بسم الله الرحمن الرحیم
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ»؛ اى مردم! ما شما را از يک مرد و زن آفريديم و شما را تيره ها و قبيله ها قرار داديم تا يکديگر را بشناسيد؛ (اينها ملاک امتياز نيست)، گرامى ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست؛ خداوند دانا و آگاه است. (حجرات، آیه 13)
مقدمه:
وجودِ زن، لطف و بخششی از جانب آفریدگار مهربان است؛ خداوند زن را آفرید تا همسری مهربان، مادری دلسوز و مربی عالیقدر به وجود بیاید. اسلام در تمام مسائلی که به زنان ارتباط دارد، مطالب و نکاتی را ارائه کرده است و در این باره آیات و احادیث زیادی وجود دارد. اسلام بزرگترین خدمت را با اصولی که در قوانین و احکام مربوط به زن قرار داده به زن اعطا کرده است. همچنین همزمان با آشنا کردن زنان به حقوق واقعی خود، شخصیت و کرامت فراموش شده ایشان را احیا نمود. اسلام به روشهای مختلف، کرامت انسانی زن را به همگان آشکار میسازد، کرامتی که از روزی که جنس بشر به وجود آمد، چنین طرز تفکری وجود نداشته است. در واقع اسلام با این دیدگاه، زن را آنطور که هست و بر اساسی که آفریده شد، به جهان معرفی کرد. اما متاسفانه در بین مردم عوام برخی از افراد با بیان نمودن برداشتهای ناصحیح و شخصی از اختلافات زن و مرد در خلقت و ناآگاهی از فلسفه احکام اسلام راجع به زن و مرد، سخنانی را ایراد نمودهاند که باعث ایجاد شبهاتی برای مردم شد که اشتباه است و سند و مدرک درستی ندارند.
این شبهه به دلیل برداشت ناصحیح از اختلافات زن و مرد در خلقت و عدم آگاهی از فلسفه برخی احکام اسلام راجع به زن ناشی میشود. وظایفی که خداوند برای زن در نظام احسن آفرینش مقدر کرد، سبب این نوع اختلاف ظاهری شد. همانطور که امیر المؤمنین در نامهای به امام حسن (ع) به این مطلب اشاره مینماید:
«فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ، وَلَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ»؛ زن گل بهاری است، نه پهلوانی سختکوش.
به راستی اگر انسان دید خود را فقط به جسم و دنیا محدود نکند و به هدف از خلقت انسانها فکر کند، هیچ اختلافی بین زن و مرد نیست! نکته بسیار مهم در مورد زن و مرد که منشأ بسیاری از این نوع شبهات شد، این است که مقام انسانی انسان به فراموشی سپرده شد و همه چیز را محدود به این دنیا کردهاند؛ حال آنکه هدف ما تقرّب به خداوند و بندگی اوست و در این راه هیچ فرقی بین زن و مرد نیست. آنچه برای انسان الهی باید مهم باشد محبوبیت نزد خداوند است نه قویتر بودن و ارث بیشتر بردن و بسیاری از موارد دیگر که زنان احساس میکنند اگر در این امور مانند مردها نباشند پس ارزش کمتری از آنها دارند. ملاک ارزش انسان در دیدگاه الهی به تقوا و علم و عمل صالح است نه این اعتبارات دنیایی.
خداوند در قرآن میفرماید: «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ»؛ آيا کسانى که می دانند با کسانى که نمى دانند يکسانند؟ (سوره زمر، آیه 9)
از آنجا که در نظام حقوقی خانواده در اسلام تفاوتهایی بین حقوق زن و مرد به چشم میخورد، برخی از مغرضان یا افراد ناآگاه، آن را تبعیض و ظلمی علیه زنان بدانند. در اینجا برای روشن شدن تساوی یا تشابه حقوق زن و مرد در اسلام، با ذکر مقدمهای مبنی بر اینکه جوامع مختلف در این زمینه چه برخوردی با زن داشتهاند، اینکه آیا پیوسته در آن جوامع غیر اسلامی زنان واقعاً در تساوی یا تشابه با مردان از حقوقشان برخوردار گشتهاند یا نه، به بیان جایگاه زن در نظام اسلام میپردازیم.
جایگاه زن در اسلام:
با نگرشی کلی میتوان گفت، میان زن و مرد در حقوق تفاوتی نیست، امّا با توجه به خصوصیات و وظایفی که بر عهده مرد و زن نهاده شده است، تفاوتهایی در حقوق بین زن و مرد احساس میشود. این تفاوتها به لحاظ خلقت زن و مرد تنظیم شده است. تفاوت غیر از تبعیض است. تفاوتها بر اساس ویژگیها، استعدادها و حکمت الهی تنظیم میشود و تبعیض بیعدالتی است. بنابراین بر اساس حکمت الهی بین زن و مرد تناسب وجود دارد و تفاوتها به خاطر ایجاد تناسب بین آن دو است؛ مثلاً اگر همه انسانها مرد بودند و زنان نیز از لحاظ جسمی و روحی و روانی مانند مردها بودند، پس نقش مکمل را چه کسی یا چه چیزی ایفا میکرد؟، بنابراین تفاوتهای زن و مرد تناسب است، نه نقص و کمال. قانون خلقت خواسته است با این تفاوتها تناسب بیشتری میان زن و مرد که برای زندگی مشترک ساخته شدهاند به وجود آورد. زن برای زن بودن و مرد برای مرد بودن موجودی کامل است. هیچکدام در مرحله خود ناقص نیستند. با این دیدگاه مرد و زن هر دو مساوی هستند و تفاوت بین آن دو در مقام مقایسه است. وقتی میخواهیم زن و مرد را با هم مقایسه کنیم، تفاوتهایی بین آن دو وجود دارد. این تفاوتها لازم و ضروری است و اگر تفاوتها نبودند در آفرینش هر دو نقص وجود داشت.
اسلام میان زن و مرد، برابری ارزشهای انسانی را بنیان نهاده است، اما از لحاظ وظایف اختصاصی، برای زن نقش خاصی را قائل است که با سرشت و طبیعت او سازگار است. تفاوت این تکالیف به معنای تساوی و توازن حقوق زن و مرد است اما مشابهت نیست؛ یعنی هنگامیکه حقوق متناسب با مسئولیتها و وظایف و کارکردها تقسیم شود، تساوی است؛ اگر بدون در نظر گرفتن شرایط و مسئولیتها تقسیم گردد، مشابهت هست اما عادلانه و تساوی نیست. در بینش اسلامی، خلقت جهان هدفمند، حکیمانه و بر اساس لطف خداوند است. بنابراین، تفاوتهای طبیعی میان دو جنس، معنادار و حکیمانه است.
خدا به دلیل طبیعتِ متفاوت زن و مرد، احکام متناسبی وضع کرده است. چه بسا در روابط اجتماعی، برخی امور برای مردان و برخی دیگر برای زنان ارزشمند باشد، چنانکه تأمین مخارج اقتصادی خانواده از وظایف ارزشمند مرد و تنظیم اقتصاد مصرفی خانواده از ارزشهایی بهحساب میآید که زنان در آن نقش محوری ایفا میکنند. پس اگر برخی مناصب اجتماعی، مردانه بهحساب آید، نمایانگر نگرش فروتری نسبت به زنان نیست، بلکه نمایانگر نوعی تقسیم وظایف برای دسترسی بهتر زن و مرد به کمال است.
در مجموع، آنچه اسلام برای زن و مرد در نظر گرفته، موجب تکامل و رستگاری آنها خواهد بود و بر اساس ویژگیهای فیزیکی و طبیعی آنهاست که در سرشت و ماهیت انسانی تفاوتی با هم ندارند. بیانصافی است که سوءاستفادههای ناجوانمردانه که از قوانین صورت گرفته را بهحساب نظام اسلام و قوانین آن بگذاریم، زیرا در جامعه بانوان از این امر شکایت دارند که با ایشان طبق قوانین و مقررات اسلامی رفتار نمیشود، نه آنکه قوانین خللی داشته باشد، بلکه آنگونه که شایسته جامعه اسلامی است، قوانین و مقررات اسلامی بهطور صحیح در محاکم قضایی به کار گرفته نمیشود.
در نظام تکلیف و برنامه تکامل انسانی، هیچ تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد و تساوی کامل برقرار است. برای فهم بهتر این موضوع، کافی است آیه زیر را بهدقت بخوانیم:
«و الله جعل لکم من انفسکم ازواجا و جعل لکم من ازواجکم بنین و حفده و رزقکم من الطیبات افبالباطل یؤمنون و بنعمت الله یکفرون»؛ بسیاری از تکالیف مشخص شده برای زنان و مردان یکسان است و تفاوتهای موجود مربوط به نقش، ظرفیت و لیاقت هر یک بوده و حقوق آنان نیز بر این اساس معیّن شده است. (سوره نحل، آیه 72)
تفاوت دیه زن و مرد:
دیه در اسلام بر معیار ارزش معنوی مقتول نیست، بلکه مربوط به مرتبه بدن انسان است. دیه یک انسان بیسواد با دیه یک انسان دانشمند یک اندازه است. همینطور دیه یک مرد با تقوا و با ایمان، با دیه یک مرد بیتقوا، بنابراین جهات معنوی از قبیل علم، تقوا و ... تأثیری در مقدار و کم و زیادی دیه ندارد.
چرا دیه زن نصف دیه مرد است؟ در قرآن آیهای تصریح نشده که چرا دیه زن نصف دیه مرد است، اما درباره قصاص آمده: «الانثی بالانثی»؛ زن در مقابل زن قصاص میشود. این آیه دلالتی بر دیه ندارد.
میان زن و مرد در قصاص از این آیه «ان النفس بالنفس» تفاوتی دیده میشود که بحث مفصلی دارد.
«دیة المرأة علی النصف من دیة الرجل»؛ دیه زن نصف مقدار دیه مرد است.
حکم دیه در اسلام با توجه به تفاوت بین زن و مرد تدوین شده است، تفاوت نه بر منزلت مرد میافزاید و نه از مقام زن میکاهد. تفاوت مرد و زن به خلقت آنان و نقشی که هر یک در نظام خانواده دارند، برمیگردد.
خلقت مرد از جنبههایی با خلقت زن متفاوت است. مرد از توانمندی جسمی و روحی ویژهای برخوردار است، برخلاف زن که جنبه عاطفه و احساس او غلبه دارد. بر این اساس وظایف سختتری از قبیل: کار و تلاش برای تأمین مخارج زندگی، ایجاد آرامش و امنیت در خانواده، نگهداری خانه و خانواده، دفاع از کشور در برابر تهاجم بیگانگان و ... بر آنان تحمیل شده است.
قرآن میفرماید: «الرجال قوّامون علی النساء بما فضل اللَّه بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم»؛ مردان بر زنان حاکماند، برای فضیلتی که خداوند به آنان داده و به جهت خرجهایی که بر گردن آنان نهاده شده است؛ این آیه به تفاوت خلقت مرد و زن مرتبط است. وضع قوانین همیشه جنبه عامّ و کلّی دارد، چون ساختار وجودی مردان این گونه و ساختار زنان نیز اغلب متفاوت است.
وظایف مرد بهگونهای از وظایف زنان جداست و باعث شده است که وظیفه اقتصادی او در خانواده و در نتیجه ارزش اقتصادی او بیشتر از زن باشد، نه ارزش انسانی او؛ زیرا ارزش انسانی و معنوی مرد با ارزش زن یکسان است و برای ارزش انسانی، قیمت و بها تعیین نمیشود. بنابراین از جهات معنوی و توانایی رسیدن به کمالات اخلاقی، هر دو مساویاند و در دیه جهات معنوی و کمالات قاتل و مقتول تأثیری ندارد، بلکه دیه، ارزش اقتصادی مقتول است. اگر مقتول زن باشد، دیه او کمتر است، زیرا آن مسئولیتها را بر عهده نداشته است. اگر مقتول مرد باشد، دیه او بیشتر است، به جهت تواناییها و وظایف سنگینی که بر عهده او بوده و بر اثر قتل بهجامانده است. زیرا وقتی نان آور خانواده از بین میرود؛ خوب معلوم است که اقتصاد خانواده از بین رفته و بایست توسط پرداخت دیه جبران شود تا خانواده توان ادامه زندگی را داشته باشند. البته وقتی در زمان کنونی زن نیز همراه مرد کار و تلاش میکند باید حقوق او نیز همچون مردان باشد.
این تفاوت است، نه تبعیض. بین تفاوت و تبعیض بسیار فرق است. از طرف دیگر دو برابر بودن دیه مرد به این معنا است که تمام افراد خانواده که خرج و نفقه آنان بر مرد واجب است، از سرمایه مرد استفاده میبرند؛ بنابراین دیه صرف امور خانواده میشود که بخشی از خانواده زنان هستند. بهخصوص اگر توجه داشته باشیم که در برخی از موارد که منجر به مرگ میشود، مردی در خانواده نیست تا بیشتر بودن دیه به او برسد، بلکه باز به دیگر افراد خانواده و از جمله زن او میرسد.
تفاوت شهادت زن و مرد:
1- شهادت و گواهی دادن در دادگاه یک حق نیست که از زنان سلب شده باشد، بلکه یک تکلیف است و کتمان آن حرام است: «و لا تکتموا الشهاده و من یکتمها فانه آثم قلبه»؛ و به حکم «ولا یأب الشهداء اذا ما دعوا»؛ اگر کسی از ادای شهادت، خودداری ورزد، دادگاه میتواند او را «جلب» نماید. کاملاً روشن است نهی از کتمان شهادت و حتی جرم و گناه بودن آن در جایی معنا دارد که مسئولیت باشد، نه حق.
2- قانونگذاری یک بحث ارزشی نیست، بلکه تنظیم روابط است که یکی از اصول مسلّم آن تقسیم وظایف با توجه به توانها و ظرفیتها و نیز واقعیتهای اجتماعی است.
با توجه به نکات فوق میتوان گفت: در زمانهای قدیم که زنان کمتر در کوچه و بازار بودند در بسیاری از حقوق و جزائی، مکانیسم اخلاقی زن و مرد با هم متفاوت بوده است. روحیات و اخلاق زن و مرد با هم برابر نبوده است. توقعی که خداوند از زن دارد با توقعی که از مرد دارد یکی نیست. خداوند زن را برای امری خلق کرده و مرد را برای هدف دیگری آفریده است. این دو گرچه از یک جنساند امّا با هم مساوی نیستند. این مطلب نه به معنای اینکه مردان برتری نسبت به زنان دارند، نه اصلا چنین نیست؛ زیرا در مواردی میبینم که خداوند متعال ارزشها و مسئولیتهای زنان را به مراتب بالاتر از مردان ذکر میکند.
شهادت و اطلاعرسانی به قاضی، ربطی به ماهیت مرد و زن و خلقت آن دو ندارد. در بعضی موارد که شهادت مربوط به زنان باشد (مانند امور خاص زنانه) اصلاً شهادت مردان موردقبول نیست، چون مرد در آن موارد نمیتواند شاهد باشد. در وقایع و رخدادهای کوچه و بازار، مردان بیشتر از زنان حضور دارند و اگر واقعهای رخ داد، بیشتر و بهتر در معرض اطلاعاند. همچنین بر اساس مسئولیت بودن شهادت، اگر شهادت برخی در دادگاه پذیرفته نمیشود، یا کمتر پذیرفته میشود، گویای سهلتر بودن تکلیف و مسئولیت است، نه تضییع حقوق. اسلام در برخی امور مردان را از تکلیف شهادت معاف دانسته و آن را در انحصار زنان قرار میدهد، امّا در برخی امور زنان را از آن معاف میداند و آن را در انحصار مردان قرار میدهد. در برخی امور شهادت دو زن را برابر با یک مرد قرار داده است.
بنابراین در اسلام، شهادت زن همچون شهادت مرد، بهعنوان یک اصل، پذیرفتهشده است؛ اگرچه در برخی موارد میزان اثبات شهادت مرد و زن متفاوت است. گاه فقط گواهی و شهادت زن پذیرفته شده و گاه فقط گواهی مرد. در بسیاری موارد نیز شهادت هر دو، یا بهطور مستقل یا به همآمیخته قبول میشود. اگر قبول شهادت مرد و عدم قبول آن از زن در برخی موارد، دلیل بر نقصان و تبعیض باشد، آنطرف قضیه هم باید صادق باشد که در مواردی اصلاً شهادت مرد چیزی را اثبات نمیکند و شهادت زن است که ارزشمند شمرده شده است. درحالیکه هیچکدام دلیل فضیلت و نقصان نیست، بلکه برای بیان حقایق و روشن شدن آنها و احقاق حقوق دو طرف دعوا در دادگاه است و هرچه که بتواند این حقوق را بهتر حاصل کند، همان مقدم است. پس میتوانیم با مطالعه همهجانبه و پیوسته در متون اسلامی، به اسرار و حکمتهای احکام پی ببریم و شبهات را از ذهن خود بزداییم.
از نظر اصول جرمشناسی و دادرسی کیفری و روانشناختی، اظهار آگاهی از هر واقعه و بیان شکل و خصوصیات هر رویداد، بهحسب آنکه شاهد زن باشد یا مرد، عاطفی باشد یا غیر آن، طفل باشد یا بزرگسال، با طرفین نسبت فامیلی داشته باشد یا نه و ... اختلاف زیادی پیدا میکند.
گذشته از این همانگونه که بیان کردیم شهادت بهعنوان حقی از حقوق نیست تا گفته شود، چرا در برخی موارد این حق از زنها دریغ شده و یا تبعیض ایجادشده است؛ بلکه تکلیفی است بر عهده شاهد و کسی که تحمل شهادت میکند، نمیتواند آن را کتمان نماید و کتمان آن گناه است؛ بلکه این حق مربوط به کسانی است که شهادت به نفع یا ضرر آنها شهادت داده میشود و طبعاً باید حق آنها رعایت شود؛ پس معلوم میشود در مواردی که شهادت زن پذیرفته نیست، او معاف از تکلیف است، در نتیجه وظیفهاش نسبت به مرد، سبکتر است. زن عاطفیتر از مرد است و این برای او نهتنها نقص نیست، که کمال او در آن است، لیکن این ویژگی آثار وضعی خاصی نیز دارد که باید نسبت به آن هوشیار بود.
تفاوت در میزان ارث:
نصف شدن ارث زنان به معنای ناقص یا نصف بودن شخصیت و ارزش زنان نیست. در اسلام شخصیت انسانی زن برابر با مردان است. برای رسیدن به درجات کمال انسانی، هیچ تفاوتی بین این دو جنس قرار داده نشده است. آیات قرآن و احکام اسلام به خوبی گویای آن است. قانون ارث موضوع مالی و اقتصادی است که در اسلام بر پایه عدالت اجتماعی بنیان نهاده شده است، و در آن مسئولیتهای اجتماعی و خانوادگی زن و مرد رعایت شده است. اگر از درون نظام حقوق اسلام به ارث نگاه شود، سهم زنان که هیچ مسئولیت اقتصادی بر دوش ندارند، کاملاً منصفانه و ضامن کرامت و عزّت نفس زن مسلمان است. اسلام در زمینه ارث، انقلابی به وجود آورد و تمام قوانین ظالمانه دوران جاهلیت را منسوخ نمود. احکام ارث نه بر اساس جنسیت، بلکه براساس مسؤلیت مالی و موقعیت زن و مرد تدوین شده است. در پارهای از موارد زن بیش از مرد سهم میبرد، بنابراین سهم ارث متناسب با نظر کلی اسلام نسبت به خانواده، تقسیم وظایف و مسؤلیتها سازگار و عادلانه است. اما در این زمان که مرد و زن، بطور یکسان در اجتماع حضور دارند، و حتی در مواردی زنان بیشتر از مردان کار میکنند و علاوه برآن، کارها و مسئولیت خانواده را نیز به دوش میکشند، وضعیت کمی متفاوت است.
در بحث ارث زنان سه فرض مطرح است:
1- در مواردی زن و مرد مساوی ارث میبرند، مانند صورتی که میت (فرزند) پدر و مادر داشته باشد که هر کدام بهطور یکسان یک ششم ارث میبرند و سهم پدر به عنوان مرد بودن، بیش از سهم مادر نیست.
2- در مواردی زن کمتر از مرد ارث میبرد، مانند دختر که کمتر از پسر ارث میبرد.
3- در مواردی سهم زن بیش از سهم مرد است، مانند موردی که میت غیر از پدر و دختر، وارث دیگری نداشته باش. در اینجا پدر یک ششم میبرد و دختر بیش از آن. اگر میت دارای نوه باشد و فرزندان او در زمان حیات وی مرده باشند، در اینجا نوه پسری سهم پسر را میبرد و نوه دختری سهم دختر را، یعنی اگر نوه پسری دختر باشد و نوه دختری پسر باشد، دختر دو برابر پسر ارث میبرد.
امام رضا (ع) فرمود: «زن وقتی که شوهر کرد، مالی به عنوان مهر میگیرد و هزینه زندگی وی بر عهده مرد است و مرد باید نفقه و سایر مخارج زن را بدهد، ولی بر عهده زن چیزی نیست، از این جهت حق مرد بیشتر است.»
امام صادق (ع) فرمود: «علتش این است که اسلام سربازی را بر زن واجب نکرده، و مهریه و نفقه را بر مرد لازم شمرده است.» از جرائم اشتباهی که خویشاوندان مجرم باید دیه بپردازند، زن از پرداخت دیه و شرکت با دیگران معاف است.
با توجه به این دو روایت و با نگاه به احکام دیگر اسلام متوجه میشویم که نصف شدن ارث زن نسبت به مردان در برخی موارد با توجه به مسئولیتهای اقتصادی در خانواده و جامعه مانند: دادن نفقه، مهریه، دیه عاقله، شرکت در جهاد و پرداخت حقوق واجب اجتماعی تنظیم شده است و دین اسلام برای ایجاد تعادل میان مسئولیت و حق این احکام را وضع نموده است. بنابراین اگر چه در زمان کنونی، زنان نیز غالباً شغل و درآمد دارند و خرج خانه را نیز میدهند، اما در احکام دین اسلام، در آمدهای زنان اختصاص به خودشان دارند و هیچ تکلیفی در مخارج خانه بر عهده آنان نیست و آنها میتوانند اموال خود را اصلاً خرج خانواده نکنند، اما بر مردان واجب است که خرج خانواده را بپردازند. همچنین بر مردان واجب است که مهریه را بدهند و اینکه زنان مطالبه کنند یا نه مربوط به خودشان است و در هر حال این به عنوان یک حق برایشان محفوظ است. در ضمن احکام ارث به لحاظ مصلحتهای اجتماعی وضع شده است و در مواردی که مصلحت اقتضا کند یا شخص تمایل داشته باشد که بازماندگانش به یک اندازه از اموال او بهره برند، میتواند از حق وصیت خود برای تقسیم سهام و برابری آن استفاده کند.
گفتنی است که برخی از این قوانین که در بالا نام برده شد، به همت برخی از این علما و بزرگان دین با نهایت شجاعت، اصلاح شده است. امیدواریم روزی برسد که اندیشمندان و علمای ما بتواند تمامی موارد فقهی را از نظر شرعی تغییر دهند و مطابق با شرایط و احوال روز جامعه اسلامی نمایند تا اختلافات جزئی در میان مسلمان را برطرف کند؛ زیرا بسیاری از این موارد اساساً ربطی به قوانین اصلی الهی ندارد و از همه مهمتر اینکه خداوند متعال راضی به هیچ سختی چه برای زن و چه برای مرد نیست، بلکه برخی از این انسانها هستند که متاسفانه به علت وکج فهمی و نادانی، دستورهای خداوند را نقض، و آنها را تفسیر به رأی میکنند.
منابع آیات:
«هُوَ الَّذِی خَلَقَکم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنهْا زوجها لِیسْکنَ إِلَیهْا فَلَمَّا تَغَشَّئهَا حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِیفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَت دَّعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئنِءَاتَیتَنَا صَالِحًا لَّنَکونَنَّ مِنَ الشَّاکرِینَ»؛ اوست آن کس که شما را از نفس واحدی آفرید، و جفت وی را از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد. پس چون [آدم] با او [حوا] درآمیخت باردار شد، باری سبک. و [چندی] با آن [بار سبک] گذرانید، و چون سنگینبار شد، خدا، پروردگار خود را خواندند که اگر به ما [فرزندی] شایسته عطا کنی قطعاً از سپاسگزاران خواهیم بود. (آیه 189، سوره الاعراف)
«یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکمْ مِنْ ذَکرٍ وَأُنْثَیٰ وَجَعَلْنَاکمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ»؛ ای مردم، ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آن گاه شعبههای بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید، همانا بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شمایند، همانا خدا کاملاً دانا و آگاه است. (آیه 13 سوره، الحجرات)؛
«یأَیهُّا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکمُ الَّذِی خَلَقَکمُ مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنهْا زوجها وَ بَثَّ مِنهْمَا رِجَالًا کثِیرًا وَ نِسَاءً وَ اتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کاَنَ عَلَیکمْ رَقِیبًا»؛ ای مردم، از پروردگارتان که شما را از «نفس واحدی» آفرید و جفتش را [نیز] از او آفرید، و از آن دو، مردان و زنان بسیاری پراکنده کرد، پروا دارید و از خدایی که به [نامِ] او از همدیگر درخواست میکنید پروا نمایید و زنهار از خویشاوندان مَبُرید، که خدا همواره بر شما نگهبان است. (آیه یک، سوره النساء)؛
«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلی النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّلِحَتُ قَنِتَاتٌ حَفِظَتٌ لِّلْغَیبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَ الَّاتی تخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فی الْمَضَاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکمْ فَلَا تَبْغُواْ عَلَیهْنَّ سَبِیلاً إِنَّ اللَّهَ کاَنَ عَلِیا کبِیرًا»؛ مردان، سرپرست زنانند، به دلیل آنکه خدا برخی از ایشان را بر برخی برتری داده و [نیز] به دلیل آنکه از اموالشان خرج میکنند. پس، زنانِ درستکار، فرمانبردارند [و] به پاس آنچه خدا [برای آنان] حفظ کرده، اسرار [شوهرانِ خود] را حفظ میکنند. و زنانی را که از نافرمانی آنان بیم دارید [نخست] پندشان دهید و [بعد] در خوابگاهها از ایشان دوری کنید و [اگر تأثیر نکرد] آنان را تشر بزنید پس اگر شما را اطاعت کردند [دیگر] بر آنها هیچ راهی [برای سرزنش] مجویید، که خدا والای بزرگ است. (آیه 34، سوره نساء)؛
«وَ ءَاتُواْ النِّسَاءَ صَدُقَاتهِنَّ نحِلَةً فَإِن طِبْنَ لَکمْ عَن شیءٍ مِّنْهُ نَفْسًا فَکلُوهُ هَنِیا مَّرِیا»؛ و مَهرِ زنان را به عنوان هدیهای از روی طیب خاطر به ایشان بدهید و اگر به میل خودشان چیزی از آن را به شما واگذاشتند، آن را حلال و گوارا بخورید. (آیه 4، سوره النساء)؛
«أُحِلَّ لَکمْ لَیلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلی نِسَائکمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَّکمْ وَ أَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکمْ کنتُمْ تخَتَانُونَ أَنفُسَکمْ فَتَابَ عَلَیکمْ وَ عَفَا عَنکمْ فَالْنَ بَاشِرُوهُنَّ وَ ابْتَغُواْ مَا کتَبَ اللَّهُ لَکمْ وَ کلُواْ وَ اشْرَبُواْ حَتی یتَبَینَ لَکمُ الْخَیطُ الْأَبْیضُ مِنَ الخْیطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّواْ الصِّیامَ إِلی الَّیلِ وَ لَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنتُمْ عَکفُونَ فی الْمَسَاجِدِ تِلْک حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا کذَالِک یبَینِ اللَّهُ ءَایاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَّقُونَ»؛ در شبهای روزه، همخوابگی با زنانتان بر شما حلال گردیده است. آنان برای شما لباسی هستند و شما برای آنان لباسی هستید. خدا میدانست که شما با خودتان ناراستی میکردید، پس توبه شما را پذیرفت و از شما درگذشت.
«یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا یحَلُّ لَکمْ أَن تَرِثُواْ النِّسَاءَ کرْهًا وَ لَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُواْ بِبَعْضِ مَا ءَاتَیتُمُوهُنَّ إِلَّا أَن یأْتِینَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَینَةٍ وَ عَاشرِوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن کرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسی أَن تَکرَهُواْ شَیا وَ یجَعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیرْا کثِیرًا»؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، برای شما حلال نیست که زنان را به اکراه ارث برید و آنان را زیر فشار مگذارید تا بخشی از آنچه را به آنان دادهاید [از چنگشان به در] بَرید، مگر آنکه مرتکب زشتکاری آشکاری شوند، و با آنها بشایستگی رفتار کنید و اگر از آنان خوشتان نیامد، پس چه بسا چیزی را خوش نمیدارید و خدا در آن مصلحت فراوان قرار میدهد. (آیه 19، سوره نساء)؛
«وَ إِنْ أَرَدتُّمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَّکانَ زَوْجٍ وَ ءَاتَیتُمْ إِحْدَئهُنَّ قِنطَارًا فَلَا تَأْخُذُواْ مِنْهُ شَیا أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتَانًا وَ إِثْمًا مُّبِینًا»؛ و اگر خواستید همسری [دیگر] به جای همسرِ [پیشین خود] ستانید، و به یکی از آنان مال فراوانی داده باشید، چیزی از آن را پس مگیرید. آیا میخواهید آن [مال] را به بهتان و گناهِ آشکار بگیرید؟
«وَ کیفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضی بَعْضُکمْ إِلی بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنکم مِّیثَاقًا غَلِیظًا»؛ و چگونه آن [مهر] را میستانید با آنکه از یکدیگر کام گرفتهاید، و آنان از شما پیمانی استوار گرفتهاند؟ (سوره نساء، آیات 20 تا 25)
«الْیوْمَ أُحِلَّ لَکمُ الطَّیبَاتُ وَ طَعَامُ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکتَابَ حِلٌّ لَّکمُ وَ طَعَامُکمْ حِلٌّ لهَّمْ وَ المْحْصَنَاتُ مِنَ المْؤْمِنَاتِ وَ المْحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکتَابَ مِن قَبْلِکمْ إِذَا ءَاتَیتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ محُصِنِینَ غَیرْ مُسَافِحِینَ وَ لَا مُتَّخِذِی أَخْدَانٍ وَ مَن یکفُرْ بِالْایمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فی الاَخِرَةِ مِنَ الخْاسِرِینَ»؛ امروز چیزهای پاکیزه برای شما حلال شده، و طعام کسانی که اهل کتاباند برای شما حلال، و طعام شما برای آنان حلال است. و [بر شما حلال است ازدواج با] زنان پاکدامن از مسلمان، و زنان پاکدامن از کسانی که پیش از شما کتاب [آسمانی] به آنان داده شده، به شرط آنکه مهرهایشان را به ایشان بدهید، در حالی که خود پاکدامن باشید نه زناکار و نه آنکه زنان را در پنهانی دوست خود بگیرید. و هر کس در ایمان خود شک کند، قطعاً عملش تباه شده، و در آخرت از زیانکاران است. (آیه 5، سوره مائده)؛
«الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ الحْجَّ فَلَا رَفَثَ وَ لَا فُسُوقَ وَ لَا جِدَالَ فی الْحَجِّ وَ مَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَیرْ یعْلَمْهُ اللَّهُ وَ تَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیرْ الزَّادِ التَّقْوَی وَ اتَّقُونِ یأُوْلی الْأَلْبَابِ»؛ حج در ماههای معیّنی است. پس هر کس در این [ماه]ها، حجّ را [بر خود] واجب گرداند، [بداند که] در اثنای حجّ، همبستری و گناه و جدال [روا] نیست، و هر کار نیکی انجام میدهید، خدا آن را میداند، و برای خود توشه برگیرید که در حقیقت، بهترین توشه، پرهیزگاری است، و ای خردمندان! از من پروا کنید. (آیه 197، سوره بقره)؛
«وَ الْوَالِدَاتُ یرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَینْ کاَمِلَینْ لِمَنْ أَرَادَ أَن یتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَ عَلی المْوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کسْوَتهُنَّ بِالمْعْرُوفِ لَا تُکلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وسعها لَا تُضَارَّ وَالِدَةُ بِوَلَدِهَا وَ لَا مَوْلُودٌ لَّهُ بِوَلَدِهِ وَ عَلی الْوَارِثِ مِثْلُ ذَالِک فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَن تَرَاضٍ مِّنهْمَا وَ تَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَیهْمَا وَ إِنْ أَرَدتُّمْ أَن تَسْترَضِعُواْ أَوْلَادَکمُ فَلَا جُنَاحَ عَلَیکمُ إِذَا سَلَّمْتُم مَّا ءَاتَیتُم بِالمْعْرُوفِ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ اعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ بمِا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»؛ و مادران [باید] فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند. [این حکم] برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را تکمیل کند. و خوراک و پوشاک آنان [مادران]، به طور شایسته، بر عهده پدر است. هیچ کس جز به قدر وسعش مکلف نمیشود. هیچ مادری نباید به سبب فرزندش زیان ببیند، و هیچ پدری [نیز] نباید به خاطر فرزندش [ضرر ببیند]. و مانند همین [احکام] بر عهده وارث [نیز] هست. پس اگر [پدر و مادر] بخواهند با رضایت و صواب دید یکدیگر، کودک را [زودتر] از شیر بازگیرند، گناهی بر آن دو نیست. و اگر خواستید برای فرزندان خود دایه بگیرید، بر شما گناهی نیست، به شرط آنکه چیزی را که پرداخت آن را به عهده گرفتهاید، به طور شایسته بپردازید. و از خدا پروا کنید و بدانید که خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست. (آیه 233، سوره بقره)؛
«وَ الَّذِینَ یتَوَفَّوْنَ مِنکمْ وَ یذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِیةً لّأِزْوَاجِهِم مَّتَاعًا إِلی الْحَوْلِ غَیرْ إِخْرَاجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیکمْ فی مَا فَعَلْنَ فی أَنفُسِهِنَّ مِن مَّعْرُوفٍ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکیمٌ»؛ و کسانی از شما که مرگشان فرا میرسد، و همسرانی بر جای میگذارند، [باید] برای همسران خویش وصیت کنند که آنان را تا یک سال بهرهمند سازند و [از خانه شوهر] بیرون نکنند. پس اگر بیرون بروند، در آنچه آنان به طور پسندیده درباره خود انجام دهند، گناهی بر شما نیست. و خداوند توانا و حکیم است. (آیه 240، سوره بقره)
«وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَینهِمَا فَابْعَثُواْ حَکمًا مِّنْ أَهْلِهِ وَ حَکمًا مِّنْ أَهْلِهَا إِن یرِیدَا إِصْلَاحًا یوَفِّقِ اللَّهُ بَینهَمَا إِنَّ اللَّهَ کاَنَ عَلِیمًا خَبِیرًا»؛ و اگر از جدایی میان آن دو [زن و شوهر] بیم دارید پس داوری از خانواده آن [شوهر] و داوری ازخانواده آن [زن] تعیین کنید. اگر سرِ سازگاری دارند، خدا میانِ آن دو سازگاری خواهد داد. آری! خدا دانای آگاه است. (آیه 35، سوره نساء)؛
«وَ الْمُطَلَّقَاتُ یترَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَ لَا یحَلُّ لَهُنَّ أَن یکتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فی أَرْحَامِهِنَّ إِن کنَّ یؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الاَخِرِ وَ بُعُولَتهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فی ذَالِک إِنْ أَرَادُواْ إِصْلَاحًا وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیهْنَّ بِالمْعْرُوفِ وَ لِلرِّجَالِ عَلَیهْنَّ دَرَجَةٌ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکیمٌ»؛ و زنانِ طلاق داده شده، باید مدّتِ سه پاکی انتظار کشند، و اگر به خدا و روز باز پسین ایمان دارند، برای آنان روا نیست که آنچه را خداوند در رَحِم آنان آفریده، پوشیده دارند و شوهرانشان اگر سرِ آشتی دارند، به باز آوردن آنان در این [مدّت] سزاوارترند. و مانند همان [وظایفی] که بر عهده زنان است، به طور شایسته، به نفع آنان [بر عهده مردان] است، و مردان بر آنان درجه برتری دارند، و خداوند توانا و حکیم است. (آیه 228، سوره بقره)
«وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ ینْکحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَینَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذَٰلِک یوعَظُ بِهِ مَنْ کانَ مِنْکمْ یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِذَٰلِکمْ أَزْکیٰ لَکمْ وَأَطْهَرُوَاللَّهُ یعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»؛ و چون زنان را طلاق دادید و زمان عده آنها به پایان رسید، نباید آنها را از شوهر کردن منع کنید هرگاه به طریق مشروع به ازدواج با مردی تراضی کنند. بدین سخن پند داده شود هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان آورده. این دستور برای تزکیه نفوس شما بهتر است و خدا (به مصلحت شما) داناست و شما (خیر و صلاح خود) نمیدانید. (آیه 232، سوره بقره)
«إِنَّ الَّذِینَ جَاءُو بِالْافْک عُصْبَةٌ مِّنکمُ لَا تحَسَبُوهُ شَرًّا لَّکم بَلْ هُوَ خَیرْ لَّکمُ لِکلُ امْرِی مِّنهْم مَّا اکتَسَبَ مِنَ الْاثْمِ وَ لَّوْ الخْبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَ الطَّیبَاتُ لِلطَّیبِینَ وَ الطَّیبُونَ لِلطَّیبَاتِ أُوْلَئک مُبرَّءُونَ مِمَّا یقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کرِیمٌ»؛ زنان پلید برای مردان پلیدند، و مردان پلید برای زنان پلید. و زنان پاک برای مردان پاکاند، و مردان پاک برای زنان پاک. اینان از آنچه درباره ایشان میگویند برکنارند، برای آنان آمرزش و روزی نیکو خواهد بود.
«وَ مِنْ ءَایاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکمُ مِّنْ أَنفُسِکمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکنُواْ إِلَیهَا وَ جَعَلَ بَینَکم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فی ذَالِک لاَیاتٍ لِّقَوْمٍ یتَفَکرُونَ»؛ و از نشانههای او اینکه از [نوع] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید، و میانتان دوستی و رحمت نهاد. آری، در این [نعمت] برای مردمی که میاندیشند قطعاً نشانههایی است. (آیه 21، سوره روم)؛
«یأَیهُّا النَّبی إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتهِنَّ وَ أَحْصُواْ الْعِدَّةَ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ رَبَّکمْ لَا تخُرِجُوهُنَّ مِن بُیوتِهِنَّ وَ لَا یخَرُجْنَ إِلَّا أَن یأْتِینَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَینَةٍ وَ تِلْک حُدُودُ اللَّهِ وَ مَن یتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِی لَعَلَّ اللَّهَ یحُدِثُ بَعْدَ ذَالِک أَمْرًا»؛ ای پیامبر، چون زنان را طلاق گویید، در [زمانبندی] عدّه آنان طلاقشان گویید و حساب آن عدّه را نگه دارید، و از خدا، پروردگارتان بترسید. آنان را از خانههایشان بیرون مکنید، و بیرون نروند مگر آنکه مرتکب کار زشت آشکاری شده باشند. این است احکام الهی. و هر کس از مقرّرات خدا [پای] فراتر نهد، قطعاً به خودش ستم کرده است. نمیدانی، شاید خدا پس از این، پیشامدی پدید آورد.
با توجه به آیات قرآن، آنچه به انسان ارزش میدهد و در برابر دیگر موجودات در درجه بالاتری قرارش میدهد، مسئله «روح انسانی» اوست نه جنس مرکب روح.
خداوند بعد از دمیدن روح در کالبد انسان، او را شایسته مسجود ملائک شدن قرار داد:
«فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ»؛ هنگامى که کار آن را به پايان رساندم، و در او از روح خود (يک روح شايسته و بزرگ) دميدم، همگى براى او سجده کنيد. (سوره حجر، آیه 29)
یعنی آنچه باعث ارزش انسان است روح اوست. از این آیه دو نکته را به وضوح میتوان دریافت:
1- تا قبل از دمیدن روح انسان ارزشی نداشت که مسجود ملائکه واقع شود و فرقی بین زن و مرد در این بیارزشی نیست.
2- بعد از دمیدن روح انسان مسجود ملائکه واقع شد و روح جنسیت ندارد و روح در زن و مرد یک نوع است، پس در مسجود ملائک واقع شدن هم بین زن و مرد فرقی نیست. آنچه باید توجه داشت این نکته است که جنسیت برای مرکب روح است نه خود روح و آنچه باعث ارزش انسان است روح و مراتب روح است نه مرکب آن. چنانچه اگر به عنوان مثال رئیس جمهور یک مملکت سوار دوچرخه هم شود باز رئیس جمهور است و نوع وسیله او باعث ارزش آن شخص نیست. رتبه و مقام انسان هم همین است نه جنس زن برتر از مرد است و نه جنس مرد برتر از زن و اختلاف زن و مرد اختلاف در مرکب و جسم است نه جنس که در نظام احسن اللهی هر دو یک جنس و یک ارزش دارند.
3- انسان موجودی اجتماعی است و با زندگی فردی به تأمین نیازهای خویش قادر نیست، لذا چارهای جز زندگی اجتماعی ندارد. نیازهایی که بشر را به زندگی اجتماعی وادار میکند، تنها نیازهای مادی و اقتصادی نیست؛ بلکه نیازهای روحی ـ روانی و فکری نیز نقش عظیمی دارند؛ از دیدگاه اسلام تبعیضی بین زن و مرد در حقوق نیست، امّا با توجه به خصوصیات و وظایفی که بر عهده مرد و زن نهاده شده، تفاوتهایی ویژه ای وجود دارد. اسلام برای زن نقشهای خاصی را قائل است که با سرشت و طبیعت او سازگار است:
1- نقش تولید مثل و رشد جنین که بر عهده مادران است.
2- تولید هورمون تستسترون (هورمون جنسی مردانه) میل جنسی، پرخاشگری، تهاجم، رقابت، اتکا به نفس، حرکتهای تند و ... را در مردان سبب میشود. تولید بیشتر این هورمون، مردان را به خشونت، تجاوزهای جنسی و بدرفتاری جنسی، حس رقابت، اتکا به نفس و رسیدن به هدف، سوق میدهد.
3- زنان در برقراری ارتباط، گوش دادن و فراگیری زبان، قویتر از مردان عمل میکنند. زنان بیشتر از راه گوش (شنیدن) تحت تاثیر قرار میگیرند و محبت خود را بروز داده و عشق را انتخاب میکنند.
4- زنان جزئینگر هستند، ماهرانه متوجه آهنگهای ظریف صدا، علائم ظاهری، حالتها و تغییرهای چهره شده و از این طریق به علاقهها، اندیشهها و روحیه طرف مقابل به خوبی و سریع پی میبرند؛ راست و دروغ حرفهای طرف مقابل را به سرعت کشف میکنند، اما مردان کلینگر هستند؛ لذا تمایل، احساسات و هیجانهای طرف مقابل را از چهرهاش به خوبی درک نمیکنند.
خداوند برای اینکه نظام آفرینش به سمت تکامل خود پیش برود برای هر شیئی خلقتی خاص در نظر گرفته و هر کدام را به اندازه ای خاص تقدیر کرده است:
«وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيرًا»؛ و همه چيز را آفريد، و به دقّت اندازه گيرى نمود. (سوره فرقان، آیه 2)
«إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ»؛ البته ما هر چيز را به اندازه آفريديم. (سوره قمر، آیه 49)
«قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا»؛ و خدا براى هر چيزى اندازه اى قرار داده است. (سوره طلاق، آیه 3)
در نظام دنیا برای تداوم حیات و خلقت ناگزیر باید تفاوتهایی باشد. همانطورکه جهان به وجود ماه نیاز دارد؛ همانطور هم به خورشید نیاز دارد و کوچکی ماه نسبت به خورشید باعث کم اهمیت بودن ماه در نظام خلقت نیست. چرا که همانطور که وجود خورشید برای نظام آفرینش ضروری است وجود ماه هم ضرورت دارد. همانطور که جنس نر در همه موجودات و مخصوصا جنس حیوانات وجود دارد جنس زن و ماده هم وجود دارد و هیچ کدام از جهت جنسیت ارزش و برتری بر دیگری ندارند.
آیا هیچ عاقلی در نظام آفرینش بین گل و آهن مقایسه میکند؟ چرا که هر کدام به جای خود نیاز است و آهن بهخاطر استفاده در ساختمان مثلا نمیتواند بگوید من از گل بهترم چرا که لطافت و زیبایی گل را هم آهن ندارد. پس هر چه اختلاف در خلقت است باعث ارزش کسی نمیشود؛ چرا که نظام آفرینش چنین اقتضایی را دارد و مقایسه اشیای مختلف با هم در بُعد مادی و دنیوی اشتباه است.
زن و مرد هر دو، در تکالیف و وظایف معنوی خود یکسان و برابرند و به صورت یکسان از ثواب و عقاب اعمال خود بهره میگیرند. در قرآن حتی یک آیه هم وجود ندارد که در آن به مردان برتری خاصی ببخشد، و یا آنان را مستحق عنایتی بیشتری از زنان قرار دهد. آیات الهی هر دو جنس را در واجبات و اوصاف عالی برابر میداند.
«و مَن یَعمل مِن الصالحات مِن ذکرٍ اَو اُنثی و هو مُؤمِن فَاولئک یَدخُلون الجنه و لایظلمون نَقیرا»؛ هرکس کاری شایسته کند، چه زن و چه مرد، اگر مومن باشد به بهشت میرود و به قدر آن گودی که بر پشت هسته خرماست به کسی ستم نمی شود. (سوره نساء، آیه ۱۲۴)
پس اختلاف زن و مرد هم بخاطر تقدیر الهی است که یک جنس با جنس دیگر از جهت ظاهر و اخلاق با هم متفاوت باشد. برای مثال زنان که به امور تربیت کودک میپردازند باید عاطفیتر باشند و مردان که غالبا به کارهای بیرون از خانه میپردازند و اموری مثل جنگ و دفاع و کارهای سخت بر دوششان است باید از خشونت و قدرت بیشتری برخوردار باشد. لذا وظایفی که خداوند برای زن در نظام احسن آفرینش مقدر کرده سبب این نوع اختلاف ظاهری شده است. همانطور که امیرالمؤمنین در نامهای به امام حسن (ع) به این مطلب اشاره مینماید:
«فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ، وَلَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ»؛ زن گل بهاری است، نه پهلوانی سختکوش.
لذا با توجه به این مطالب اگر ما برای زن همان کارهایی که یک مرد انجام میدهد را لازم شمردیم این کار نادیده گرفتن خلقت زن است. فرقی با این ندارد که ما بخواهیم از گل برای ساختن خانه استفاده کنیم و این کار را هم ارزش دادن به زن بشماریم! نتیجه اینکه اگر ما برای زنها به خاطر تساوی با مردان همان وظایفی را لازم بدانیم که برای مردها برشمردیم، نه تنها بر ارزش زن نیافزودیم بلکه ظلمی آشکار به او کردیم. هدف از آفرينش هر فرد انسان، همان هدف از آفرينش بشريت است؛ يعنی رسيدن به كمال بشری و بهره بردن از بيشترين فضايلی كه يك انسان و يك فرد ميتواند به آن فضايل آراسته شود. اسلام می خواهد رشد فكری و علمی و اجتماعی بالاتر از همه رشد فضيلتی و معنوی زنان به حد اعلا برسد و وجودشان برای خانواده بشری و جامعه به عنوان يك عضو، بیشترین فايده را داشته باشد.