خواب چیست؟
در مباحث قبل دربارهٔ کشف و شهود، مطالبی را خدمت شما عزیزان عرض کردم حال میخواهم در مورد مراحل دریافت شهود از راه خواب و خواب دیدن برایتان مطالبی را عرض کنم:
انسان بعد از گذراندن مراحل پاکسازی معنوی، ابتدا شهودات خود را از راه (خواب) و بعد در حالت (سُکر یا سکریه) و سپس در حالت (کاملاً هوشیاری) دریافت میکند. حال به خاطر اهمیت این موضوع، برای این که خوانندگان این مراحل را با حالات دیگر خواب و یا اوهام اشتباه نگیرند؛ سعی میکنم ابتدا (خواب و انواع خوابهای طبیعی و خوابهای مصنوعی) را برای شما توضیح داده و بعد از این مطالب حالات معنوی و شهودی را شرح دهم.
آیا تا به حال فکر کردهاید که چرا انسانها خواب میبینند؟ آیا حیوانات نیز خواب میبینند؟ فلسفهٔ خواب و اختلاف آن با رؤیا در چیست؟ چرا برخی از انسانها هرگز خواب نمیبینند؟ آیا خوابهای ما تعبیر دارد و اگر دارد تعابیر خوابها چیست؟ چه رازهایی در آنها نهفته است و … بعضی از متخصصان میگویند که انسان هنگامیکه خواب میبیند؛ در حقیقت، در خواب انجام دادن چیزهایی را میبیند که در بیداری نمیتوانسته آن را انجام بدهد.
بنابراین مغز ما میکوشد آرزوهایی را که در روز عملی نمیشوند در خواب عملی کند. وقایعی که در طول روز اتفاق میافتند برآنچه که ما در شب خواب میبینیم؛ اثر میگذارند. اغلب خواب کسانی را میبینیم که به تازگی آنها را دیدهایم یا با آنها صحبت کردهایم. احساساتی که در خواب به ما دست میدهد؛ قبلاً در مغز ما بوده و خواب فقط آنها را علنی میکند. چیزی را که در خواب میبینیم؛ به حالت ذهن و جسم بستگی دارد و احتمالاً خوابی که در حالت سلامتی و شادابی میبینیم با خوابی که در حالت مریضی و ناراحتی میبینیم تفاوت دارد. فروید میگوید: «عوامل تشکیلدهندهٔ زندگی ما در خواب به صورت سمبلهایی ظاهر میشوند» که تعریف متقدمان نیز همین است .
ذهن با استفاده از نشانهها میخواهد نکاتی را به یاد ما بیاورد و از آنچه باید اتفاق بیفتد آگاهی میدهد. این تذکر و آگاهی و هشدار را در سمبلهایی که به ما مینمایاند جان میبخشد. در نتیجه خوابی میبینیم و صبح به دنبال تعبیر و یافتن کلید فهم آن میگردیم؛ اما به نظر بنده بیشتر این نظریات شخصی و برخی از آنها ساختهٔ ذهن جستجوگر عزیزان میباشد.
علاقه به خواب و رؤیا پیشینهای به قدمت تاریخ بشریت دارد. کتابهای آسمانی مانند «قرآن» و «انجیل» سرشار از داستانهای مختلف در مورد خواب و رؤیا میباشد که شامل اولین رؤیاها که تقریباً ۱۹۰۰ سال قبل از میلاد مسیح به وقوع پیوستند؛ نیز میباشد.
مردم یونان، روم و بابل به خواب و رؤیا اعتقاد محکمی داشتند به ویژه در شبهای جنگ؛ آنها تصور میکردند که خدا از طریق رؤیا راه پیروزی را نشان میدهد. مطالعه و تحقیق دانشمندان در زمینهٔ خواب و رؤیا بسیار زیاد است: از جمله، این که تمام افراد حتی آنهایی که این امر را انکار میکنند خواب میبینند. خواب دیدن به اندازهٔ نفس کشیدن یک امری بدیهی است.
تحقیقات نشان میدهد که خواب دارای ۲ مرحلهٔ مختلف میباشد:
•خواب NREM (حرکت غیرسریع چشم) که خواب آرام نیز خوانده میشود.
•خواب REM (حرکت سریع چشم) که خواب فعال یا خواب نا به روال (paradoxical) نیز خوانده میشود.
در ابتدا به خواب سبک فرو میروند؛ از آن به بعد به طور تدریجی وارد مراحل بعدی شده تا به مرحلهای میرسیم که به عنوان iv شناخته میشود. این مرحله یک قدم پیشتر از مرحلهٔ خواب سنگین (rem) است. در این مرحله با وجود این که چشمها بسته هستند اما مردمک با حرکات تندی همراه میباشد. درست مثل این است که چشمها در حال نگاه کردن به فیلمی هستند که بر روی پرده بسته پلکها در حال نمایش است. در طول این مرحله مغز همانطور که در بیداری فعالیت میکند از خود واکنش نشان میدهد؛ در این زمان است که عمل خواب دیدن اتفاق میافتد.
تقریباً در حدود ۹۰ دقیقه زمان لازم است تا فرد به خواب عمیق فرو رود؛ زمانی که مرحلهٔ rem سپری شد مجدداً این فرآیند تکرار میشود. در چرخهٔ اول این مرحله چیزی در حدود ۵ دقیقه است. این میزان در طول چرخه افزایش پیدا میکند و در آخرین مرحله ممکن است تا حدود ۵۰ دقیقه نیز به طول انجامد؛ بنابراین در یک شب فرد به طور نرمال در طول ۲۰ تا ۹۰ دقیقه خواب میبیند.
مطلب مهم این است که متأسفانه هر کسی درک و فهم خاصی از تعریف خواب دارد. خواب و رؤیا، این دو پدیدهٔ شگفت، چون رازی ناگشودنی از آغاز آفرینش، اندیشهٔ او را مشغول داشته و گذشته از آن گروه بیشماری به بیخوابی افتادند. لذا، نیاز به اندیشهٔ زیاد در این مورد بوده و این حقیقت که رؤیاها وابستههای فیزیولوژیک دارند به گونههای مختلفی مطرح میگردید.
مشخصات عمده خواب عبارت است از: دورههای بیتحرکی نسبتاً طولانی و افزایش آستانهٔ واکنش به محرکها، نیاز به خواب در سالهای نخست حیات بیش از دورهٔ میانسالی و پیری است. یک روش مهم روانشناسی برای ترجمه و تعبیر محتویات ضمیر ناخودآگاه، بررسی رؤیاها میباشد و رؤیا به عنوان پدیدهای که به طور مستقیم در ارتباط با زندگی روانی است تلقی میشود؛ رؤیا نماینده و محصول بخشی از اندیشهٔ فرد است که نیروی هدایتکننده و مهارکنندهٔ ناشی از خودآگاه بر آن اعمال نمیگردد.
در منابع دینی از خواب به «رؤیا» تعبیر شده است. «رؤیا» به معنای صحنههایی است که انسان در خواب میبیند. اصل خواب و تعبیر آن مورد قبول همه است و واقعیت دارد علم تعبیر خواب از هزاران سال پیش تا به امروز، همواره مورد توجّه پیامبران، امامان (ع)، دانشمندان و عموم مردم بوده است. خدای تعالی این علم را به حضرت یوسف (ع) و بعضی از پیامبران داده و قرآن شریف نیز بدان اشاره نموده است. در اخباری از امام علی (ع) نقل شده است که: «چون مؤمنی خواب ببیند، تعبیر آن لازم است تا از خواب بهرهٔ نیکو برگیرد و اگر خواب بد دید با صدقه، دعا و ذکر خدای تعالی، از خود رفع شر کند».
خواب و رؤیا به تعبیر قرآنی و عرفانی
در قرآن مجید از رؤیا به نعمت خدادادی تعبیر شده:
«وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِبَاساً وَ النَّوْمَ سُبَاتاً وَ جَعَلَ النَّهَارَ نُشُورًا» و او خدایی است که شب را برای شما لباس گردانید (تا همه در سیاه جامه شب مستور شوید) و خواب را مایهٔ سکون و آرامش شما قرار داد و روز روشن را برای جنبش و کار مقرر داشت. (سورهٔ فرقان- آیهٔ ۴۷).
«نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ هذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِینَ» ما به بهترین روش به وحی این قرآن بر تو حکایت میکنیم و تو پیش از این وحی هیچ از آن آگاه نبودی. (سورهٔ یوسف- آیهٔ ۳).
«إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأبِیهِ یَا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ» (اکنون متذکر شو خواب یوسف را) آنگاه که یوسف به پدر خود گفت: ای پدر در عالم رؤیا دیدم که یازده ستاره و خورشید و ماه مرا سجده میکردند. (سورهٔ یوسف- آیهٔ ۴).
«قَالَ یَا بُنَیَّ لَاتَقْصُصْ رُؤْیَاکَ عَلَی إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْدًا إِنَّ الشیطان لِلْانسان عَدُوٌّ مُبِینٌ یعقوب» گفت: ای فرزند عزیز، زنهار خواب خود را بر برادران حکایت مکن که (به اغوای شیطان) بر تو مکر (و حسد) خواهند ورزند؛ زیرا دشمنی شیطان بر آدمی بسیار آشکار است. (سورهٔ یوسف- آیهٔ ۵).
«وَ کَذَلِکَ یَجْتَبِیکَ رَبُّکَ وَ یُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ وَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ عَلَی آلِ یَعْقُوبَ کَمَا أَتَمَّهَا عَلَی أَبَوَیْکَ مِنْ قَبْلُ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّکَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ» و این (تعبیر خواب تو) چنین است که خدا تو را برگزیند و از علم تأویل خوابها بیاموزد؛ نعمت و لطفش را در حق تو و آل یعقوب مانند پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام گرداند که خدای تو دانا و حکیم است. (سورهٔ یوسف- آیهٔ ۶).
همچنان که ما، در رؤیا به آن عالم متصل میشویم؛ در بیداری هم میتوان به آن عالم اتصال یافت و طریقهٔ اهل طریق، صحت و ریاضت و مجاهدت و دلالت بر بدن مثالی را تصدیق میکند. در اخبار فرمودهاند: وحی بعضی از انبیاء در خواب بوده و تصدیق میکند بر مسائل قبر و عذاب و تنعم و ….
تعریف خواب:
انسان در جریان زندگی خویش با خیلی از مجهولات روبرو است که خواب یکی از آنها است و همیشه ذهن متفکران را به خود مشغول داشته. خواب، حالت و یا پدیدهای است که در این حالت آدمی ارتباط خود را با محیط اطراف از نظر هوشیاری از دست داده لکن با کما و بیهوشی و مرگ متفاوت میباشد. در واقع نقطهٔ مخالف بیداری و هوشیاری است؛ جسم و ذهن در حال استراحت و تجدید قوا میباشد. خداوند در بدن هر انسانی دو نیرو قرار داده؛ یکی روح و دیگری کالبد اثیری و ما جدای از زندگی با جسم فیزیکی، هم زمان در بینهایت کالبد دیگر با فرکانسهای مختلف در حال زندگی هستیم که آنها را جهانهای موازی میگویند. هر یک از آن جهانها موجودات خاص و قوانین خاص خود را دارند و درک و تفسیر آن جهانها برای ما بعید و بعضی وقتها کاملاً غیرممکن است؛ البته درک آن برای جسم فیزیکی ماغیرممکن است.
روح عهدهدار حیات و زندگی انسان است و لذا به محض خروج از بدن انسان میمیرد؛ اما کالبد اثیری عهدهدار درک و فهم مطالب است مثلاً شنیدنیها را به وسیلهٔ گوش، دیدنیها را به وسیلهٔ چشم درک میکند؛ بنابراین نیروی هوشیار بدن کالبد اثیری است اما همین شخص، هنگام خواب کالبد اثیری هوشیارش از بدن خارج شده و در فضای بیکران گیتی به پرواز درآمده و مطالبی در عالم رؤیا بدون به کارگیری اعضا و جوارح مشاهده میکند و در آن حال از هوشیاری کامل برخوردار است و میتوان گفت که آنچه انسان در خواب مشاهده میکند؛ رؤیا نامیده میشود. انسان باید در شبانهروز چند ساعت بخوابد تا بتواند تندرستی و نیرومندی خود را حفظ کند و خواب همان حالت طبیعی فقدان شعور است که در بزرگسالان اکثراً (۸) ساعت میباشد. نوزادان ده برابر مدت بیداریشان در خواب میروند و بزرگسالان دو برابر مقدار خوابشان به فعالیت میپردازند. به عبارتی میتوان گفت که خواب وقتی است که حواس پنجگانه با ذهن قطع میگردد و این نیاز طبیعی باید به طور متناوب انجام بگیرد.
«خواب، از آیات و نشانههای قدرت خداوند است.» (سورهٔ روم- آیهٔ ۲۳).
«خداوند از خواب با کلمهٔ «سُبات» یاد نموده است» (سورهٔ نبأ- آیهٔ ۹ و سورهٔ فرقان- آیهٔ ۴۷) یعنی، تعطیل کار به منظور استراحت، تجدید قوا، آرامش و آسایش و اشارهٔ لطیفی است به تعطیل برخی از فعالیتهای اندامهای بدن هنگام خواب. بعضی از مفسرین سُبات را به معنی مرگ تفسیر نمودهاند؛ زیرا خداوند میفرماید: «خدا است که شما را در شب میمیراند». (سورهٔ انعام- آیهٔ ۶۰).
«خداوند ارواح را در هنگام مرگ انسانها و هنگام خوابشان برمیگیرد. ارواح کسانی را که فرمان مرگ آنان را صادر نموده؛ نگاه میدارد و ارواح دیگر را (که هنوز اجل صاحبانشان فرا نرسیده) به جسم تا وقت مشخصی باز میگرداند و در این مسأله، نشانههای روشنی برای اندیشمندان است» (سورهٔ زمر- آیهٔ ۴۲).
از اینرو، خواب مردمان، مرگ آنان و بیدار شدن؛ زنده شدن دوبارهٔ آنان است. در هنگام خواب که در روایات به عنوان «برادر مرگ یا وفات صغری» از آن یاد شده؛ ارتباط تنگاتنگ بین روح و جسم، کم میشود و روح یا قسمت کمی از آن، بدون این که به صورت کامل از بدن خارج شود؛ بهطور ناقص، با بدن قطع ارتباط میکند و در میان عالم روحانی و دنیای جسمانی که به زمان و مکان محدود نیست در جولان و نوسان قرار گرفته و به گشتوگذار درآن میپردازد. اینگونه است که فرد خوابیده، وارد عالم رؤیا میشود و چیزهایی از گذشته، حال و یا آینده را میبیند. بعضی از رؤیاها به همان صورت اتفاق افتاده یا اتفاق خواهد افتاد؛ اما بسیاری از این رؤیاها دارای سمبل و نمادهای مشخصی هستند که به تعبیر درست احتیاج دارند.
تعریف خواب از نظر ظاهری
حالت یا پدیدهای است که چشمها بسته میباشد و تا زمان پایان خواب کلیهٔ ارتباط هوشیاری با محیط واقع قطع گردیده. مردمک چشم کوچکتر و مدت آن میتواند از یک لحظه شروع و یک ساعت تا هشت ساعت ادامه پیدا میکند و در برخی از موارد هم بیشتر ادامه دارد.
تعریف خواب از نظر باطنی (موجی).
در مراحلی از خواب معمولی، امواج تتا توسط دستگاه الکتروآنسفالوگرافی EEG از مغز ظاهر میگردند که دامنهٔ آنها ۲۰۰ میکروولت و فرکانس آن از ۴ تا ۷ هرتز است.
تعریف خواب دیدن
هر نوع خوابی که انسان میبیند؛ چه خوابهای ترسناک و یا کابوسها؛ چه خوابهای زیبا و رؤیاها، چه قابل تعبیر و چه خوابهای پرت و پلا و بدون معنا، همه در چهارچوب تعبیر خواب دیدن و یا رؤیابینی است و بسیاری از آنها تعبیر دارد.
بختک (فلج) هنگام خواب چیست؟
فلج خواب (sleep paralysis) به حالت ناتوانی در انجام حرکات ارادی حین خواب اطلاق میشود. فلج خواب یک تجربهٔ دلهرهآور و هراسانگیز میباشد. فلج خواب اغلب اوقات هنگام بیدار شدن از خـواب و یا در موارد نادر هنگام به خواب رفتن رخ میدهد. فلج خواب از چند ثانیه تا چند دقیقه به طول میانجامد. ۲۵ تا ۳۰ درصد جمعیت کشور، حداقل یک بار در طول زندگی خود اختلال فلج خواب را تجربه کردهاند. فلج خواب میتواند در هر سنی رخ دهد.
علائم فلج خواب
۱- (ناتوانی در حرکت دادن تنه، دستها و پاها و صحبت کردن) فرد از فرط ترس میخواهد فریاد بکشد و برای بیدار شدن تقلا میکند؛ اما گویی تلاش وی بینتیجه است.
۲- فلج تمام و یا بخشی از عضلات بدن.
۳- احساس خفگی و مرگ (گویی، چیزی روی قفسه سینهٔ شما قرار گرفته است).
۴- وحشتزدگی و اضطراب.
۵- توهمات خواب: (hypnagogic hallucinations) به توهمات شنیداری، دیداری و لمسی، رؤیامانند اطلاق میشود؛ مانند احساس حضور یک انسان دیگر در اتاق، احساس فشار بر روی قفسهٔ سینه، دیدن سایهٔ افراد، دیدن منبع نورانی، شنیدن صدای افراد، شنیدن صدای قدمهایی که نزدیک میشوند؛ دیدن شبح، احساس خروج روح از بدن، احساس شناور شدن درهوا، شنیدن صدای باز و بسته شدن درها.
تصورات غلط نسبت به فلج خواب یا بختک
آزار و اذیت توسط جن، شیطان، دیو و یا موجودات ماورای زمینی و یا اشتباه گرفتن آن با تجربهٔ خروج روح از بدن. شما عزیزان باید این را درک کنید و هرگز چنین اوهاماتی را قبول نکنید.
علل ایجاد فلج خواب
عوامل ژنتیکی، اضطراب و استرس، اختلال هراس و اختلال در نظم خواب.
مکانیسم ایجاد فلج خواب
در طی خواب در مرحلهٔ حرکات سریع چشم (REM)، یعنی مرحلهای که فرد خواب (رؤیا) میبیند؛ مغز انتقال پیامهای عصبی به سوی عضلات اسکلتی (به استثنای عضلهٔ دیافراگم وعضلات چشم) را متوقف میسازد؛ تا شما رؤیاهای خود را برونریزی نکنید (مثلاً وقتی در خواب میبینید که میدوید؛ از رختخواب بلند نشوید و شروع به دویدن نکنید).
هنگامیکه شما قصد دارید از خواب بیدار شوید؛ مغز مجدداً کنترل عضلات را به دست میگیرد؛ اما گاهی اوقات، قبل از این که مغز کنترل عضلات اسکلتی را به دست گیرد و عضلات از حالت فلج بودن خارج گردند؛ شما هوشیاری خود را بازمییابید که نتیجهٔ آن احساس ترسآور فلج بودن بدن خواهد بود. نقطهٔ مقابل این عارضه زمانی است که برخی افراد هنگام دیدن رؤیا، دستها و پاهای خود را تکان میدهند و یا در موارد شدیدتر دچار خواب گردی (راه رفتن در حین خواب) میشوند.
درمان فلج خواب
فلج خواب یک اختلال خواب بیخطر است. تنها با رعایت اصول بهداشت خواب، خودداری از طاق باز خوابیدن؛ کاهش استرسها و ترسها میتوان تکرار آن را به حداقل رساند. افرادی که هفتهای یک بار به فلج خواب دچار میشوند؛ لازم است تحت درمان دارویی (مصرف ضدافسردگیها) قرار بگیرند. متخصصان خواب به این علم، بهداشت خواب گویند و این پیشنهادات برای هر کس که دچار مشکل خواب است قابل تجویز میباشد. بعضی از آنها تنها یک حس رایج است اما متأسفانه برای خیلی از افرادی که دچار مشکل خواب هستند قابل درک نمیباشد در ادامه به بعضی از این پیشنهادات اشاره میگردد:
۱- برنامهٔ مشخصی برای زمان خواب و بیداری خود تنظیم کرده و در مورد آن ثابت قدم باشید مثلاً تنها زمانی که احساس خوابآلودگی میکنید به تختخواب رفته اما سعی کنید که در ساعت مشخصی به خواب بروید و بیدار شوید.
۲- سعی کنید در هنگام خوابیدن، به یک آهنگ یا صدای یکنواخت موردعلاقهٔ خود گوش دهید.
۳- مصرف کافئین را کاهش دهید؛ از خوردن کافئین در بعدازظهر اجتناب کنید و از خوردن هر نوع مشروبات الکلی به عنوان مُسکّن خودداری کنید.
۴- از یک پردهٔ ضخیم برای پنجرهٔ اتاق خواب خود استفاده نمایید تا از ورود نور زودتر از زمان بیداری شما ممانعت کند.
۵- داروهای خود را بررسی کنید؛ زیرا بعضی از داروها باعث ایجاد اختلال در خواب میشود بنابراین با پزشک خود در این مورد مشورت کنید.
۶- حداقل چند ساعت قبل از زمان خواب از انجام تمرینات سنگین اجتناب کنید.
۷- از خوردن غذاهای سنگین یا نوشیدنی فراوان ۱ تا ۲ ساعت قبل از خواب اجتناب کنید.
خواب مصنوعی چیست؟ هیپنوتیزم (Hypnotism)
خواب هیپنوز بوسیلهٔ هیپنوتیزم ایجاد میشود و در حالتی است که ذهن نقاد و پرخاشگر به کنار گذاشته شده؛ در این شرایط افکار و تلقینات لازم به سوژه داده میشود؛ یعنی آگاهی محدود سوژه به کمک هیپنوتیزمکننده اظهار میشود. در حالت هیپنوز قبل از همه چشم تحت تأثیر قرار میگیرد؛ سپس تمام عضلات بیحال شده؛ موج سستی و بیحالی تمام وجود سوژه را فرا میگیرد. این سستی گاهی به حدی است که بازوها مانند سرب سنگین میشوند و وقتی آنها را بلند کنیم هیچ مقاومتی از خود نشان نمیدهند و اگر رها کنیم؛ چون قطعهای چوب به طرف پایین سقوط میکند.
در این حالت عامل باید محیط را برای احتمال و افتادن سوژه آماده کرده باشد. درحالت هیپنوز تمام بدن به حالت سستی و خوابرفتگی قرار گرفته؛ بی هوشی و بیحسی تمام قسمتهای بدن را کلی یا جزئی دربرمیگیرد. در حالت خواب عمیق، انسان به بازگشت کامل سن ذهنی میرسد؛ ضمن اینکه حالتهای دیگری هم چون بی هوشی، بیحسی کامل، فراموشی جزئی و موقت، درگیری با توهمّ، خیالات مثبت و منفی هم چنین انتقال کامل احساس به مکانی دور (تخلیهٔ قالب) دراو پیدا میشود.
تاریخچه هیپنوتیزم (Hypnotism)
تاریخ هیپنوتیزم نوین با زندگی دکتر «فرانتس آنتوان مسمر» آغاز میشود که در فواصل سالهای ۱۷۶۰ تا ۱۸۴۲ زندگی کرده است. او به ابعاد و اهمیت نظریه مغناطیس حیوانی که صدها سال قبل از او هم وجود داشت اهمیت و اعتبار زیادی بخشید. وی بر اساس این نظریة جذاب و قدیمی، سیستم درمانی نو و پر قدرتی را بنا نهاد و علت پیدایش تمام بیماریهای انسانی را اختلال در توزیع این «بحرانهای مغناطیسی» دانست.
دکترمسمر با تعداد بیشماری از پدیده هیپنوتیزم روبرو شده بود ولی او کاملاً از این مسئله بیخبر بود و بعدها یکی از شاگردان او به نام «مارکی آرماند پویی سگور» با خلسه هیپنوتیزمی برخورد کرد و آن را «سومنامبولیسم» مصنوعی نامید. وی این حالت را مشابه با وضعیت خوابگردی میدانست که در برخی از افراد در شب و در جریان خواب پدید میآید. پیروان دکتر مسمر و پویی سگور هم به غلط به عقیده مغناطیس حیوانی معتقد بودند تا اینکه در سال ۱۸۴۱ دکتر «برید» واژه هیپنوتیزم را که از لغت یونانی هیپنوتیس، به معنای خواب گرفته شده بود برای این حالت انتخاب کرد.
از دیگر دانشمندان بزرگ هیپنوتیزم دکتر «مولگیس» متخصص عصبشناسی انگلیسی است که سخنرانی و نظریات نوین او در کنگره روانشناسی بینالمللی در لنینگراد معروف است. ایشان در یکی از مقالات خود در مجله پزشکی بریتانیا مینویسد: باستثنای مشاورههای پزشکی بسیار زیاد در کلینیکها و درمانگاهها و غیره در طول طبابت خصوصی خودم بالغ بر شصت و دو هزار بیمار را از طریق معالجه روانی و اکثراً به وسیله هیپنوتیزم معالجه کردهام که تمامی آنها در پروندههای جداگانه ثبت و ضبط شده است. از این مجموع بالغ بر ده هزار الکلی، دوازده هزار حالت افسردگی روانی سخت، ده هزار مبتلا به بیماریهای خواب، به هم خوردن توازن خونی، پانزده هزار بیماریهای روانتناسلی و تعداد بیشماری حالات نامتعادل روانی (پسیکوپات) را از طریق هیپنوتیزم معالجه کردهام.
در سالهای اخیر دانشمندان به واقعیات با ارزش علمی فراوانی در رابطه با هیپنوتیزم دست یافتهاند و هیپنوتیزم امروز با کوشش و تحقیقات علمی وسیع دانشمندانی که در زیر نام میبریم به عنوان یک وسیله درخشان درمانی که عارضهای به دنبال ندارد؛ کاربرد فراوانی پیدا کرده است و در اکثر کشورهای جهان چون انگلستان، آمریکا، شوروی سابق، فرانسه، آلمان و غیره کلینیکهای وسیع و مجهزی دایر شده است؛ هیپنوتیزم رسماً مورد استفاده قرار گرفته و به رسمیت شناخته شده است.
تکامل و درخشش هیپنوتیزم در عصر ما بر پایه نظریات دانشمندانی مثل مسمر با نظریه (مغناطیسی حیوانی) و برید با نظریه (چشم دوختن به نقطه نورانی) و کوله با نظریه (اثرات تلقین به نفس) و وان پلت، فولگیس مایزر، میلجنی، ولمن، براین، فورست، ریچارد شروت، استابروکسل و دهها روانپزشک و دندانپزشک و دانشمندان دیگر قرار دارد. مطالعة تاریخ هیپنوتیزم و سیر و تحول و تکامل در این موضوع به ما کمک میکند که هر چه بهتر این علم را دریابیم. هیپنوتیزم تا جنگ جهانی دوم به حالت رکود بود تا اینکه در جنگ جهانی دوم به علت زیاد شدن بیماران روانی و نارساییها و همچنین گران بودن روش درمانی روانکاوی، توجه دانشمندان و روانشناسان به سوی علم هیپنوتیزم جلب شد.
مارچزی میگوید: هیپنوتیزم بر خلاف تصور عموم، خواب نیست؛ بلکه عبارت است از تمرکز فکر که همراه با ازدیاد ادراک خارقالعاده حواس و چون ادراک خارقالعاده حواس مربوط به دنیا ناخود آگاهی است؛ پس مکانیسم هیپنوتیزم مربوط به سازمان ناخودآگاه است و خواب یکی از این حالات است و نتیجهٔ حالات دیگری است که در حال تمرکز، با هیپنوتیزم به بیماران تلقین میشود. دکتر «ژوزف بروئر» پزشک نامیدیگری بود که مدتهای مدید با روش هیپنوتیزم به درمان بیماران هیستریک پرداخته بود. او نیز همین نظریه را ارائه داده و به آن عمل میکرد.
تعریف هیپنوتیزم
هیپنوتیزم یعنی تغییر موقعیت و حالت هوشیاری که تمرکز، تلقین و همکاری بیمار جهت ایجاد این حالت ضروری است. دکتر ریچارد شروت معتقد است هیپنوتیزم علمیاست که در درک و رفتار افراد به کمک دو عامل اثر میگذارد؛ یکی استفاده از قوانین تلقین پذیری و دیگری رسیدن به حالتی به نام خلسهٔ هیپنوتیزمی. در جای دیگر میگوید: در شرایط کنونی میتوان هیپنوتیزم را علم دانست زیرا از اجزایی تشکیل شده که بر اساس اطلاعات مرتب شده؛ مشاهدات دقیق، تحقیقات و تجربیاتِ برنامهریزی شده به دست آمدهاند. هیپنوتیزم پدیدهای شادیبخش، آرامشبخش و ریلکسکننده است. ما در بیماران خود از لغت خواب استفاده میکنیم و آنها هم چشمان خود را بر هم میگذارند ولی اصولاً خوابی به معنای واقعی صورت نمیگیرد. در ابتدا و در جلسات اول بیماران در این حالت کاملاً آگاه میباشند؛ و از آن چه که در اطراف آنها میگذرد مطلع میشوند و میتوانند با دیگران صحبت کنند. اصطلاح خواب تنها برای القای احساس ریلکس شدن است البته در مواردی که مقدار خلسه به سوژه بالا میرود؛ سوژه در حالت خواب مغناطیسی بالا قرار میگیرد که در این مرحله میتوان وارد ماینهتیزم شدن سوژه شد که ذیلاً در مورد ماینهتیزم توضیح کامل خواهم داد.
قیاس خواب هیپنوز و خواب طبیعی
خواب هیپنوتیزم اگر چه به خواب عادی شباهت دارد؛ ولی بسیار با آن متفاوت است. در خواب هیپنوز، معمول هم خواب است و هم بیدار، هم به طور مستقل فکر میکند و هم تحت تأثیر تلقینات عامل قرار دارد. حال آن که در خواب معمولی چنین نیست؛ اما بدانید که برخی از سوژهها که به راحتی بیدار نمیشوند؛ احتمال دارد خوابشان عمیق شده و از مرحلهٔ خواب مصنوعی به خواب طبیعی وارد شدهاند. لذا، از بیدار نشدن سوژه نگران نباشید.
مراحل مختلف شروع هیپنوتیزم
۱- ریلکسیشن: عبارت است از آرامش و شل شدن عضلات که میباید به محیط و سطح جایی که سوژه در آن به حالت هیپنوتیزم میرود و همچنین به زمان مناسب برای اجراء حرکات و اعمال مربوط به آن توجه نمود.
۲- تلقین: میتوان گفت که با تلقین میشود سوژه را به حالت فضاسازی ذهن وادار نمود. شخص هیپنوتیزور میتواند با بیانی زیبا و شیرین ذهن سوژه را به حالتهای خاص حرکت داده و آن را به سمت فضاهای مناسب برای ایجاد تلقینات معطوف نماید.
۳- پاس: حرکت دستهای عامل را در طول بدن سوژه، به روشی خاص برای فرو بردن سوژه به خواب مصنوعی پاس میگویند. هنگام حرکت دستها به روی بدن سوژه، نباید دستانِ شما با بدن سوژه برخورد کند بلکه میباید به فاصله ۲ تا ۳ سانتیمتر از بدن سوژه فاصله داشته باشد؛ شکل پاس به صورت طولی و عرضی و سریع میباشد.
۴- تمرکز: معطوف گشتن تمام حواس سوژه به یک موضوع، واحد شدن همهٔ آنها در یک کانال و مسیر، برای نیل به هدف اصلی، تمرکز نامیده میشود. بدیهی است که بدون تمرکز نتیجه مطلوب به دست نمیآید و اغلب نتیجه غیرقابل قبول میباشد.
۵- ماینهتیزم: بعد از مسمر جناب دکتر امیلکوئه کشف کرد که میتوان این مغناطیس توأم با ماینهتیزم را با تلقین در افراد ایجاد کرد. از آن به بعد هیپنوتیزورها شروع کردند به استفاده از ماینهتیزم به جای نیروی مغناطیسی خود در ماینهتیزم. بعد از مرحلهٔ هیپنوتیزم ما سطوحی را از هشیاری داریم که به طرزی طبقه بندی میشوند که ملاک ما امواج مغزی به مبنای هرتز است.
۱- سطح β (بتا) که موج مغزی ۱۲ هرتز است و سطح هشیاری کامل است.
۲- سطح θ (تتا) که موج مغزی ما بین ۸ تا ۱۲ هرتز است و در آن حافظه خوب کار میکند ولی منطق ضعیف است.
۳- سطح α (آلفا) که موج مغزی بین ۴ تا ۸ هرتز است. سطح هیپنوتیزم است که ما آن را کاملاً تجربه میکنیم.
۴- سطح δ (دلتا) که زیر ۴ هرتز است که سطح خوب و طبیعی است.
ما مطابق با فرکانسهای بالا میتوانیم امواج خود را بفرستیم یا بگیریم و فرکانسها بالای سطح ۴ هرتز خواهد بود. در واقع جسم ما در حال استراحت ولی روح آگاه وهوشیارخواهد بود؛ به طوری که وقتی هیپنوتیزور با فرکانسهای مغزی خود فرمان صادر میکند؛ سوژه فرمان را اجراء میکند.
فواید هیپنوتیزم
در واقع میتوان گفت که در ابتدا ما قادر خواهیم بود که از این علمِ تازه به دوران رسیده؛ برای برنامهریزی مغزی استفاده کنیم؛ کنترل مغز با ابزار کلام و تصویر سازی ذهنی یعنی علم و فن. ما با استفاده از این فن قادر خواهیم بود که مغز خود یا افراد دیگر را هیپنوتیزم کنیم تا به موفقیت و آمادگیهای سازنده برسانیم. باید به یاد داشته باشیم که عمل تلقین در هیپنوتیزم جایگاه مهمیدارد؛ زیرا خیلیخیلی مهم است که چه چیزی را در سوژه تلقین میکنیم و چه آگاهی را در او متجلی میسازیم. به راستی چرا هیپنوتیزم میشویم؛ برای درک بهتر این موضوع از عصبهایی که اولین عامل فیزیولوژی ایجاد هیپنوتیزم در بدن است شروع میکنیم.
هیپنوتیزم به نوعی تأثیر در روان است و در روانشناسی و روانپزشکی و درمان این بیماریها کاربردهای فراوانی دارد اما از آنجا که جسم و روان به یکدیگر مرتبط و در رابطه با هم هستند؛ با این روش حتی میتوان در درمان و کاهش برخی از بیماریهای جسمی و حتی کاهش درد هم موفق بود. در واقع با هیپنوتیزم میتوان حالت آرامش در روان فرد ایجاد کرد و بهوسیله آن جسم را نیز تحتتاثیر قرار داد. در حال حاضر در تمام دنیا از هیپنوتیزم برای افزایش قدرت یادگیری و درمان اختلالات عادتی (مانند چاقی) بهره گرفته میشود و برای بیشتر بیماران میتوان از آن استفاده کرد. «البته باید توجه داشت هیپنوتیزم یک تکنیک است نه درمانگر؛ بنابراین باید بعد از بررسی جنبههای مختلف بیماری در کنار سایر روشها از آن کمک گرفت».
با کمک هیپنوتیزم و تأثیر در روان بیماران و سپس جسم آنها و با ایجاد انگیزه و شور زندگی در آنها نه تنها میتوان بر بیماریهایی مانند آسم، تکرر ادرار، بیماریهای گوارشی و… فائق آمد؛ حتی میتوان در درمان و یا بهبود زندگی بیماران صعبالعلاج هم از آن استفاده کرد؛ بهطور مثال با بالا بردن روحیه بیماران سرطانی و ایجاد آرامش و لذت از ماهها و روزهای باقیمانده از عمر آنها گاه میتوان روند پیشرفت بیماری را کندتر کرد. ما تنها از پنج درصد یا کمتر از ظرفیت نهایی مغزمان استفاده میکنیم.
هیپنوتیزم این قدرت را دارد که از نیروی نهفته مغزمان استفاده کنیم؛ به وسیله متدهای هیپنوتیزم میتوان کودکان را بهتر تربیت کرد و سرنوشت آنها را آن طور که میخواهیم پیریزی نماییم؛ دانشآموزان و محلصین را به درس خواندن، تشویق و ترغیب نماییم میزان هوش و استعداد آنها را بالا برده و حافظه را تقویت کنیم. به وسیله هیپنوتیزم میتوان عادات منفی و مضر را از بین برد؛ نظیر عادت به تنبلی، تنپروری، پرخوری، پرخوابی، اعتیاد، سیگار، مواد مخدر و الکل و قمار و… به وسیله هیپنوتیزم میتوان بسیاری از بیماریهای فکری و اختلالات روانی را معالجه کرد. سردرد، بی خوابی، نگرانی و اندوه، تنگی نفس و برخی از اختلالات هنجاری و ناراحتیهای قلبی، ترس، اضطراب، آشفتگی، ناامیدی، دلسردی، نارضایی، دردهای نابهنگام شکم، پشت، گردن و دست و پا، نخاع، معده و بسیاری دیگر از این قبیل بیماریهایی که جنبهٔ عصبی و روانی داشته باشند به وسیله هیپنوتیزم ازبین میرود.
استفاده از هیپنوتیزم در جراحیهائی؛ نظیر بریدن قسمتی از بدن، جراحی دندان، جراحی قلب، زایمان و بسیاری دیگر از جراحیها امکانپذیر است. در امور اجتماعی نظیر اختلافات خانوادگی، جلوگیری از برخی مشکلات و … نیز میتوان از هیپنوتیزم استفاده نمود. میتوان خاطرات گذشته را به سهولت در ذهن زنده کرد. در مسابقات ورزشی و دست یافتن به تناسب اندام هم این علم کاربرد دارد.
توضیح اینکه: عدم تمرکز فکر و تشویش و حواسپرتی از مشکلاتی میباشد که مانع روند یادگیری میشود. با استفاده از هیپنوتیزم و استفاده مکرر از هیپنوتیزم میتوان تمرکز خود به خود ایجاد نمود که بهترین نوع تمرکز میباشد و در یادگیری نقش بسزایی دارد؛ طوری که تنها به کاری که انجام میدهد تمرکز داشته باشد.
آیا علم تعبیر خواب، وجود دارد؟ چگونه میتوان آن را به دست آورد؟
علم تعبیر خواب چنان که در روایتی از حضرت رضا (ع) نقل شده؛ یک جزء از هفتاد جزء نبوت است؛ بنابراین علمینیست که با درس خواندن و یا کتاب خواندن نصیب انسان شود؛ بلکه نیاز به تصفیهٔ باطن با عبادت و تهذیب اخلاق دارد. لذا معدود افرادی هستند که از این علم بهرهٔ کافی داشته باشند. ضمناً هر خوابی هم قابل اطمینان نیست و تعبیر ندارد.
رؤیا به عنوان یک امر باطنی زمینهٔ راهیابی به بسیاری از علوم باطنی، پنهانی و حتی ظاهری را فراهم میسازد و بهتر است گفته شود یک الهام درونی و رسول باطنی است که با زبان وحیگونه خود، معرفت امور، آگاهی و وصول انسان را به سوی سعادت حقیقی تسریع میبخشد. متأسفانه و صد افسوس که این علوم در جامعهٔ مسلمین از رونق افتاده و تحرک و پویایی که در جهان جزء هنرهای مسلمانان برشمرده میشد؛ به ویژه تعبیر و رؤیا که به عنوان یک محرک قوی در کسب کمالات الهی و فیوضات ربانی محسوب میشد در اثر بیتوجهی به صورت یک علم متروک درآمده است.
در این علم عزیز (خواب و تعبیر آن) و موهبت الهی وقایع بیشماری نیزخفته و نهفته که هنوز اتفاق نیفتاده است. خواب حالتی است که نفس انسان در بُعد حیوانی و دانی آن از حرکت ظاهری باز میایستد؛ از دنیای اطراف خود برای لحظهها یا ساعات متوالی معطوف امور باطنی میگردد. در مورد تعبیر خواب خیلیها گفته و نوشتهاند. بشر همیشه خواب دیده و چون این را به تجربه دریافته بود که خوابهایش بیارتباط با زندگیش نمیتواند باشد؛ همیشه درصدد یافتن کلیدی بود که بتواند این در بسته را به روی او بگشاید و چراغی فرا راه بگیرد که مجهولات را بتواند ببیند؛ بشناسد و تشخیص دهد. گشودن این در و روشن کردن تاریکیها علم تعبیر خواب است.
بهترین مُعبران انبیا و پیامبران بودهاند. از حضرت ابراهیم نوشتهاند که مُعبر خوبی بوده و یعقوب چنان معبر آگاهی و دانایی بوده که به مصداق آیهٔ شریفه وقتی یوسف به او میگوید: «اِنّی رَأیتُ عَشَرَ کوکباً وَ الشَّمسُ وَ القَمَرُ و رَأَیتُم لی ساجِدینَ» به او میگوید: این خواب را برای دیگران باز مگو که برادرانت به نابودی تو همّت خواهند گماشت و آن شد که نوشتهاند و خواندهاید.
خود یوسف مُعَبِری مسلّط بود که وقتی فرعون خواب میبیند و برای او تعریف میکند یوسف اطّلاع میدهد که هفت سال قحطی پیش خواهد آمد و همین تعبیر او را به عزّت میرساند و بازخواندهایم در زندان فرعون خواب آن دو زندانی را چگونه تعبیر کرد. اولیاء و معصومین نیز علم تعبیر داشتند به خصوص از امام جعفر صادق (ع) تأویلات و تعبیرات فراوان نقل شده که در کتب مربوطه ضبط است. مردم عادّی نیز کم و بیش با این فن ظریف آگاهی داشتهاند و خوابهایی را تعبیر میکردند؛ این صرفاً مبتنی بر تجربه بود.
اما رؤیا چیست و در فرهنگ ما به چه حالتی گفته میشود:
در منابع دینی از خواب به «رؤیا» تعبیر شده. «رؤیا» به معنای صحنههایی است که انسان در خواب میبیند.
اصل خواب و تعبیر آن مورد قبول همه است و واقعیت دارد علم تعبیر خواب از هزاران سال پیش تا به امروز، همواره مورد توجّه پیامبران و امامان (ع) و دانشمندان و عموم مردم بوده است. در اخباری از امام علی (ع) نقل شده است که: چون مؤمنی خواب ببیند؛ تعبیر آن لازم است تا از خواب بهرهٔ نیکو برگیرد و اگر خواب بد دید با صدقه، دعا و ذکرخدای تعالی، از خود دفع شرّ کند.
در کشور ما از قدیمالایام تا به امروز فنّ تعبیر خواب به همّت نیکان و بزرگان به طرق گوناگون تألیف و چاپ شده است؛ اما از میان انواع و اقسام آن تعبیر خواب ابن سیرین بیش از سایر تألیفات مورد علاقهٔ مردم بوده و هست. ابوبکر محمد ابن سیرین از جمله فقها و راویان معروف تعبیر خواب بوده است. در قرن اول هجری میزیسته و در سال ۱۱۰ هجری وفات یافته است. نام پدرش سیرین و نام مادرش صفیه بوده و در بصره سکونت داشته است.
انواع خوابهایی که میبینیم: خواب به اعتبارات مختلف، انواع و اقسام مختلف پیدا میکند. در یک تقسیم، خواب را به دوقسم تقسیم میکنند که عبارت است از:
خوابهای صادقانه و قابل تعبیر
خوابهای آشفته و بدون تعبیر
۱- خوابهای صادقانه: خوابهایی هستند که آینده و آتیه را پیشگویی میکند و از امور مهم خبر میدهد؛ مانند خواب پیامبر اسلام در مورد فتح مکّه و خواب حضرت یوسف (ع) که ۴۰ سال بعد به وزارت و به قدرت رسید.
۲- خوابهای آشفته و بدون تعبیر: گاهی مسائلی است که انسان در فکر خود میپروراند و آن را در خواب میبیند! پس خوابهای رحمانی تعبیر میشود و خوابهای اوهامیتعبیر نمیشود. در مورد حقیقت رؤیا، گاهی تفسیر و تعبیر مادی صورت میگیرد و گاهی تفسیر و تعبیر روحی. پس رؤیاهای رحمانی میتواند بیان گر خبرها و وقوع حوادثی از آینده باشد و دریچهای برای آگاهی به غیب و امور نهانی باشد. آنچه در مورد تعبیر خواب مهم است این است که تعبیر خواب روشنمندانه باشد و با قواعد خاص خود پیش برود و اگر چنین تعبیری، از خواب ارائه گردد از ناحیهٔ هر کس باشد؛ از ارزش خاص خود برخوردار است. هر چند مطابق با واقع نشود و یا مطابق با واقع نباشد. چون ممکن است یک کارشناس هم در کار خود خطا کند؛ که خطا هم میکنند و کارشناسی به معنای معصوم بودن و مصون از اشتباه نیست. به هر تقدیر تعبیر خواب ابن سیرین کار کارشناسی است کما اینکه دیگران هم تعبیر خواب نمودهاند و میکنند؛ هنوز هم هستند کسانی که تعبیر خواب میکنند؛ هر چند ممکن است به خطا تعبیر نمایند و تعابیرشان مطابق با واقع نباشد. تخصص و کارشناسی به معنای عصمت و مصونیت از اشتباه و خطا نیست. در کارشناسی روشمندی و احاطه بر قواعد مهم است.
غذاها نیز، در خواب ما اثر میگذارند:
خیال نکنید وقتی خوابیدهایم و ارتباط حواس پنجگانهٔ ما با ذهن قطع گردید؛ از این اسارت رهایی مییابیم به هیچ وجه این طور نیست. وقتی شب غذای چرب و شیرین یا زیاد شور و پرادویه خوردهاید؛ در خواب ممکن است دریا، چشمه، کاریز، آبشار و سیل و مسیل ببینید. صبح که از خواب بیدار میشوید به سراغ کتاب میروید که ببینید تعبیر دیدن سیل و چشمه در خواب چیست؟ این درست نیست چون خواب شما رؤیای صادقانه نبوده بلکه خوابی بوده ناشی از پرخوری. چنین خوابهایی به هیچ وجه تعبیر ندارد. خواب شما وقتی میتواند گویای چیزی باشد که با تعادل جسمی و روحی خوابیده باشید.
عکس این هم درست است یعنی وقتی گرسنه باشید خواب چلوکباب و باقلاپلو با مرغ و چیزهایی از این دست میبینید که البته نمیتواند تعبیر داشته باشد. پس شبهایی که در کمال تعادل و توازن از نظر جسم، روح و اعصاب خوابیدید و خوابی دیدید بامداد به سراغ معبر یا خواب نامه بروید و تعبیر بخواهید. برداشت و روابط ما نیز با آدمها و حیواناتی که در اطرافمان یافت میشوند متفاوتاند؛ لذا در خواب هم تفاوتها و اختلافاتی به وجود میآورند. برداشت و رابطهٔ ما با اشیاء، اشخاص و حیوانات در تعبیر اثر میگذارد و گاه دگرگونی به وجود میآورد؛ پس دریافتن معانی و تعابیر باید این نکات را نیز مورد توجه قرار دهید تا کلیدی را که واقعاً خواب شما را باز میکند؛ دریابید.
بنابراین هر خوابی تعبیر ندارد؛ زیرا بسیاری از خوابهای ما تحت شرایطی قرار میگیرند که فاقد ارزش و اعتبار میشوند. به این چنین خوابها نه باید دلخوش باشیم و نه بیم و هراس به دل راه دهیم و گرفتار تشویش و نگرانی شویم. وقتی خوابی میبینید و بیدار میشوید به ساعت مراجعه کنید و ساعت دیدن خواب را یادداشت نمایید؛ زیرا معبر با دانستن ساعت خواب دقیقتر میتواند خواب شما را بشکافد و تعبیر کند به طور کلّی از لحظهای که میخوابیم تا نیمهشب خوابی که میبینیم کمتر دارای اعتبار است. چون در این ساعات هنوز روح و جسم ما زیر تأثیر کار روزانه، فعالیتها و گفتوگوهای انجام شده و غذایی که خوردهایم است. از نیمهشب تا طلوع سپیدهٔ بامدادی خواب معتبر میشود و اعتبار آن به تناسب، هر چه از نیمهشب دور و به سحرگاه نزدیک میشویم افزایش مییابد. خوابهای بعدازظهر اعتبار بیشتری دارد و وقوع آنها ممکنتر است.
صادقترین رؤیاها خوابی است که سحرگاه میبینیم به طوری که چون بیدار میشویم وقت اقامهٔ نماز صبح باشد. خواب روز یعنی از روشنی آسمان تا قبل از نماز ظهر به هیچ وجه عنوان تعبیر ندارد؛ مگر در مواردی خاص و با نشانههای دقیق که آن هم فقط معبرین میتوانند درستی و صحت آن را تشخیص دهند. هستند کسانی که صبحهامیخوابند تا پیش از غذای نیم روز قیلوله میکنند. در این مواقع نیز اگر خوابی ببینید تعبیری ندارد.
خوابهای موسمینیز بیارزشاند. مثلاً در زمستان برف در خواب دیدن و در بهار مشاهدهٔ درختان پرشکوفه و گل، در پائیز برگریزان و در فصل تابستان در آب شنا کردن و … از نوع خوابهایی است که تعبیری ندارد و چنانچه در تابستان مشاهده کردید برف میبارد و در سرمای سخت زمستان خانه را از شکوفههای سفید و صورتی پوشیده دیدید؛ این خوابها صحت دارند. خوابهای طولانی بیشتراز خوابهای لحظهای و تکچهرهای اعتبار دارند مگر این که تکچهرهها را مکرّر ببینید.
خواب، این پدیده شگفتانگیز، در ما نیروی تازهای برای زندگی پدید میآورد و به ما احساس شادابی مجدد میدهد. خواب برای بافتها و اعضای خستهٔ بدن بسیار لازم است. هنوز علم قادر نیست بازگو کند که هنگام خواب چه چیزهایی به وقوع میپیوندد دانشمندان میگویند که در عمق مغز، منطقهای پیچیده وجود دارد که آن را مرکز خواب نامیدهاند. تنظیم این قسمت از مغز به وسیله خون صورت میگیرد. در جریان کار روزانه، بر اساس فعالیت اعصاب و عضلات، مقداری کلسیم وارد خون بدن ما میشود. این کلسیم، مرکز خواب را برمیانگیزد و در نتیجه انسان به خواب فرو میرود.
آیا تاکنون شنیدهاید که برخی انسانها در خواب راه میروند؟ یا این که برخی افراد در حال راه رفتن به خواب میروند؟ علت بسیار ساده است؛ هرگاه کارکرد مرکز خواب به صورت ناقص انجام شد یکی از این دو اتفاق رخ میدهد! مثلاً گاهی اوقات بر اثر فعالیت مرکز خواب، مغز به خواب میرود اما بدن به خواب نمیرود که در این صورت مثلاً یک انسان در حال راه رفتن به خواب میرود؛ یا مثلاً یک سرباز خسته در حال راه رفتن به خواب میرود.
این دسته از افراد مغزشان به خواب رفته ولی اندامشان هنوز بیدار است. خوابهایی که ما میبینیم، معمولاً بیانگر اضطرابها، ترسها، اشتیاقها، آرزوها و خاطرات ما هستند! وقتی انسان به خواب میرود؛ مرکز خواب، دو کار را انجام میدهد؛
اول اینکه: مغز را به خواب برده؛ آن را از کار میاندازد و دیگر ما آن هوشیاری و نیروی قبلی را نداریم.
دوم: بدن را به خواب میبرد، یعنی علاوه بر مغز، اعصاب هم از کار افتاده و تمام اعضای بدن به خواب فرو میروند.
این طبیعی است که هرگاه شما به خواب فرو میروید؛ این هر دو واکنش عجیب صورت میپذیرد. خواب دارای انواع گوناگونی است: خواب سطحی که کمتر از خواب عمیق به ما استراحت میبخشد و گاهی یک چرت کوتاه، خستگی انسان را کلاً برطرف میکند زیرا خواب کوتاه، معمولاً عمیق است. (۹۰ درصد خوابها فراموش میشوند) و نیمیاز رؤیاها در همان ۵ دقیقهٔ اول پس از برخاستن از خواب و ۹۰% آنها پس از ۱۰ دقیقه فراموش میشوند. از همه مهمتر این که تمامی افراد (به جز مواردی از بیماریهای شدید روانی) خواب میبینند.
اما زنها و مردها، رؤیاها و عکسالعملهای متفاوتی نسبت به یکدیگر دارند. خواب دیدن از بروز جنون جلوگیری میکند؛ در آزمایش جدیدی که دربارهٔ خواب بر روی تعدادی دانشجو انجام گرفت؛ مشاهده شد دانشجویانی را که در لحظه شروع خواب دیدن بیدار کردند؛ همگی دارای عدم تمرکز حواس، زودرنجی و کجخلقی، توهم و حتی بعد از ۳ روز نشانگر علائمیاز جنون بودند. در نهایت وقتی به آنها اجازه داده شد که چرتی بزنند؛ ذهن آنها زمان از دست رفته را ترمیم کرد و سطح کارایی خواب آنها را افزایش داد.
برخی از خوانندگان از بنده سؤال میکنند که ما چرا خوابهای تکراری میبینیم؟ باید عرض کنم که رؤیاها مکرراً از نقش بازی کردن افراد غریبه پر میشود. ذهن ما چهرهٔ افراد غریبه را در عالم رؤیا نمیسازد بلکه آن چهرههای افراد حقیقی هستند که ما در طول زندگی دیدهایم ولی آنها را به خاطر نمیآوریم یا نمیشناسیم برای مثال شیطان خونآشامیکه در آخرین خوابتان دیدهاید ممکن است شخصی بوده باشد که وقتی بچه بودید شما را کتک زده؛ یا با پدر شما بحث و مشاجره کرده است! همهٔ ما در طول زندگی چهرهٔ صدها هزار نفر را دیدهایم؛ بنابراین ذهن ما منبع بیپایان شخصیتهایی است که هنگام خواب دیده میشوند.
در برخی از موارد هم اتفاق میافتد که فردی مشکلاتی، برای شخص یا اشخاصی در طول زندگی به وجود آورده و خود از آن باخبر نیست؛ خداوند متعال این فرصت را به آن بنده میدهد که با دیدن آن شخص متوجه خطای خود شده؛ اول توبه کند و بعد سعی کند که جبران خسارت نماید؛ تا آمرزیده از دنیا برود و مشکلی از جهت حساب و کتاب اُخروی پیدا نکند. خوابها از دیرباز به عنوان پنجرهای به روی جهانهای دیگر و به سوی ناشناختهها؛ ما را تحت تأثیر خود قرار دادهاند و بعضی وقتها توانستهاند زندگی ما را دگرگون کنند.
همهٔ افراد خوابهای رنگی نمیبینند
۱۲% افراد بینا فقط خوابهای سیاه و سفید؛ بقیهٔ افراد تمامیرنگها را در خوابهایشان میبینند. مردم موضوعات مشترکی را در رؤیاهایشان میبینند مثل موقعیتهای مربوط به مدرسه، تعقیب شدن؛ درجا دویدن؛ سقوط کردن؛ دیر رسیدن؛ دیدن مرگ کسی که زنده است؛ پرواز کردن؛ مردود شدن در امتحان و یا تصادف با اتومبیل. علت این که چرا به افرادی که خوابهای مربوط به درگیری و ناآرامی و مرگ را رنگی میبینند؛ فشارها و ضربههای روانی بیشتری وارد میشود؛ هنوز ناشناخته است.
خوابها آنچه که میبینیم نیستند
اگر شما دربارهٔ چیز خاصی خواب میبینید؛ الزاماً همیشه آن چیزی نیست که در تصویر میبینید. خوابها با زبانی بسیار سمبلیک با آدمیسخن میگویند. ذهن نیمههوشیار شما میکوشد تا رؤیاهایتان را با اشیا مشابه آن مقایسه و تلفیق کند. خیلی از ما فرآیندی به نام تداخل خواب را تجربه کردهایم مثلاً هنگامیکه صدایی را بیرون از عالم خواب شنیدهایم؛ به نحوی با خواب ما تداخل پیدا کرده است. مثالی مشابه این است که وقتی شما به صورت فیزیکی و در واقعیت تشنه هستید؛ ذهن شما این احساس را با خوابتان تلفیق میکند. سپس به صورت مداوم پارچهای بزرگ آب را مینوشید و خود را سیراب میکنید؛ دقایقی بعد دوباره تشنه میشوید و آب مینوشید؛ تشنه میشوید … آب مینوشید … و این چرخه تا وقتی بیدار میشوید تکرار میشود تا این که در عالم واقعیت آب بنوشید و یا کودکان نوپا تا وقتی به سن ۳ سالگی برسند؛ دربارهٔ خود خواب نمیبینند.
آنها عموماً در همان سن تا ۷ یا ۸ سالگیشان کابوسهای بیشتری نسبت به بزرگسالان میبینند. با افزایش سن، بدن به خواب کمتری نیاز پیدا میکند. یک کودک به ۱۶ ساعت خواب روزانه نیازمند است؛ ولی وقتی فردی به سن ۶۰ سالگی میرسد؛ با کمتر از ۷ ساعت خواب نیاز روزانه بدن خود را برطرف میکند. اگر فردی برای مدتی طولانی بیدار بماند؛ ممکن است به انواع بیماریهای روحی مثل پارانویا و توهم مبتلا شود. البته اگر گاه و بیگاه دچار بیخوابی میشوید نباید نگران باشید؛ هیچ ضرر طولانی مدتی شما را تهدید نمیکند.
جالب است بدانید که فردی به نام رابرت مک دونالد با بیدار ماندن به مدت ۱۸ روز توانسته است رکورد بیخوابی دنیا را در سال ۱۹۸۸ به نام خود ثبت کند. سیکل خواب و بیداری هر فردی معمولاً ۲۴ ساعت طول میکشد؛ اما اگر به نحوی شما را از دانستن زمان و ساعت محروم کنند؛ این سیکل میتواند کمکم طولانیتر شود و به حدود ۲۵ ساعت برسد. به این ترتیب، هر فردی در بدنش یک ساعت بیولوژیکی مخصوص به خود دارد. این ساعت با منطقهای از مغز به نام هیپوتالاموس در ارتباط است؛ که قسمتی از آن مستقیماً به چشمها مرتبط میشود. این مطلب را هم خدمت شما عرض کنم که خواب دیدن سبب میشود بدن ما در حالت خواب باقی بماند. خوابها و رؤیاها مسیرهایی هستند که به وسیله آن، مغز ما اطلاعات غیرضروری خود را حذف میکند و اطلاعات مهمی را که باید ذخیره داشته باشد؛ حفظ میکند.
خوابها در واقع ارتباطات بدن، ذهن و روح هر فردی در یک محیط ارتباطی نمادین از زیستن هستند. از طرفی هم باید گفت که خوابها معانی مختلفی دارند و به عبارت دیگر آرزوهای مهم، ترسها، دلواپسیها و نگرانیهای فردی را که خواب میبیند؛ نشان میدهند؛ بنابراین مطالعه و بررسی خوابهایی که هر فردی میبیند؛ میتواند جنبههای متفاوتی از عمل کردهای روانی وی را برملا کند. برخی خوابها بر حوادث مهمی که در آینده رخ میدهند دلالت دارند و برخی نیز پیغامهایی هستند که شخص را از خوشبختی یا منفعتی درآینده با خبر میکنند.
رابطهٔ خواب با کشفالشهود
خوب تا بدین جا هر چه در مورد خواب و خواب دیدن بود را شرح دادم. به امید خداوند در مباحث بعدی سعی میکنم در مورد حالات معنوی (سُکر و الهامات) و چگونگی دریافت آنها از طریق حواس پنجگانه و حواس باطنی مطالبی را عرض کنم. باز هم یادآوری میکنم که تا زمانی که شخص روی اعمال و رفتار خود کار نکند قادر نخواهد بود زندگی خوبی داشته باشد؛ چه در خواب و چه در بیداری.
یک چیزی در درون ما وجود دارد که یک حقیقتی را طلب میکند؛ اما نمیدانیم آن حقیقت چیست؛ حتی آن چیزی که این حقیقت را طلب میکند هم نمیدانیم چیست و گاه به واسطهٔ همین جریانی که در درون ما وجود دارد؛ وارد مسیری میشویم که به زعم عقلا، سرانجامی ندارد. ذهن بشر امروزی همیشه درگیر یک سری سئوالات مجهول بوده به عنوان مثال:
علم خدایی از چه ناحیهای است؟ ما چگونه به مطلبی که رفرنس ندارد اعتماد کنیم؟ این که علم الهی، علمیکه مبتنی بر حقیقت باشد؛ خوبی، بدی، مصلحت و غیرمصلحت را به ما بنمایاند چیست؟ چگونه میبایست آن را تحصیل کنیم؟ همیشه مابین عقل و تمایلات انسان یک مبارزه است در واقع رعایت خواستههای تمایلات، بزرگترین سد است برای فهم و درک انسان، این که چه چیزی برای ما مضر است؛ ضرر و سود ظاهری و باطنی هر چیزی برای ما مشخص شود.
به خاطر همین است که مابین علم و عمل فاصله میافتد و انسان به نفاق و دوگانگی دچار میشود. چرا که ما از زندگی تخیلی خود خارج نخواهیم شد؛ هیچ وقت حقیقت بودن زندگی را درک نتوانیم کرد؛ کلید لمس حقیقت زندگی، خارج شدن از تخیلات و قرار گرفتن در زمان حال است. شخصیت ما از موهومات و توهمات شکل گرفته؛ پشت پا زنی به تمام اسارتهایی که محیط برایمان ایجاد کرده؛ در واقع به تثبیت فهم و آگاهی در انسان کمک خواهد کرد.
چون از طریق عشق مقدس خود را خواهی شناخت برای پرورش چنین عشقی، باید تمایلات را کنار گذاشت؛ در واقع قبول حقایق، وارد شدن به دنیای واقعیات است. هر آن کس که خود را با پیام خدا هماهنگ میکند؛ خویش را تطهیر میسازد؛ در قلب او جایی برای ناخالصی نیست؛ این است جهاد با شیاطین و برقراری عدالت، زیرا بیتردید با روح الهی پیوند و همدلی دارد. تا زمانی که محبت مقدس در قلب تثبیت نشده نمیتوانیم عالم معنویات را کشف کرده و از مفهوم وحی سردرآوریم. با دریافت الهامات باطنی ما مفهوم وحی را درک کرده حقایق اطراف، بیشتر ملموس خواهد بود؛ گو این که روشنایی در اطرافمان ایجاد شود تا حقیقت اشیاء را درک نمائیم. تا خود را کشف نکردهایم چگونه میخواهیم انسانهای اطراف خود را بشناسیم؛ عدم درک انسانهای اطراف موجب ایجاد دردسرهایی برای ما خواهد بود. مال و استعدادهای انسان تلف میشود به خاطر نداشتن حیات معنوی تا زمانی که بوی تقدس ندهیم؛ آموخته خود را نمیتوانیم در خود حفظ نماییم.
در واقع روح انسان بر مغز سلطه دارد. خیلی از علل گروههای منحرف در تاریخ به خاطر عدم تفکر صحیح و آن هم از بیاعتنایی قلبی به نقش ارواح مقدسه در رها دادن روح از قیودات دنیوی است زیرا بیشتر انسانها نمیتوانند عادلانه رفتار کنند؛ تا زمانی که آرام نشوند نمیتوانند آگاهی شهودی را پیدا کنند؛ بنابراین آنها علم حقیقی ندارند؛ تا زمانی که در تصرف افکار پوچ به سر میبریم و از شیاطین چه در برون و چه در درون، پیروی میکنیم؛ هرگز به عالم شهود دست پیدا نمیکنیم.
فراگیری و استفاده از شهود و شهودات، مطلبی است که سالیان دراز است فکر بشر را به خود مشغول داشته و محققین به تازگی به این نتیجه رسیدهاند «اکثر اختراعات و اکتشافاتی که تا به حال در تاریخ ضبط شده از طریق الهامات باطنی بوده است». نویسندهٔ مشهور الکسیس کارل (در کتاب انسان موجود ناشناخته) و ابوعلیسینا و خواجه نصیر طوسی همه بیان میکنند اکثر اکتشافات منشاء الهامیداشته است. در واقع اگر فرشتگان بیشتری وارد قلب ما انسانها شوند؛ فهم و آگاهی ما بالاتر خواهد رفت. بشر امروزی بیشتر نیروهای خود را صرف به دست آوردن آبرو پیش انسانهای دیگر میکند؛ بیشتر سعی میکند از خودش دفاع کند نه از حقیقت و متأسفانه از این طریق نیروهای خود را از طریق تخیلات و یا با درون خود حرف زدن به صورت تخیلی کمکم هدر میدهد.
در حالی که اگر این نیروها صرفهجویی شود انسان کارآیی کافی برای تعقل کردن به دست خواهد آورد؛ حفاظت از به هدر دادن نیروی باطنی باعث میشود گشایش در حرکت معنوی و فراغت وقت حاصل آید؛ تا به تکامل روحی و به زینت قلب خود با انوار الهی برسد. باید این حقیقت را بپذیرید که در طول زندگی خود هر آنچه برای حفظ حقیقت، زحمت بکشید به همان میزان فهم و درک شما در این جهان و در دنیای موازی عالم هستی بالا خواهد رفت و هنگامیکه چنین اتفاقی صورت گیرد؛ شما دارای حواس ظاهری و باطنی قوی و حیرتانگیزی خواهید شد؛ ولی بهتر است بدانید زمانی که شما به این علوم دست پیدا کردید باید سعی کنید و بدانید که این علم متعلق به شخص شما میباشد نه کس دیگر.
هیچ وقت سعی نکنید هر آنچه میدانید را حتماً به کسی بگویید یا آن را آموزش دهید؛ زیرا همان طوری که در بالا گفته شد این علوم شرایط خاص خود را دارد و زمانی که شما این آیات و نشانهها را حفظ کنید و پنهان نگاه دارید؛ قادر خواهید بود شنوایی باطنی خود را به طرف حقیقت الهی سوق دهید. در برخی از موارد حواس شما وسیلهای مزاحم برای دریافت حقیقت الهی میشود؛ مگر این که از درون و بیرون تحت امواج رحمانی قرار گیرد. بارها شنیده و دیدهاید که بزرگان گفتهاند برای تربیت روحی باید خود را در بستر امواج رحمانی قرار دهید.
یکی از عرفای مصر به نام زنون نقل میکند که: سفری به حج داشتم؛ در راه شخص فلجی را دیدم که در بیابان خود را کشانکشان روی زمین میکشید؛ با تعجب و حیرت بسیار، با خود گفتم که این کجا میخواهد برود! چرا میخواهد برود و … به علت سؤالات متعددی که در ذهنم پیش آمد؛ از آن شخص پرسیدم کجا میروی؟ در جواب گفت: اگر بپذیرد؛ عازم حج هستم. در دل خودم خندیدم که این کی میخواهد برسد و اصلاً آیا میرسد؟ بعد میگوید زمانی که داشتم طواف میکردم؛ دیدم که جلوتر از من در حلقه قرار گرفته و طواف میکند. با کمال حیرت رفتم جلو و از او پرسیدم چطور چنین چیزی ممکن است؟ آن شخص گفت: چون مرا آوردهاند؛ ولی تو خود آمدهای؛ بنابراین، بین آمده و آورده زمین تا آسمان، تفاوت است. من به اراده و به حکم آنها آمدم و زودتر از تو رسیدم؛ تو به عقل و به ارادهٔ خود آمدی و بعد از من رسیدی؛ علیرغم این که تو از لحاظ فیزیکی سالم هستی؛ ولی من معلول.
فیلسوفان مسائل را از بیرون و کلی، نگاه میکنند؛ در حالی که دانشمندان علوم مختلف هر شاخهای را به صورت تخصصی و مجزا بررسی میکنند و به این دلیل است که علم پیشرفت میکند و اختراعات گوناگون صورت میگیرند. فلاسفهٔ علم میگویند تنها راه رسیدن به شناخت، علم است آن هم به روش علمی.
افلاطون میگوید: راه شناخت کشفالشهود است؛ ارسطو نیز اعتقاد به عقل و استدلال دارد.
ابوعلیسینا در این دیدگاه سردمدار ارسطوییها بوده است؛ اعتقاد به عقل و استدلال و منطق دارد. شیخ اشراق اعتقاد به کشف شهود داشته است (او پیرو فلسفه افلاطونی در فلسفهٔ اسلامیبوده است) اما دانشمند و علامه ملاصدرا به هر دو مکتب اعتقاد داشته است؛ او هم کشفالشهود را و هم استدلال عقلی را، راه رسیدن به شناخت میداند. بنده نیز پیرو همین نظریهٔ ملاصدرا هستم و اعتقاد دارم که تمامی علوم از راه شهود به انسانها میرسد و دانشمندان، فقط از راه عقل این دانستهها را پردازش میکنند تا عوام درک بهتری نسبت به این علوم پیدا کنند.
عرفان و معارفی که از راه کشف و شهود و تصفیهٔ درون به دست میآید؛ حالاتی است که به مصداق «من لم یذق لم یدرک» تا کسی آن را نچشیده و درک نکرده باشد؛ نمیتواند به وصف آن نائل آید. در این طریق باید به جای قال و قیل مدرسه از کیمیای عشق و حال سخن گفت و به گفتهٔ ملاصدرای شیرازی مقامات عرفانی در قالب کلمات و حروف گنجانیده نمیشوند و باید معرفت عارف را عجین جان کرد؛ حرارت روحبخش آن را آمیختهٔ روان نمود و با پالایش نفس و آرایش درون به شهر عارفان و حریم عاشقان پا نهاد.
عرفان یکی از راههای شناخت حق است که از طریق آن انسانهایی خالص و پاکسرشت به حقایق دست یافته و حالت کشف و شهود پیدا میکنند. مقصود عارف به معنای راستین و واقعی آن در مسیر سیر و سلوک تنها شناخت حق و جلوههای جمال الهی است و در نیل به چنین معنویتی هیچ چیزی را بر وصال معشوق برتری نمیدهد؛ اندیشه و کردارش در جستجوی محبوب، پرتحرک و توأم با جوشش است و در تفحّص روحانی خود صرفاً به غرق گشتن در محبت معشوق و نظر افکندن به جمال محبوب احساس آرامش میکند و لذت واقعی را در این حال تحصیل مینماید.
عارف راستین، طالب نام و نشان، حامیفرقه و حزب و گروه نیست؛ پیوسته مراتب عالی کمال را درمینوردد و سیرت پاک را بر چهرهٔ سالوسصفتان صوفیمسلک و زاهدان ریاکار ترجیح میدهد؛ آن چنان به تصفیهٔ درون پرداخته که خود را به خرقه و دلق و جامههای خودنمایی مشغول نمیکند.
عالم کسی است که علم میآموزد و عارف کسی است که هم علم عرفانی میآموزد و هم به آن عمل میکند؛ زیرا ارزش عمل سالک بالاتر از علم او است و عمل باعث نور و تداوم راه حق میشود و عمل نکردن علم باعث فراموشی علم میشود؛ بنابراین اگر جهان و پدیدههای جهان از هر روی، آیات و نشانههای خدای جهان باشند؛ هیچ استقلال وجودی از خود نخواهند داشت و از هر روی که دیده شوند؛ جز خدای پاک را نشان نخواهند داد و کسی که به تعلیم و هدایت خداوند با چنین چشمی به چهرهٔ جهان و جهانیان نگاه میکند؛ چیزی جز خدای پاک درک نخواهد کرد و به جای این زیبایی که دیگران در نمود دلربای جهان مییابند؛ وی زیبایی و دلربایی نامتناهی خواهد دید؛ که از دریچهٔ تنگ جهان، خودنمایی و تجلّی مینماید؛ آن وقت است که خرمن هستی خود را به تاراج داده؛ دل را به دست محبت خدایی میسپارد.
عارف، جهان و پیچیدگیهای آن را مانند آینههایی مییابد که واقعیت ثابت زیبایی را نشان میدهند که لذت درک آن هر لذت دیگری را در چشم بیننده خوار و ناچیز مینمایاند؛ طبعاً از نمونههای شیرین و ناپایدار زندگی مادی باز میدارد. این همان جذبهٔ عرفانی است که انسان خداشناس را به عالم بالا متوجه ساخته و محبت خدا را در دل انسان جایگزین میکند؛ همه چیز را فراموش میکند و انسان را به پرستش و ستایش خدایی نادیده که از هر دیدنی و شنیدنی روشنتر و آشکارتر است وا میدارد …
عارف کسی است که خدا را از راه محبت و مهر پرستش کند نه به امید ثواب و نه از ترس عقاب، عرفان را نباید مذهبی در برابر مذاهب دیگر شمرد؛ بلکه عرفان راهی است از راههای پرستش و راهی است؛ برای درک حقایق ادیان در برابر ظواهر دینی و راه تفکر عقلی. اسلام آئینی اجتماعی بوده و با گوشهنشینی و انزواطلبی به شدت مخالف است؛ تهذیب نفس، تکمیل ایمان و معرفت دینی در متن جامعه و با تشریک مساعی دیگران به دست میآید.
تربیتشدگان مکتب اهل بیت (ع) و خصوصاً اصحاب رسول اکرم (ص) و حضرت امیرالمؤمنین (ع) چون ابوذر، اویس قرنی و سلمان فارسی چنین روشی داشتند. دین حنیف اسلام، انسان را در حال اجتماع پرورش میدهد و یک رشته رفتار و گفتاری را که نسبت به موقعیت تکوینی آن زیانبخش است؛ تحریم کرده و سلسلهای از اعمال و افعال را که نظر به زندگی جاوید انسان نافع و سودمند است؛ ایجاب نموده دستور اجرا و عمل آنها را صادر نموده و در هر حال هیچگونه تمیز فردی در اسلام منظور نشده و به هیچ یک از طبقات مردم، اجازه داده نشده؛ روشی در زندگی انتخاب کنند؛ یا به اعمال و افعال خاصی بپردازند که بیرون از روشهای عمومیاسلام باشد. زندگی انفرادی اختیار کنند یا از کسب و کار سر باز زنند؛ یا پارهای از واجبات را از حق شاغل دانسته؛ به ترک آنها بکوشند یا برخی از محرمات را مانند معشوقبازی، بادهگساری و پردهدری را وسیلهٔ برای وصول به حق، شرط سیر و سلوک قرار دهند، آبروریزی و گدایی و هرگونه سبک وزنی را از اسباب تهذیب اخلاق نفس بشمارند .
دست آوردهای عقل، قلب و وحی و سازگاری و هماهنگی کامل آنها است؛ گر چه هر کدام را حیطه و قلمروی خاص است؛ اما نتایج در مباحث معرفتی با هم سازگاری دارند و توانایی شهود قلبی و درک حالات غیبی و معنوی از راه عرفان به هیچ وجه با تعالیم دینی مغایرت ندارد. یکی از راههای رسیدن به حیات معنوی درکهای ذوقی و شهودی است که نه میتوان آنها را از راه اندیشه بیان کرد و نه معانی آن را میتوان در قالب الفاظ قرار داد. مراحل کمال را که رهروان این راه میپیمایند سربسته و به نحو کلی نشان میدهد اگر چه برای درک حقیقی و تفصیلی آن راهی جز ذوق نیست؛ این گروه از افراد که با استعداد فطری و درونی خود دلباختهٔ جمال و کمال نامتناهی حق میباشند؛ خدا را با «عشق» میپرستند نه به امید «ثواب» یا خوف از «عقاب».