنده می‌کند؟ پس خداوند او را یکصد سال میراند و سپس زنده کرد و بدو فرمود چقدر درنگ کردی؟ گفت یک روز یا قسمتی از یک روز٫ فرمود: نه بلکه یک صد سال درنگ کردی. نگاه کن به غذا و نوشیدنی خود که هیچگونه تغییری نیافته و الاغ خود را نیز بنگر [که چگونه از هم متلاشی شده است] و ما ترا حجت برای خلق قرار می‌دهیم [که امر معاد را انکار نکنند] و بنگر به استخوان‌های آن [الاغت] که چگونه آن‌ها را به هم پیوند می‌دهیم و گوشت بر آنها می‌پوشانیم. هنگامی که این حقایق بر او آشکار شد، گفت: اکنون می‌دانم که خدا بر هر کاری قادر (است.) (سوره بقره آیه، ۱۵۹).

به یقین اکتشافات علمی تنها محصول و اثر فکر آدمی نیست و نوابغ علاوه بر نیروی مطالعه و درک قضایا، ازخصایص دیگری چون اشراق و تصور خلاقه برخوردارند. با اشراق چیزهایی را که بر دیگران پوشیده است می‌یابند و روابط مجهول بین قضایایی را که ظاهراً با هم ارتباطی ندارند می‌بینند و وجود گنجینه‌های مجهول را به فراست در می‌یابند. تمام مردان بزرگ از موهبت اشراق برخوردارند و بدون دلیل و تحلیل، آنچه را که دانستنش اهمیت دارد می‌دانند.

دانش علمی در اذهان عمومی از طریق استنتاج منطقی یا جمع آوری اطلاعات که به روش‌های متداول تحلیل می‌شود، بدست می‌آید؛ اما یک چنین توصیف از کشف علمی تحریفی آشکار از موضوع واقعی است. غالب کشفیات مهم علمی به طریقی کاملا متفاوت صورت می‌گیرد و خیلی بیشتر شبیه الهام است.

یک مثال جالب و معروف کشف حلقه بنزن توسط «ککوله» است. او در حالیکه در کنار بخاری خود غرق در تفکر بود از تخیل یک مولکول شبیه مار، ماری که دمش را در دهانش گرفته، به این فکر افتاد. ما هنوز نمی‌توانیم آن فرایند انسانی را که منجر به خلق یک بصیرت علمی جدید مهم و قابل ملاحظه می‌شود، توصیف کنیم؛ اما واضح است که کشفیات بزرگ علمی، جهش‌های واقعی، معمولا از طریق روش علمی صورت نمی‌گیرد، بلکه چنانکه در مورد ککوله رخ داد…از الهاماتی که به همان اندازه واقعی هستند نتیجه می‌گیرد.

همچنین اثر الهام را در کارهای بعضی نوابغ دیگر نیزمی توان مشاهده کرد؛ مثلا گاهی بعضی نوابغ ریاضی (نظیر گاوس) قضایائی نوشته‌اند که چندین قرن بعد از آنها به اثبات رسیده است.

هویل اختر (فیزیکدان مشهور انگلیسی) معتقد است که سازمان‌مندی جهان بوسیله یک اَبَر عقل اداره می‌شود که تحول آن را از طریق فرایندهای کوانتومی هدایت می‌کند. این اَبَرعقل با عمل کردن درسطح کوانتومی می‌تواند تفکرات یا اندیشه هائی از آینده را به صورت آماده در مغز انسان‌ها بکارد؛ که این منشاء الهام در آثار بسیاری از ریاضی دانان یا موسیقی دانان مشهود است.

هویل می‌گوید: که یکبار فاینمن (فیزیکدان معروف آمریکائی) احساسی را که در لحظات نادر الهام رخ می‌دهد برای وی توصیف کرده بود. بیان فاینمن این بوده که لحظات الهام همراه با حالت وجد فوق العاده است و اینکه این حالت ممکن است دو سه روزی طول بکشد. هویل از فاینمن می‌پرسد که برای خود او این حالت چند بار رخ داده است. فاینمن جواب می‌دهد؛ چهار بار، هویل متذکر می‌شود که برای خود وی این حالت تنها یکبار رخ داده است.

درجای دیگری می‌خوانیم که: بتهوون درحالت کری کامل توانست سمفونی شماره نه خود را بنویسد، آیا می‌دانید چرا؟ زیرا دریافت علائم کیهانی وی را به این کارموفق ساخت و به عبارت دیگر خلق این قبیل آثار هنری از طریق الهام میسر است. گر چه الهام و اشراق وسیله ای برای کسب معارف است، اما این دریچه به روی همه کس و در همه اوقات باز نیست.

ذلک فضل الله یوتیه من یشاء. (سوره جمعه آیه، ۴)

راهی که به روی همه باز است و باید از آن برای شناخت طبیعت به طور مستمر استفاده کنند استفاده از مشاهده و تفکراست.

به یقین اکتشافات علمی تنها محصول و اثر فکر آدمی نیست و نوابغ علاوه بر نیروی مطالعه و درک قضایا، ازخصایص دیگری چون اشراق و تصور خلاقه برخوردارند. با اشراق چیزهایی را درک کرده‌اند که بردیگران پوشیده بوده است. آن‌ها درمی یابند که رابطه ای عجیب بین مجهولات و قضایایی را که ظاهراً با هم ارتباطی ندارند وجود دارد. می‌بینند؛ وجود گنجینه‌های مجهول را و با فراست تمام آن‌ها را باور دارند. آری باور داشته باشید که تمام مردان بزرگ از موهبت اشراق برخور دارند و بدون دلیل و تحلیل، آنچه را که دانستنش اهمیت دارد می‌دانند.

دانشمندان را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: یکی منطقی و دیگری اشراقی. علوم، ترقی خود را مرهون این هر دو دسته از متفکران و اندیشمندان می‌داند و بقول تاونز فیزیکدان برنده جایزه نوبل: «دانش علمى در اذهان عمومى از طریق استنتاج‏ منطقى یا جمع‏ آورى اطلاعات، که به روش‏هاى‏ متداول تحلیل مى‏ شود، بدست مى‏ آید. اما یک چنین ‏توصیف از کشف علمى تحریفى آشکار از موضوع‏ واقعى است.غالب کشفیات مهم علمى به طریقى کاملا متفاوت صورت مى‏ گیرد وخیلى بیشتر شبیه الهام‏ است».

بنابراین شکی نیست که از نظر قرآن حواس ظاهری ابزار اولیه برای برخی از معلومات ما هستند؛ اما هم در آیات هیچ وقت تاثرات حسی به تنهایی کافی برای طبیعت شناسی معرفی نشده است. درغالب آیات قرآنی که از پدیده‌های طبیعی سخن به میان آمده صریحاً ذکر شده است که درک آیات الهی در طبیعت و ربط آنها به ذی الایات کار صاحبان عقول و ارباب تفکر است. بنده برای نمونه چند تا از این‌گونه آیات را ذکر می‌کنم:

«هو الذى انزل من السماء ماء لکم منه شراب و منه شجرفیه تسیمون و ینبت لکم به زرع و الزیتون و النخیل والاعناب و من کل الثمرات ان فى ذلک لایة لقوم یتفکرون‏» (اوست خدائی که آب را از آسمان فرو فرستاد تا از آن بیاشامید و درختان را پرورش دهید. می‌رویاند بوسیله آن‌کشت و زیتون و درختان خرما و انگور وهمه میوه جات را. بی شک در این امر نشانه ای است برآنهایی که اندیشه می‌کنند.) (سوره نحل آیات، ۱۱-۱۰).

«الم تر ان الله انزل من السماء ماء فسلکه ینابیع فى‏الارض‏ثم یخرج به زرعا مختلفا الوانه ثم یهیج فتریه مصفرا ثم ‏یجعله حطاما ان فى ذلک لذکرى لاولى الالباب‏». (آیا نمی‌بینی که خدا آب را از آسمان فرو فرستاد و آن را درنهرهای زمین روان ساخت، آنگاه بوسیله آن گیاهان رنگارنگ را برویاند و سپس آن را خشک می‌سازد و تو آن را زرد شده می‌بینی و سپس آن‌ها را به صورت گیاهان خرد شده در می‌آورد؟ دراین مطلب پندی است برای مردم عاقل.) (سوره زمر آیه، ۲۱).

«و هوالذى انشاکم من نفس واحدة فمستقر و مستودع‏قد فصلنا الایات لقوم یفقهون‏». (اوست کسی که شما را از یک نفس آفرید، انسانهایی با آفرینش کامل و انسان‌هایی ودیعه گذاشته شده با آفرینش ناتمام، ما نشانه‌های خود را برشمردیم تا آن‌ها که دارای درکند بیندیشند.) (سوره انعام آیه، ۹۸).

بدین ترتیب می‌توان گفت که تجربه و مشاهدات ما گرچه برای کسب اطلاع از جهان خارج ضروری هستند، اما کافی نیستند و اگر ما تنها به حواس ظاهریمان اکتفا کنیم نمی‌توانیم جهان خارج را تعبیرکنیم و بین حوادث طبیعی ارتباطی قائل شویم. در واقع از نظر حواس ظاهری انسان با برخی دیگر از حیوانات فرقی ندارد و حتی در برخی موارد آن‌ها از انسان مجهزترند. چیزی که انسان را از حیوانات متمایز می‌سازد استعداد او برای بینش عمقی درباره جهان و تفسیر حوادث است و این به خاطر قوه ای است در انسان موسوم به قوه عاقله که می‌تواند علائم دریافت شده توسط حواس را به هم ربط دهد وجهان را تفسیر کند. حواس یک سلسله علائم مجزا به ما می‌دهند و این عقل است که این علائم را به هم ربط می‌دهد.

در قرآن آیات زیادی داریم که حاکی از این هستند که در بعضی افراد چشم و گوش و قلب نقشی را که به آن‌ها محول شده است ایفا نمی‌کنند. بسیارند افرادی که آیات الهی را در طبیعت می‌بینند ولی در آن‌ها تدبر نمی کنند و از آن‌ها بهره نمی‌گیرند.

«لهم قلوب لایفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم ‏آذان لم یسمعون بها…» (آن‌ها دل‌هایی [عقل‌هایی] دارند که با آن نمی‌فهمند [اندیشه نمی‌کنند] و چشمانی دارند که با آن نمی‌بینند و گوش‌هایی دارند که با آن نمی‌شنوند…) (سوره اعراف آیه، ۱۷۹).

«افلم یسیروا فى الارض فتکون لهم قلوب یعقلون بها اوآذان یسمعون بها فانها لا تعمى الابصار و لکن تعمى‏ القلوب التى فى الصدور» (آیا آن‌ها در زمین سیر نکردند تا دل‌هایی داشته باشند که با آن حقیقت را درک کنند یا گوشهای شنوایی که ندای حق را بشنوند، چرا که چشمهای ظاهری نابینا نمی‌شود، بلکه دل‌هایی در سینه‌ها جای دارد بینایی‌اش را از دست می‌دهد). (سوره حج آیه، ۴۶)

«ام لهم اعین یبصرون بها، ام لهم آذان یسمعون‏بها…» (آیا آنان چشمانی دارند که با آن ببینند یا گوش‌هایی دارند که با آن بشنوند؟…). (سوره اعراف آیه، ۱۹۵).

«و لا تکونوا کالذین قالوا سمعنا و هم لا یسمعون‏». (و نباشد مانند کسانی که می‌گفتند: شنیدیم، ولی در حقیقت نمی‌شنیدند). (سوره انفال آیه، ۲۱).

به نظر ما چشم و گوش و بقیه حواس ظاهری وسیله هستند برای عقل و در صورتی که کار آن‌ها بوسیله تعقل تکمیل نشود ناقص خواهد بود. چشم می‌بیند و عقل تاثرات حسی را تفسیر می‌کند و حکم صادر می‌نماید. کار بصیر را وقتی می‌توان کامل تلقی کرد که همراه با بصیرت باشد، یعنی به دنبال کار حس تعقل بیاید. (زیرا شخص بصیر آن است که بشنود و بیندیشد. نگاه کند وعبرت گیرد و از آنچه موجب عبرت است نفع برد. پس در جاده ای روشن گام نهد و از راه‌هایی که به سقوط و گمراهی و شبهات اغوا کننده منتهی می‌شود دوری جوید…).

به هر حال آنچه مسلم است این است که دریچه الهام و اشراق به روی همه کس باز نیست و از این موهبت تنها کسانی که زمینه دریافت فیض از این مجرا را دارا شده‌اند و مورد لطف الهی قرار گرفته‌اند برخوردار می‌گردند. راهی است که به روی همگان باز است اما بهره گیری از تجربه و تعقل است و البته برای توفیق در این کار باید از آفات شناخت بر حذر بود. شناخت، با دانش متفاوت است، به یاد بسپارید، دانستن درباره چیزی ارزش ندارد. بلکه آن دانش را به فعل درآوردن مهم است؛ یعنی خوب بدانید و بجا مصرف کنید. نه دانشی هست و نه جهلی؛ ندانستن فرا سوی هر دوی آن‌هاست. با این تعریف، شخصی که پر از دانش است، جاهل‌ترین افراد است، زیرا او درباره همه چیز می‌داند اما از درون خود بی خبر است. چرا که او از اساسی‌ترین چیزها در زندگی غافل است که آن خودشناسی است. هرگاه دانش شما افزایش یابد شناخت بیشتری در شما گمُ می‌شود. شناخت امری فطری است که از جانب خداوند به موجودات عنایت می‌شود، یعنی همان (هدایت تکوینی).

شما آگاه نیستید که کیستید. ولی او آگاه است که او کیست و شما کیستید. به نظر بنده تنها کسانی می‌توانند در این مقوله دست پیدا کنند که { هرچه را می‌بینند و هرچه را که می‌شنوند و هرچه را که درک می‌کنند را؛ به درستی و بجا خرج کنند}. بایست خروجی داشته باشید!

بد بخت آن‌هایی هستند که خوب دیدند، خوب شنیدند، خوب درک کردند ولی خود به آن چه گفتند عمل نکردند و متاسفانه فقط حرف زدند، شعار دادند، سخنرانی کردند، ولی خود نتوانستند از آنچه می‌گویند بهره ببرند؛ زیرا عامل بی عمل بودند. بزرگی فرموده بود که: گاه آنکه ما را به حقیقت می‌رساند، خود از آن عاریست.

نتیجه اینکه:

۱- حیات این پیچیده‌ترین راز هستی است که متاسفانه ما آن را به درستی نشناخته‌ایم، در زمین چیزی نهقته است که ما را تا ژرفا به سمت خود می‌کشد و وادار به پرسش می‌کند؟ مهم‌ترین پرسش بشر این بوده است؛ که حیات از کجا آغاز شده است؟ جهش در تکامل انسان چه نقشی داشته است و …؟

۲- حرکت و تکاپوی همه موجودات، از آغاز ورود به دایره هستی تا انتهای عمر محدود خود در جهان مادی، در مسیری مشخص و به سوی مقصدی معیّن است. آفرینش هر موجودی با برنامه ریزی کامل و در ارتباط و هماهنگی با مجموعه موجودات هستی می‌باشد. تمام اجزای این مجموعه هماهنگ نسبت به همدیگر مؤثر و متأثرمی باشند. نظم و هماهنگی موجود در آفرینش همه موجودات و مجموعه هستی، دلیل بر وجود هدف و غرض برای آفرینش است و نشان از مدبّری عالم، با اراده ای حکیمانه دارد.

۳- بر روی سیاره ما، تمام چیزهای زنده اغلب از چهار عنصر اصلی ساخته شده‌اند: کربن، اکسیژن، نیتروژن و هیدروژن. چهار فصل زندگی و چهارعنصرحیات (آتش، خاک، باد، آب) به نوعی تشکیل دهنده جهان هستی است، بسیاری از فلاسفه قدیم به شکلی از چهارعنصر اصلی تشکیل دهنده جهان برای توضیح الگوهای موجود در طبیعت اعتقاد داشته‌اند. در دنیای پهناور وجود انسان، حیوان، گیاه و مواد کانی (معدنی) است که گردش مدور حیات و چرخه آن از انسان به حیوان و بعد گیاه و بعد مواد کانی را در بستر زندگی بوجود می‌آورد. ترکیبات بسیار مختلف و تغییرات بسیار زیاد همواره روی می‌دهد. ماده می‌تواند اشکال بینهایت زیادی به خود بگیرد و به همین دلیل است که چیزهای روی زمین همه یکجور نیستند. اتم‌ها هرگز ساکن نیستند. مولفه های تمام ماده‌ها، زنده یا غیر آن این است که همواره در حال حرکت‌اند، تغییر می‌کنند و با یکدیگر فعل و انفعال دارند.

۴- مفهوم ماده و انرژی را می‌توان از اعتقاد به عناصر اربعه برداشت کرد. خاک نمایندهٔ حالت جامد؛ آب نمادی از حالت مایع وهوا یادآور حالت گازی است. به این ترتیب سه عنصر نخست حالات سه گانهٔ ماده را یادآور می‌شوند. اثر دیگر معرفی آتش است. یکی از بزرگ‌ترین و ساده‌ترین نشانه‌های دریافت الهامات بشری «وجود طبیعت» به خصوص وجود چهار» عنصر حیات» در آن، یعنی آتش و خاک و باد و آب است. اگر کمی دقت کنید در می‌یابید که هیچ اختراع یا اکتشافی در دنیا وجود ندارد که یکی از این چهار عناصر در آن‌ها دخیل نباشد؛ مثلا اگر کشفی در شیمی به دست می‌آید حتما» عنصرآب» و برخی عناصر دیگر در آن دخالت دارند و یا اگر فضا پیمایی به فضا فرستاده می‌شود، عنصرآتش و باد درآن دخالت مستقیم دارند و یا اگر معدنی یا مکانی کشف می‌شود حتما خاک و عناصر دیگر درآن دخیل‌اند و خلاصه همه و همه این‌ها، شهوداتی هستند که خداوند متعال آن‌ها را برای ارشاد و راهنمایی بیشتر ما انسان‌ها در دل طبیعت قرار داده است.

۵- به گفته گالن (Galen) این عناصر توسط هیپوکراتوس (پدر پزشکی مدرن) برای توضیح بدن انسان به عنوان چهار نوع مزاج گوناگون به کار رفته است: صفرای زرد (آتش)، صفرای سیاه (خاک)، خون (هوا) و بلغم (آب). بعضی کیهان شناسان عنصر پنجم (اثیر یا اتر) را نیز به چهار عنصر فوق الذکر اضافه کرده‌اند. از جمله ارسطو که با اعتقاد به اینکه آب، باد، هوا و خاک عناصر زمینی و فساد پذیر هستند، ستارگان را از اثیر؛ اتر می‌دانسته. اثر (Aether) در یونانی از ریشه Eternity (ازلی و ابدی) گرفته شده است. لازم به ذکر است که بعضی متخصصین امور خفیه (Occultist) امروزی، این چهار عنصر ابتدایی را نمادی قدیمی از چهار حالت ماده دانسته‌اند؛ که اثرات وافری بر ماه تولد هر فرد می‌گذارد؛ و برخی متخصصین علوم خفیه این چهار عنصر را نماد قدیمی از چهار حالت ماده نامیده‌اند.

۶-آلودگی فیزیکی همچون آلودگی گرمایی (مصرف آب برای خنک کردن دستگاه‌های صنعتی که موجب افزایش دمای آب و در نهایت از بین رفتن برخی گونه‌های گیاهی یا جانوری می‌شود) یا رادیواکتیو (در اثر حوادث هسته‌ای). آلودگی‌های شیمیایی بسیار گوناگون می‌باشند و می‌توانند در اثر ورود مواد شیمیایی حاصل از کارخانه‌ها، کشاورزی یا فاضلاب‌های شهری به درون آب باشد. مصرف مواد شیمیایی ضد آفت در کشاورزی از علل مهم آلودگی آب‌های زیرزمینی یا سطحی است که مستقیماً موجب مرگ بسیاری از گونه‌ها می‌شود. همچنین، مصرف کودهای نیتراتدار و فسفاتدار موجب افزایش این عناصر در آب‌ها می‌شود. در نتیجه، باکتری‌ها و جلبک‌های سطح آب که از این مواد تغذیه می‌کنند به سرعت رشد می‌کنند و زیاد می‌شوند و موجب کمبود اکسیژن محلول در آب و در نتیجه مرگ اغلب گونه‌های ساکن زیر آب می‌شوند.

۷- آیا تا به حال فکر کرده‌اید انسان بدون آب و غذا چه قدر دوام می‌آورد؟ از نظر تئوری، وقتی در نهایت تمام چربی، پروتئین و کربوهیدرات بدن مصرف شود، بدن بدون انرژی می‌ماند و از کار باز می‌ایستد. همه کشورهای جهان به این نتیجه رسیده‌اند که لجام گسیختگی صنعت، زندگی انسان و موجودات را با خطر حتمی رو به رو ساخته است و میزان اکسیژن هوا در صد ساله اخیراز۳۶% به۲۵% کاهش یافته در سالهای اخیر، بحث محیط زیست در دنیا به طور جدی بررسی و دنبال می‌شود.

طوفان‌ها وگردبادها از طرفی و خشکی و تغییرات آب وهوا در نقاط مختلف جهان از طرف دیگر هر روز بیشتر از روز قبل باعث تخریب و از بین رفتن می‌شود. کشور ما ایران نیز باید همگام با سایرکشورهای جهان به محیط زیست خود توجه بیشتری نشان دهد و آن را در اولویت خاص قرار دهد تا از آلودگی هوای شهرهای بزرگ، ضایعات صنعتی، خانگی و مصرف بی رویه مواد شیمیایی بدون عاقبت اندیشی در کشاورزی و صنعت، تخریب جنگل‌ها و قطع درختان به بهانه‌های مختلف در گوشه و کنار شهرها و در آینده تشعشعات زباله‌های اتمی که به آن افزوده می‌شود، کاسته شود.

۸- طبیعت با تمامی مظاهر شکوهمند و مهیب، در عین حال مهربان و بخشنده بوده و هست و صد البته که خود باطنی طبیعت بسیار رمز آلود ومقدس جلوه می‌کند. در اصل تناظر، نسبت میان این باطن مقدس با فطرت و ذات انسان برقراری خاصی دارد. طبیعت شناسی می‌تواند معرفت انسان‌ها را نسبت به خداوند افزونی بخشد و نیز می‌تواند آن‌ها را قادر سازند که از امکاناتی که خداوند برای خیر و سعادت ابدیشان فراهم کرده است استفاده کنند. بر پایهٔ نظریه گایا، کرهٔ زمین زنده و آگاه است؛ آب دورتا دور آن را احاطه کرده و فعالیت‌های یونی‌اش را به وجود آورده است. این فرایندِ «یونی» جریان انرژی را در زمین به وجود می‌آورد که بر تمام ابعاد حیات اثر می‌گذارد. این نظریه، زمین را اَبر، موجودی زنده می‌داند که دارای روحی بزرگ است و در جهت تکامل جهان هستی پیش می‌رود که هدفی پویا را دنبال می‌کند. بنابر پژوهش‌های انجام‌شده، زمین فقط یک کرهٔ ساده نیست، بلکه در زیرچین‌خوردگی‌های سطحی خود خطوط انرژیِ در گردش دارد.

۹-انسان از بدو خلقت، همیشه در جستجوی یک منبع قدرت بوده که همیشگی ولایتناهی باشد و این را به تمامی در هنرش نمایانده و با تصاویر برای ما به ارث نهاده است. انسان‌ها از دوره‌های ما قبل تاریخ عناصر چهارگانه آتش، خاک، باد و آب را گرامی و مقدس می‌شمردند و آن را به وجود آورنده عالم و گرداننده نظام هستی می‌دانستند. ارتباط میان طبیعت و عناصر چهارگانه در چندین سطح می‌تواند وجود داشته باشد زیرا از یک رو این عناصر موضوع و مضمون بسیاری از آثار هنری و ادبی بوده و از سوی دیگر این عناصر به عنوان مواد سازنده خود در هنر حضور دارند. این عناصر به عنوان مضمون اثرمندی خود می‌تواند به شکل‌های بیانی گوناگون و درسبک های مختلف ظاهر گردد.

۱۰- در این حالت هر چهار عنصر با هم و با چرخش خود نظام طبیعت و ذات آفرینش را حفظ می‌کنند و حرکت و تغییر یا حیات و ممات را به وجود می‌آورند. رفته رفته این پیکره به صورت سمبل درآمد و در اثر تداعی معانی با دیدن آن، عناصر چهارگانه در ذهن جایگزین می‌شده و احترامات مذهبی خاصی به عمل می‌آمده است. در مورد شناخت طبیعت و نیز رابطهٔ آن با آدمی، بشر با پیشرفت علوم و تکنولوژی توانسته است تا حدودی آگاهی‌هایی را بدست آورد. انسان خواهد توانست با علم جزیی خود برخی از آگاهی‌ها را در مورد طبیعت و اساساً اینکه درچه منزلت و رتبه ای قراردارد را بدست آورد.

۱۱- گرچه هدف غائی طبیعت شناسی از دید قرآن افزودن معرفت انسان‌ها نسبت به خداوند و تقرب به اوست؛ اما به عنوان اهداف متوسط می‌توان یک رشته مسائل را ذکر کرد که پی بردن به آن‌ها مقدمه رسیدن به آن هدف نهایی می‌باشد. این‌ها مسائلی هستند که درارتباط با پدیده‌های طبیعی در قرآن کریم مطرح شده‌اند و بنده آن‌ها را به سه مقوله زیر تقسیم می‌کنم:

۱- کشف مبدا پیدایش و نحوه تکوین موجودات و پدیده‌ها.

۲- کشف نظم و انسجام و هدفداری در طبیعت.

۳- کشف و شهود درنحوه ارتباط بشربا خدای خویش (هدایت تکوینی و هدایت تشریحی).

به یقین اکتشافات علمی تنها محصول و اثر فکر آدمی نیست و نوابغ علاوه بر نیروی مطالعه ودرک قضایا، ازخصایص دیگری چون اشراق و تصور خلاقه برخوردارند. با اشراق چیزهایی را که بردیگران پوشیده است می‌یابند و روابط مجهول بین قضایایی را که ظاهراً با هم ارتباطی ندارند می‌بینند و وجود گنجینه‌های مجهول را به فراست در می‌یابند. غالب کشفیات مهم علمی به طریقی کاملا متفاوت صورت می‌گیرد و خیلی بیشتر شبیه الهام است. دانشمندان را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: یکی منطقی و دیگری اشراقی. علوم، ترقی خود را مرهون این هر دو دسته از متفکران و اندیشمندان می‌داند.

۱۲- بدین ترتیب می‌توان گفت که تجربه و مشاهدات ما گرچه برای کسب اطلاع از جهان خارج ضروری هستند، اما کافی نیستند و اگر ما تنها به حواس ظاهرییمان اکتفا کنیم نمی‌توانیم جهان خارج را تعبیرکنیم و بین حوادث طبیعی ارتباطی قائل شویم. در واقع از نظر حواس ظاهری انسان با برخی دیگر از حیوانات فرقی ندارد و حتی در برخی موارد آن‌ها از انسان مجهزترند. چیزی که انسان را از حیوانات متمایزمی سازد استعداد او برای بینش عمقی درباره جهان و تفسیر حوادث است و این به خاطر قوه ای است در انسان موسوم به قوه عاقله که می‌تواند علائم دریافت شده توسط حواس را به هم ربط دهد وجهان را تفسیر کند.

به نظر ما چشم و گوش و بقیه حواس ظاهری وسیله هستند برای عقل و در صورتی که کار آن‌ها بوسیله تعقل تکمیل نشود ناقص خواهد بود. چشم می‌بیند و عقل تاثرات حسی را تفسیر می‌کند و حکم صادر می‌نماید. کار بصیر را وقتی می‌توان کامل تلقی کرد که همراه با بصیرت باشد، یعنی به دنبال کار حس تعقل بیاید. (زیرا شخص بصیر آن است که بشنود و بیندیشد. نگاه کند وعبرت گیرد و از آنچه موجب عبرت است نفع برد. پس درجاده ای روشن گام نهد و از راه‌هایی که به سقوط و گمراهی و شبهات اغوا کننده منتهی می‌شود دوری جوید…).

به هر حال آنچه مسلم است این است که دریچه الهام و اشراق به روی همه کس باز نیست و از این موهبت تنها کسانی که زمینه دریافت فیض از این مجرا را دارا شده‌اند و مورد لطف الهی قرار گرفته‌اند برخوردار می‌گردند. استفاده صحیح از چهار عنصر حیات؛ یکی از راه‌هایی است که به روی همگان باز است اما بهره گیری از تجربه و تعقل پیشینیان و صاحبان حکمت می‌تواند به خوبی بشر را به نقطه اوج و کمال مطلوب برساند. البته لازم به ذکر است که برای توفیق در این کار، باید از آفات شناخت بر حذر بود. شناخت، با دانش متفاوت است، به یاد بسپارید، دانستن درباره چیزی ارزش ندارد. بلکه آن دانش را به فعل درآوردن مهم است؛ یعنی خوب بدانید و بجا مصرف کنید. نه دانشی هست و نه جهلی؛ ندانستن فراسوی هر دوی آن‌هاست.

 

ای در درون جانم و جان از تو بی خبر          وز تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر

چون پی برد به تو دل و جانم که جاودان         در جان و در دلی دل و جان از تو بی خبر

از تو خبر به نام و نشان است خلق را           وآنگه همه به نام و نشان از تو بی خبر

شرح و بیان تو چه کنم زانکه تا ابد              شرح از تو عاجز است و بیان از تو بی خبر

عطار اگرچه نعرهٔ عشق تو می‌زند                هستند جمله نعره‌زنان از تو بی خبر

 

امروز140
دیروز228
بازدید کل442506

افراد آنلاین

3
نفر آنلاین است

جمعه, 10 فروردين 1403