اخلاص به معنی «خالص کردن، ویژه کردن، ارادت صادق داشتن ...» است. بر این اساس، مخلص کسی است که طاعات، عبادات و تمامی اعمال صالح خود را از هرگونه آلودگی و آمیختگی به غیر خدا خالص کرده، انگیزهای جز تقرّب به درگاه خدا ندارد. از این رو، فقط به او دل میبندد و تعریف و تکذیب دیگران، در نظرش یکسان است و هدف از عبادت، جلب رضایت خالق است نه کس دیگر. (لغت نامه دهخدا، ذیل لغت اخلاص).
ای کاش همیشه همة افراد از نیتی پاک در همه کارهایشان استفاده میکردند. حضرت علی(ع) در این باره میفرمایند: «العباده الخالصه أن لا یرجو الرّجل إلاّ ربَّهُ، ولایخاف إلا ذنبه»؛ عبادت خالص آن است که مرد جز به پروردگارش امیدوار نبوده و جز از گناه خویش نهراسد.
اخلاص مأموریت انفرادی از جانب خداوند برای مؤمن است. گروهی تصور میکنند که با زور و زر و تزویر میتوان به هر مقصدی رسید، اما از دیدگاه قرآن و معارف دینی، هیچ راهی برای تسخیر دلها و نفوذ در قلبها و رسیدن به هدفها، جز اخلاص و پاکسازی نیت عمل نیست. علی(ع) میفرماید: «اخلص تنل»؛ اخلاص بورز تا به مقصد برسید. (فهرست غرر، خوانساری: ۹۳)
واقعیت این است که اگر از طاعت و عبادت لذّتی نمیبریم، باید به اخلاص خود به دیدة تردید نگاه کنیم و از رفتارهای ناخالصانه خود گلایه داشته باشیم که در ذهنیت خویش عوامل بسیاری را جایگزین خدا میکنیم و پر واضح است که نباید لذت عبادت در ذائقة ناخالص ما چشیده شود.
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
گر نورِ عشق حق به دل و جانت اوفتد بالله کز آفتابِ فلک خوبتر شوی
ارزش و اهمیّت اخلاص
خدای تعالی در حدیث قدسی میفرمایند: «الإخلاص سرُّ من أسراری إستودعته قلب من أحببت من عبادی»؛ اخلاص، سرّی از اسرار من است که در دلِ بندگان محبوب خویش به امانت نهادهام. اگر کسی به این مرتبه دست یافت، بزرگترین نعمت الهی نصیبش شده است. (بحارالانوار، ج ۷۰ : ۲۴۸)
«روزی سید بحرالعلوم (ره) را شاگردانش خندان و متبسّم دیدند. سبب آن را پرسیدند؛ در پاسخ گفت: پس از بیست و پنج سال مجاهدت، اکنون که در خود نگریستم، دیدم دیگر اعمالم ریایی نیست و توانستهام به رفع آن موفّق گردم.» مستدرکالوسائل، (ج ۱ : ۱۰۱)
اخلاص، معیار ارزشِ عبادت، مقامی از مقامات مقرّبان الهی و هدفِ دین است. هر کس آن را یافت، موهبتی الهی نصیبش گشته که به وسیلة آن به مقامات بزرگی خواهد رسید. چرا چنین نباشد، در حالی که خداوند متعال، بندگانش را به آن امر کرده، میفرماید: «فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَ لَوْ کرِهَ الْکافِرُونَ»؛ خدا را بخوانید، در حالی که تنها برای او در دین اخلاص میورزید، اگر چه کافران را ناخوش آید.
در بسیاری از آیات قرآنی، خلوص عمل را از خصوصیات عبودیّت و مقام بندگی بهشمار میآورد؛ برای مثال خداوند در سورة الصافات و در شأن حضرت یوسف علیهالسلام میفرماید: «إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِینَ» در جای دیگر «إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ» این موارد و بسیاری از آیات دیگر قرآن، دلالت واضح دارد که خلوصِ عمل ناشی از تحقّق معنای عبودیّت و شناسایی مقام بندگی است.
اگر میخواهید بدانید در عمل خالص گردیدهاید یا خیر، ببینید چه حالتی و چه آرزویی بر قلب شما مستولی گردیده است، اگر جهات نفسانی (حُب جاه، مال، ریاست، مقام، حب انتقام، خوردن، خوابیدن، شهوترانی و امثال اینها) بر شما غالب گردیده، بدانید که بازگشت تمامی اعمال شما برای انجام همان صفتی است که در نفس شما تمرکز یافته است؛ نیّتی که شرط عبادت میدانند، فقط گفتن «قربة الی اللَّه» نیست، بلکه نیّت همان چیزی است که داعی بر عمل و محرّک و مشوّق نفسِ آدمی است که او را بر عمل وا میدارد.
پس میتوان گفت که خلوص وقتی تحقّق خارجی پیدا میکند که دل و قلب آدمی از غیر حقتعالی خالی گردیده و وجهه روح و روان او به سوی حق نگران شود. درباره چنین کسی میتوان گفت: همة اعمال و افعال او، اعمّ از ارادی و غیرارادی حتی اعمال طبیعی، عبادت محسوب میگردد و چنین کسی علی الدوام در طریق صعود الی اللَّه قدم میزند و در هر لحظه، مقام بالاتری را احراز مینماید تا اینکه حائز مقام قدس گردد؛ و شاید مقصود از حدیثِ مشهور همین باشد: «انما الاعمال بالنیات و انما لکل امرء ما نوی»؛ همین است و غیر از این نیست که اعمال بنیات تحقق پذیرد و برای هر کسی است از عمل آنچه را که در نیت داشته است. از این حدیث شریف دو مطلب میتوان استخراج نمود؛ یکی عمل وقتی صورت خارجی به خود میگیرد و از اعمال نیک یا بد محسوب میگردد که با نیت توأم باشد و نفی عمل به لحاظ نفیِ نیت «لا عمل الا بنیة» که در احادیث دیگر از رسول اکرم(ص) روایت میکند و آن نیز همین معنی را میرساند، زیرا که اعمال خارجی ظهور و نمایش همان است که در باطنِ انسان مستحکم و تهیه گردیده و نیک و بد شدن عمل به اعتبار نیک و بد بودن ما فی الضمیر و سجیه عامل اوست. (شرح غررالحکم، ج ۵ :۴۱۸)
خالص کردن عمل از غیر خدا مراتبی دارد. هر چه درجة اخلاص بیشتر باشد، عمل ارزش بیشتری نزد خدا پیدا میکند؛ به مقصد نزدیکتر شده و شخص را زودتر به کمال مطلوب خود میرساند. هر چه درجة اخلاص کمتر باشد، به همان اندازه از ارزش عمل کاسته شده و شخص از کمال مطلوب باز میماند و از این رهگذر درجات مؤمنان در نزد خدا متفاوت خواهد بود. همانگونه که ذکر شد، اخلاص، پاکیزه کردن عمل از هر گونه آلودگی به غیر خداست و انسان مخلص، در انجام عمل محرّکی غیر از خداوند ندارد، فقط قصد تقرّب به خداست که او را به کار وا میدارد و بس. این حالت، مقام بسیار بزرگی است و کسی میتواند، به آن برسد که غرق در محبّت خدا باشد، به حدّی که در دلش برای محبتهای دنیایی، جایی نبوده و اگر از خوراک، پوشاک، مسکن و امور مادی استفاده میکند، به خاطر لذّت بردن از آنها نباشد، بلکه به خاطر آن باشد که نیروی بیشتری برای عبادت خدا، به دست آورد.
امام صادق(ع) میفرماید: «لا یصیر العبد عبداً خالصاً لله عزَّوجلَّ حتّی یصیر المدح و الذَّمُّ عنده سواء...»؛ انسان، بنده خالص خدای بزرگ نمیشود تا اینکه تعریف و تکذیب (دیگران) در نظرش یکسان باشد.
حیات و ارزش انسان به علم است؛ ارزش علم و دانش به عمل و ارزش و اهمیت عمل به اخلاص. همانگونه که آب، مایة حیات و عامل شادابی پدیدههای عالم است، اخلاص نیز، موجب حیات و ارزش اعمال و پشتوانهای برای بقاء و دوام آنهاست. اهمیت عمل بیش از آنکه به اندازه و مقدار آن مربوط باشد، به چگونگی و کیفیت آن ارتباط دارد؛ به همین جهت است که قرآن کریم اینگونه تعبیر میکند: «هوالذی خلق الموت والحیاه لیبلوکم ایکم احسن عملاً»؛ و ارزش اعمال را به درست و صحیح انجام دادن و با اخلاص و خلوص به پایان رساندن میداند. درست همانند درختی که میوة فراوان دارد اما فاسد و آفت زده، در برابر درختی است که بارش اندک، ولی میوه هاش سالم و به دور از آفت.
چگونه به این درجه از اخلاص برسیم؟
برای رسیدن به هر کمالی دو نکته قابل توجه است: یکی ایجاد زمینة مناسب و دیگری بر طرف نمودن موانع، اخلاص که عالیترین مرحلة کمال روح آدمی و ارزشدهنده اعمال اوست، از این قانون مستثنا نیست و برای بهدست آوردن آن باید زمینه و شرایط مناسبی را بهوجود آورد. یکی از زمینههای اصلی و اساسی جهت دستیابی به اخلاص، نبرد با خواهشهای نفسانی است که بدون کنترل آنها، نمیتوان به این دُر گرانبها رسید. حضرت علی(ع) میفرماید: «کیف یستطیع الاخلاص من یغلبه هواه»؛ چگونه به اخلاص دست مییابد کسی که مغلوب هوای نفس است. (نهجالبلاغه، خ.۸۷، ترجمه آشتیانی، ج ۱ : ۲۰۳)
الف ـ خالص کردن عمل: به دلیل ترس از عذاب روز قیامت. گرچه عمل مخلصانه است، اما این نوع عبادت، «عبادت بردگان» است.
ب ـ اخلاص در عمل: برای رسیدن به بهشت و نعمتهای بهشتی که این گونه مخلصانه عمل کردن نیز روش «عبادت کاسبان» است؛ از اینجا مشخص میشود، عدّهای که به ظاهر پرداخته و از عبادات و اعمال حسنه فقط به فعل قالبی اکتفا کنند، چقدر از کعبة مقصود دور و از جمال و لقای او مهجورند؛ همچنین عدّهای که فقط به معنای گرویده و از انجام دادن اعمال حسنه و عبادات شرعیه شانه خالی کنند، چقدر از متن واقع کناره بوده، از حقیقت به مجاز و از واقع به توهّم قناعت کردهاند.
ج ـ تصفیه عمل از هر نوع شائبهای: اعم از طمع به بهشت، ترس از جهنم، رضای مخلوق و جلب قلوب آنها، طمع به مقاصد دنیوی و مانند آن، که فقط منظور رضایت خداست. این مرتبه که بالاترین مراتب اخلاص میباشد، مخصوص کسانی است که غرق در محبت، عظمت و جمال الهی هستند و خدا را سزاوار پرستش یافته، عبادتش میکنند و این، «عبادت آزادگان» است. (بحارالانوار، ج ۷۰ : ۲۵۵)
د- قطع طمع از غیر خدا
امام باقر(ع) در این باره میفرماید: «بنده، پرستشگر واقعی خدا نمیشود، مگر آنکه از همه مخلوقات بریده و به او بپیوندد، آنگاه خداوند میفرماید: «این عمل خالص برای من است و به کرمش آن را میپذیرد.»
ه- افزودن بر علم و یقین
علی(ع) در این باره میفرمایند: «ثمره العلم إخلاص العمل»؛ ثمره و میوة علم، اخلاصِ عمل است.
و- کم کردن آرزوها
امیرمؤمنان در این زمینه میفرمایند: «قلِّل الامال تخلص لک الأعمال»؛ آرزوها را کم کن تا اعمالت خالص گردد. (شرح غررالحکم، ج ۳ : ۳۳۲)
آری اگر چنانچه در دل انسان خودخواهی، زیادهخواهی (حرص و طمع)، ریاکاری، تظاهر و خودنمایی، تکبّر، منفعتطلبی شخصی، دروغگویی، جهل و نادانی، حسادت، دورویی و ... هر کدام از این رذایل اخلاقی وجود داشته باشد، دیگر جایی برای اخلاص نیست.
آثار اخلاص
الف ـ تقرّب به خدا
حضرت علی(ع) در این باره میفرمایند: «تقرّب العبد إلی الله سبحانه بإخلاص نیَّته»؛ نزدیک شدن بنده به خدای سبحان به سبب خالص کردن نیت اوست.
ب ـ امدادهای الهی
اثر دیگر رعایت اخلاص، یاری، پشتیبانی و امدادهای الهی در زندگی فرد مخلص است. حضرت فاطمه زهرا(س) میفرمایند: «من أصعد إلی الله خالص عبادته، أهبط الله إلیه أفضل مصلحته»؛ کسی که عبادت خالصانهاش را به سوی خدا بالا بفرستد، خداوند بهترین مصلحتش را به سوی او فرو خواهد فرستاد.
ج ـ بصیرت و حکمت
از دیگر آثار رعایت اخلاص، اعطای روشنبینی، بصیرت، حکمت و معیار شناسایی حق و باطل از جانب خدا به فرد مخلص است، بهگونهای که این اثر در تمام برخوردهای او به روشنی دیده میشود. چنانچه رسول خدا(ص) میفرمایند: «ما أخلص عبد لله عزَّوجلّ أربعین صباحاً إلاّ جرت ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه»؛ هیچ بندهای برای خدا چهل روز اخلاص نورزید، مگر اینکه چشمههای حکمت از قلب او، بر زبانش جاری گردید. همچنین حضرت علی(ع) میفرمایند: «عند تحقیق الإخلاص تستنیر البصائر»؛ هَمگام با محقَق شدن اخلاص، دیدگاهها نورانی میشوند.
د ـ پیروزی و موفّقیّت
یکی دیگر از آثار اخلاص، موفقیت در کارهاست. حضرت علی(ع) دراین باره میفرمایند: «فی إخلاص النّیّات نجاح الأمور»؛ موفقیت در کارها، به خالص کردن نیتهاست.
ه ـ هیبت و شوکت
انسان مخلص بر اثر رعایت اخلاص، چنان هیبتی به دست میآورد که همة جنبندگان، حیوانات وحشی و پرندگان نیز از هیبت و شوکت او میهراسند، چنانچه امام صادق(ع) دراین باره میفرمایند: «إنّ المؤمن لیخشع له کلّ شیءٍ و یهابه کلّ شیءٍ ثمّ قال: إذا کان مخلصاً لله أخاف الله منه کلّ شیءٍ حتّی هوامّ الأرض و سباعها و طیر السّماء»؛ همانا همه چیز برای مؤمن خشوع میکند و او را بزرگ و با شکوه میدارد. سپس فرمود: هرگاه مؤمن، مخلص خدا شد، خداوند همه چیز را از او میترساند حتی جنبندگان و درندگان زمین و پرندگان آسمان را. (بحارالانوار، ج ۷۱ : ۲۵۶)
حضرت امام علی(ع) شهسوار بیشکست و بیهمتایی است که مناقب و فضائل بسیارش زینتبخش دفتر صاحبدلان و کلام عارفان است. جلال الدین محمد بلخی که سرمست از محبّت و ولایت علوی است با استناد به داستان رویارویی حضرت علی(ع) با عمروبنعبدود در جنگ خندق، به بیان مناقب ایشان پرداخته و اخلاص حضرت علی(ع) را در این حادثه به تصویر کشیده است:
از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان منزّه از دَغل
در غزا بر پهلوانی دست یافت زود شمشیری برآورد و شتافت
او خَدو انداخت بر روی علی افتخار هر نبیّ و هر ولیّ
بعد مولوی توضیح میدهد که وقتی عمرو بر صورتِ علی(ع) آب دهان انداخت، حضرت شمشیر را کنار گذاشت و از روی سینه عمرو برخاست عمرو بن عبدود از این کار علی(ع) تعجب کرد و علّت آن را پرسید. حضرت در جواب او میفرمایند: وقتی به صورت من آب دهان انداختی ترسیدم که مبادا این کار در انگیزه من تأثیر بگذارد، لذا دست از جنگ کشیدم تا نَفْس من آرام گیرد.
گفت من تیغ از پی حق میزنم بندة حقّم، نه مأمور تنم
شیر حقّم، نیستم شیر هوا فِعل من بر دین من باشد گواه
امر به درستی و اخلاص با رعایت عدل
حضرت علی(ع) که تمام وجود مبارکش حق و عدل است و اگر خشم و غضبی هم در دل داشته باشد، آن هم برای خداست. داستانهای بسیاری که از ایشان در این باره نقل شده است؛ برای مثال آوردهاند که روزی شاکی، شکایت خود را به خلیفة وقت، عمربن الخطاب، تسلیم کرد. طرفین دعوا باید حاضر شوند و دعوا طرح شود. کسی که از او شکایت شده بود، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) بود. عمر هر دو طرف را خواست و خودش در مسند قضا نشست. طبق دستور اسلامی، دو طرف دعوا باید پهلوی یکدیگر بنشینند و اصل تساوی در مقابل دادگاه محفوظ بماند. خلیفه مدعی را به نام خواند و امر کرد در جای مشخصی روبهروی قاضی بایستد. بعد رو کرد به علی و گفت: «یا اباالحسن، در کنار مدعی خودت قرار بگیرد»، با شنیدن این جمله، چهرة علی درهم و آثار ناراحتی در قیافهاش پیدا شد. خلیفه گفت: «یا علی، میل نداری پهلوی طرف مخاصمه خویش بایستی؟»؛ حضرت علی(ع) فرمود: «ناراحتی من از این نبود که باید کنار طرف دعوی خود بایستم، بر عکس، ناراحتی من از این بود که تو کاملاً عدالت را مراعات نکردی، زیرا مرا با احترام نام بردی و به کنیه خطاب کردی و گفتی «یا ابا الحسن»، اما طرفِ دعوی را به همان نام عادی خواندی. علت تأثر و ناراحتی من این بود.» (شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، چاپ بیروت، ج ۴ :۱۸۵)
اگر عمل و رفتار با مسائلی همچون: غرور، بیعدالتی، حُب مال، جاه طلبی، نامجویی و تشخص، برتریطلبی در میان همنوعان و ...آلوده شود، انسان را به فرومایگی شخصیت و سقوط از ارزشهای والای انسانی سوق میدهد؛ در نتیجه انسان را بهصورت پستترین و زیانکارترین افراد در خواهد آورد. بشر مادّی، در بیابان ظلمت مادّیت زندگی میکند و در دریای بیکران شهوت و کثرت غوطه میزند؛ هر لحظه، موجی از علائق و وابستگیهای مادّی او را به طرفی پرتاب میکند، هنوز از لطمات و صدمات آن موج به خود نیامده، موجی سهمگینتر که از علاقه به مال و ثروت و زن و فرزند سرچشمه میگیرد، سیلیهای متوالی به صورت او نواخته و او را در قعرِ امواج خروشان این دریای هولناک فرو میبرد، به طوری که ناله و فریادش در میان نهیب امواج ناپدید میگردد. به هر جانب که مینگرد میبیند که حِرمان و حسرت که از آثار و لوازم لا ینفک مادّه فسادپذیر است، او را تهدید و ترعیب مینماید. در این میان، گاهگاهی نسیمِ روحافزایی به نام «جذبه» او را نوازش میدهد و چنین مییابد که این نسیم مهرانگیز او را به جانبی میکشد، و به مقصدی سوق میدهد، این نسیم متمادی نبوده گاه و بیگاه میوزد. «وَ انَّ لِرَبِّکمْ فِی ایامِ دَهْرِکمْ نَفَحَاتٍ ألا»؛ به عبارت دیگر، میتوان عمل و رفتار انسانی را همانند چشمهای دانست که گاهی از سرچشمه صاف و زلال و بیغل و غش است و در مسیر راه هم به چیزی آلوده نمیگردد و با همان حالت اولی به مقصد میرسد و از ارزش نخستین آن کم نمیشود؛ و گاهی از سرچشمه، گل آلود است و در بین راه نیز آلودگی آن افزوده میگردد و آن ارزش واقعی را ندارد؛ ممکن است که در آغاز، صاف و بیآلایش باشد، اما در برخورد با موانع مسیر راه، تغییر ماهیّت داده و آن شکل نخستین خویش را از دست بدهد.
یکی از چیزهایی که در درون انسان وجود دارد و او را به سمت خداوند سوق میدهد، حسّ دیندوستی و گرایش به عوالم غیب و کشف اسرار ماوراء طبیعت است؛ میتوان این غریزه را ناشی از جاذبة حضرتِ حق دانست که عالم امکان بالأخصّ انسان اشرف را به مقام اطلاق و نامتناهی خود میکشد و مغناطیس جان، همان جان است که از آن به جانان و حقیقة الحقائق و اصل قدیم و منبع جمال و مبدأ الوجود و غایة الکمال تعبیر میکنند. این جذبه مغناطیسیه حقیقیه که نتیجه و اثرش پاره کردن قیود طبیعیه و حدود انفسیه و حرکت به سوی عالم تجرّد و اطلاق و سرانجام فنای در فعل و اسم و صفت و ذات مقدّس مبدأ المبادی و غایة الغایات و بقای هستی به بقای حضرت معبود است، از هر عملی که در تصوّر آید عالیتر است. انسان در پوشیدگی ذات و سرشت خود، حرکت به سوی این کعبة مقصود و قبلة معبود را مییابد و به نیروی غریزی و فطری الهی بار سفر میبندد و با تمام وجود بدین راه درست رهسپار میشود. لذا تمام اعضا و جوارح او باید در این سفر به کار افتد. عالم جسم و مادّه او که طبع اوست، عالم ذهن و مثال او که برزخ اوست، و عالم عقل و نفس او که حقیقت اوست، همه باید در این سفر وارد گردند و با یکدیگر تشریکمساعی کنند. پس باید خالص شد و هنگامی که اخلاص پیدا کردید، مخلص میشوید.
مخلَص: کسی که خدا او را برای خود خالص ساخته است، وقتی با اخلاص (یعنی با نیّت فقط برای خدا و فقط قُرب به خدا) در مقابل اوامر الهی تسلیم باشیم و فرمان خدا را بر منافع شخصی مقدّم بدانیم (به خاطر اعتقاد و باور راسخ به مبرّا بودن خداوند از هر ضعف و کاستی)، امیال، هوسها، شهوات، لذتهای مادی و ... در مقابل چشمانمان بیرنگ و بیارزش میشوند و ما در مبارزه با نفسمان به بهترین، زیباترین، ارزشمندترین، عظیمترین و کاملترین مقام (نزد خداوند) و (غیر قابل نفوذترین صفت اخلاقی بندة خوب خدا نزد شیطان) نائل میشویم.
نتیجهگیری
نتیجة اخلاص در نیّت و عمل بنده مؤمن این است که خداوند دل آن بنده را برای خود خالص میگرداند؛ یعنی جز خداوند متعال، هیچکس، هیچ سهم و بهرهای از او و وجودش نداشته باشد. باید دانست که وصول بدین مقامات و درجات بدون اخلاص در راه حقّ صورت نبندد و تا سالک به منزل مخلصین نرسد، کشف حقیقت چنانکه باید برای او میسّر نخواهد شد.
1- اخلاص مأموریت انفرادی از جانب خداوند برای انسان مؤمن است.
۲- هیچ راهی برای تسخیر دلها و نفوذ در قلبها و رسیدن به هدفها، جز اخلاص و پاکسازی نیت عمل نیست.
۳- خدای تعالی در حدیث قدسی میفرمایند: «الإخلاص سرُّ من أسراری إستودعته قلب من أحببت من عبادی»؛ اخلاص، سرّی از اسرار من است که در دل بندگان محبوب خویش به امانت نهادهام.
۴- اخلاص، معیار ارزش عبادت، مقامی از مقامات مقرّبان الهی و هدف دین است. هر کس آن را یافت، موهبتی الهی نصیبش گشته که به وسیلة آن به مقامات بزرگی خواهد رسید.
۵- خالص کردن عمل از غیر خدا مراتبی دارد. هر چه درجة اخلاص بیشتر باشد، عمل انسان نزد خدا، ارزش بیشتری پیدا میکند؛ به هدف و مقصد نزدیکتر شده و شخص را زودتر به کمال مطلوب خود میرساند و هر چه درجة اخلاص کمتر باشد، به همان اندازه از ارزش عمل کاسته شده و شخص از کمال مطلوب باز میماند.
۶- از دیگر آثار رعایت اخلاص، اعطای روشنبینی، بصیرت، حکمت و معیار شناسایی حق و باطل از جانب خدا به فرد مخلص است، بهگونهای که این اثر در تمام برخوردهای او به روشنی دیده میشود.
۷- اگر عمل و رفتار با مسائلی همچون: غرور، بیعدالتی، حُب مال، جاهطلبی، نامجویی و تشخص، برتریطلبی در میان همنوعان و ...آلوده شود، انسان را به فرومایگی شخصیت و سقوط از ارزشهای والای انسانی سوق میدهد؛ در نتیجه انسان را بهصورت پستترین و زیانکارترین افراد در خواهد آورد.
۸- اگر از عبادات خود لذتی نمیبریم باید به اخلاص خود به دیدة تردید بنگریم.
الهی، این همه عظمت فقط در یک واژه (الله اکبر) خداوند چه عزّت و عظمتی به بندة خالصش عطا میکند که شیطان بهصراحت خود را در مقابل او ناتوان و ناچیز میبیند. خوشا به حال دلهای خالص و صاف و بیآلایش، که فقط صفات زیبا و پسندیده را در خود جای دادهاند و در قلب و روحشان به روی هر چه غیر خداست بسته شده است.
اخلاص، مخلَص، خلوص (زیباترین و شورانگیزترین واژههایی که اگر تمام عمر هم به این واژهای لطیف و ظریف بیاندیشیم، باز هم نمیتوانیم به اسرار این واژة وصفناپذیر بپردازیم و آن را به درستی درک کنیم)
الهی توفیق درک و نائل آمدن به این مقام و منزلت نزد خودت را به شایستهترین بندگانت عنایت بفرما. الهی آمین