آمارها و گزارشهای روانشناسان و دادگاه های خانواده نشان میدهد در دهه گذشته گرایش خیانت به همسر در جامعه ما بسیار افزایشیافته است. روانشناسان و متخصصان، از بین رفتن عشق و علاقه، عدم جذابیت همسر، سهلانگاری همسر، هوسرانی، عقدههای جنسی، اخلاق و رفتار غیرقابل تحمل همسر، بیخطر شمردن خیانت، زیادهخواهی و تنوعطلبی را از دلایل اصلی خیانت و بیوفایی همسران به یکدیگر میدانند.
آیا تا به حال فکر کردهاید واقعاً دلیل بی وفایی و بی مهری مردان نسبت به همسر خودشان چیست؟ شاید باور نکنید، اما این مسئله همیشه بخاطر روابط جنسی نیست. طی مصاحبه ای با تعدادی از مردانی که به همسران خود خیانت کرده اند، تقریباً نیمی از آنها علت آنرا بی توجهی همسرانشان ذکر کردند، و تنها ۷% دلیل آن را گرایش جنسی به شخصی دیگر میدانستند. چگونه میتوانید همسرتان را به خود پایبند کنید؟ ما برای آن که دقیقاً بفهمیم چرا مردان خیانت میکنند و شما چگونه میتوانید آنها را از این عمل بازدارید باید توضیحات بیشتری ارائه نماییم که در ادامه به آن می پردازیم.
در ازدواج وقتی یکی از دو طرف خیانت میکند، طرف دیگر نابود میشود. همیشه روحش پریشان و ذهنش مشغول است که چرا؟ چه کم گذاشتم؟ چه کار کردم؟ چه نکردم؟ و …
اما این سؤالها بیهوده هستند. نتیجه ای جز تراشیدن روح آدمی ندارند. مساله خیانت در همه دنیا هست و بیشتر میان مردان عمومیت دارد. در جامعه ما نیز این مساله هر روز بیشتر میشود. در میان آشنایان، دو نفری که تصور میکنیم خوشبختانه در کنار هم زندگی میکنند، ناگهان از هم جدا میشوند. یا دچار مشکلات بسیار میشوند و همه آن علاقه یک شبه از بین میرود. اما واقعاً دلیل خیانت مردها چیست؟ چه میخواهند که ندارد؟ به دنبال چه هستند که در زنهای دیگر پیدا میکنند؟
خیانت به معنای رفتارهای جنسی و غیرجنسی (مثل بیان احساسات و افکار) با فردی غیر از همسر، همراه با پنهانکاریهایی است که با انتظاراتی که از رابطه زن و شوهر میرود مغایرت دارد. شکایت اصلی بسیاری از افرادی که به روانشناسان و مراکز مشاوره های خانواده مراجعه میکنند داشتن سوءظن نسبت به همسر و یا خیانت آشکار او است. با آمدن فنآوریهایی مثل موبایل، و شبکههای اجتماعی همانند وایبر، تلگرام و …که امکان برقراری رابطه بین افراد را تسهیل کردهاند، تعداد مراجعه کنندگان به مراکز مشاوره خانواده که با مشکل سوءظن به همسر مواجه شدهاند افزایش پیداکرده است. یکی از دلایل شکلگیری رابطههای فرا زناشویی اضطراب بالا در خانواده و تعارض و فاصله عاطفی زیاد در رابطه با همسر است. برخلاف آنچه مردم تصور میکنند، این مشکل میتواند قابل درمان و موقتی باشد، البته در صورتی که برای حل آن از روش درست استفاده شود.
اولین قدم این است که ببینیم یک رابطه جدید به چه دلیلی به وجود آمده است. معمولاً یکی از طرفین، خود را قربانی خیانت و طرف مقابل را صد در صد مقصر میداند، درحالیکه هر دو نفر به نوعی در به وجود آمدن و یا ادامه پیدا کردن آن نقش دارند. یکی از علتهای اصلی شکل گیری رابطههای جدید، استرس و تعارض در رابطه با همسر است. هر فردی از راهکارهای ویژه خود برای مواجهه با اضطراب و تعارض با دیگران استفاده میکند. افرادی که از بلوغ عاطفی پایینی برخوردارند یاد گرفتهاند که در مواجهه با اختلافنظر با دیگران، از آنها فاصله بگیرند و شخص دیگری را جایگزین این رابطه کنند.
بعضی افراد هم وقتی در رابطه با همسر دچار روزمرگی و تکرار میشوند و یا نیازهایشان در این رابطه برآورده نمیشود بهجای بیان نیازهای خود وارد رابطه پنهانی با شخصی از جنس مخالف میشوند. برخی دیگر از افراد هم علیرغم متأهل بودن، وقتی توسط شخصی از جنس مخالف تحت فشار برای ایجاد رابطه قرار میگیرند، نمیتوانند “نه” بگویند و بهانه این کار را تنها برطرف کردن نیازهای آن فرد عنوان میکنند. یکی از ضعفهای اساسی این افراد علاوه برنداشتن بلوغ عاطفی و ناتوانی از بیان احساسات خود به همسر، فقدان همدلی با همسر و مقصر بینی بالا است.
افراد متاهلی که وارد رابطههای پنهانی میشوند نمیتوانند خودشان را جای همسرشان بگذارند و احساسات او را درک کنند. این افراد مسئولیتپذیری بسیار پایینی در مقابل رفتارهای خود دارند و همسرشان را مقصر میدانند. مثلاً یکی از مسائلی که بیشتر همسرانی که به شریک زندگی خود خیانت میکنند عنوان میکنند این است که همسرشان انتظارات آنها را برآورده نمیکند و یا نسبت به نیازهای آنها بیتفاوت است، درحالیکه شخص سوم به نیازهای آنها خیلی اهمیت میدهد و برای خوشحال کردن آنها هر کاری میکند.
این افراد معمولاً هیچ تلاشی برای بیان نیازهایشان به همسرشان نکردهاند. خیلی از افرادی که وارد رابطههای نامشروع یا پنهانی میشوند شناخت درستی از حریمهای رابطه زناشویی ندارند. مثلاً بیان احساسات و افکار با شخصی از جنس مخالف و یا گذراندن وقت با او و رفع برخی نیازهای او را خیانت به همسر تلقی نمیکنند و برای این رفتارها توجیههایی میتراشند تا مسئولیت آن را به گردن نگیرند. برخی افراد هم به دلیل مشکلات روانشناختی مثل اضطراب و یا اختلالات شخصیت مثل خودشیفتگی ممکن است وارد این نوع رابطهها شوند. مثلاً افراد “خودشیفته” تمایل به رابطه با کسانی دارند که وابسته هستند و اعتماد به نفس پایینی دارند. این افراد دوست دارند دیگران آنها را به دلیل داشتن پول، ظاهر خوب و یا قدرت و موقعیت اجتماعی تحسین کنند. وقتی موضوع خیانت همسر پیش میآید، یکی از طرفین دائم در حال انکار کردن و پنهانکاری بیشتر است و دیگری تمام وقت در حال تعقیب کردن، چک کردن و بازجویی کردن است.
در این وضعیت خانواده دچار یک اضطراب شدید میشود و زن و شوهر بیش از قبل از هم فاصله میگیرند و رابطه آنها بیش از پیش سرد و خصمانه میشود. معمولاً همسری که به او خیانت شده دچار اضطراب و در درازمدت مبتلابه افسردگی میشود و از دیگران کمک میگیرد، درحالیکه همسر او هر رابطهای را انکار میکند و یا در صورت پذیرفتن معتقد است نباید از هم جدا شوند. در صورت مواجهه با سوءظن و یا خیانت همسر اولین قدم این است که در این مورد باکسی صحبت نکنید مخصوصاً خانوادهها و فرزندان را درگیر موضوع نکنید. راهکارهایی که دیگران مخصوصاً خانوادهها میدهند روشهایی احساسی و پر از جانبداری از یکی از طرفین برای انتقامگیری و یا تحمل و سکوت کردن است و فاصله و دشمنی شما را بیشتر میکند. اول از سوءظن خود مطمئن شوید و بعد برای پیدا کردن یک راه حل منطقی اقدام کنید.
نحوه برخورد با خیانت همسر:
برای پی بردن به واقعیت از تعقیب و کنترل شدید و اضطرابی کردن فضای خانواده پرهیز کنید چون همین کار میتواند باعث بروز رفتار بی وفایی شود و همسرتان به جستجوی رابطه بدون کنترل، پذیرا و بدون استرس برود. در برخورد با این موضوع، از روشهای هیجانی و احساسی مثل تهدید به ترک خانه و طلاق، تهدید به آشکار کردن آن، شکایت کردن، پای خانوادهها را وسط کشیدن، با بچهها متحدشدن علیه طرف مقابل و امثال آن جدا خودداری کنید.
این راهکارها ممکن است در کوتاهمدت مؤثر باشند ولی در درازمدت اثر بدی روی رابطه میگذارند و فاصله عاطفی و تعارضهای زوج را بیشتر میکنند. بههیچعنوان فرزندان را در جریان شک و گمانها قرار ندهید چون میتواند باعث اضطراب، افسردگی، کاهش تمرکز، کاهش اعتمادبهنفس، کاهش اشتها، کابوس، ترس از تنهایی، افت تحصیلی، مشکلات رفتاری و غیره در آنها شود و اثرات آن همیشه باقی بماند.
اگر شواهد قطعی در این مورد داشتید، هیجانهای منفی خود را کنترل کنید و با بیان احساسات و نگرانی و خواستههایتان موضوع را با همسرتان در میان بگذارید. اگر دائماً تصویر خیانت همسر را در ذهنتان مرور کنید و دچار احساسات منفی شوید رابطه شما ترمیم نمیشود. به همسرتان فرصت بازگشت بدهید و همه پلها را پشت سرتان خراب نکنید. بسیاری از افراد در دورههایی از زندگی خود دچار بحران میشوند و پس از پشت سر گذاشتن آن، اگر محیط خانه امن و پذیرا باشد به آن بازمیگردند. اگر خواستید جدا شوید، اول علتهای بروز مشکل در رابطهتان را بررسی کنید. اگر علتهای آن را پیدا نکنید ممکن است در ازدواج بعدی شما این تجربه تکرار شود.
عاقلانهترین کار این است که به یک روانشناس با تجربه و متخصص مراجعه کنید. مزیت روانشناس این است که در رابطه شما “بیطرف” است و از دانش کافی برخوردار است بهطوریکه میتواند به شما کمک کند. از راهکارهای منطقی و عاقلانه برای حل این مسئله استفاده کنید. روانشناس میتواند به درمان مشکلات روانشناختی و شخصیتی که زمینهساز رابطههای فرا زناشویی هستند کمک کند، میتواند به زوج کمک کند بر سر مرزها و حریمهای رابطه با دیگران مثل تعیین رفتار ممنوع و قابلقبول توافق کنند، همدلی و درک احساسات همسر، بیان احساس و نیاز خود به همسر و بخشش و بازسازی رابطه را به آنها آموزش دهد. روانشناس به زوج کمک میکند دلیل شکلگیری این رابطه را درک کنند، بهجای پنهانکاری سعی کنند اعتماد همدیگر را جلب کنند، همسر را ببخشند و برای بازسازی رابطه تلاش کنند، بهجای حالت دفاعی، انکار و حالت حق به جانب گرفتن و مقصر دانستن همسر مسئولیت رفتار خود را قبول کنند، از رفتارهایی که ایجاد حساسیت و سوءظن میکنند مثل پنهانی با موبایل و وایبر مشغول بودن پرهیز کنند، به سؤالات هم پاسخ دهند و بهجای سرزنش کردن هم و آسیب زدن به بچهها وقت بیشتری را باهم بگذرانند، نه برای کنترل کردن هم بلکه برای کم کردن فاصله عاطفی و تبادل محبت و احساسات مثبت باهم.
بنابراین، به یاد داشته باشیم که بزرگترین اشتباه در مواجهه با سوءظن نسبت به همسر و یا خیانت در رابطه زناشویی کمک گرفتن از والدین و یا درگیر کردن فرزندان و یا واکنشهای هیجانی و انتقامجویانه نشان دادن است. عاقلانهترین کار این است که از یک روانشناس خانواده کمک بگیرید و برای بازسازی رابطه تلاش کنید. حتی اگر تصمیم به جدایی گرفتید و امکان بازسازی رابطه وجود نداشت، دانستن دلایل به وجود آمدن آن برای تکرار نشدن در رابطه بعدی و ترمیم آسیبی که به اعتماد، هویت و عواطف انسانی شما در این رابطه واردشده است ضروری است.
چرا خیانت به همسر اتفاق میافتد؟
۱) یکی از زوجین یا هر دو به “حریمهای رابطه” آشنایی ندارند و یا به آن پایبند نیستند. مثلاً آقایی به مشاور روانشناس میگفت که من گمان نمیکردم چند پیام رد و بدل کردن از طریق وایبر با یک خانم ناشناس خیانت به همسرم باشد. یا ممکن است مردی خیانت به همسر را برقراری رابطه جنسی با زنی دیگر بداند نه داشتن رابطه عاطفی و صمیمی با او. همچنین ممکن است خانمی گمان کند که داشتن رابطه صمیمی خارج از چارچوب کاری با همکارش، انجام دادن کارهای شخصی او و یا در ارتباط تلفنی بودن با او در خارج از زمان اداری خیانت به همسر نباشد. اما همه این موارد و هر نوع رابطه جنسی یا عاطفی که خارج از چارچوبهای تعریفشده مثلاً رابطه کاری باشد مصداق رابطه فرا زناشویی و خیانت به همسر است. لازم است زوجها در مورد حریمها و محدودیتهای رابطه متاهلانه با هم صحبت کنند و به توافق برسند. انسانها ازدواج میکنند تا نیازهای آنها در یک رابطه امن و با ثبات ارضا شود و این امتیاز به معنای صرفنظر کردن از رابطههای دیگر و متعهد بودن به رابطه با همسر است. اگر نیازهای افراد در رابطه با همسر ارضا نشود این اجازه را به فرد نمیدهد تا با رابطههای دیگر آن را جبران کند بلکه باید با کمک گرفتن از افراد متخصص مثل روانشناسان این مشکل را حل کند. اگر شدت تخریب رابطه بهقدری است که باید از هم جدا شوند، بهترین کار صداقت داشتن با همسر و پایان دادن به رابطه است نه جبران خلاءهای عاطفی با رابطههای دیگر.
۲) یکی دیگر از دلایل شکل گیری رابطههای فرا زناشویی یا همان خیانت به همسر، “فاصله عاطفی” زیاد بین زوج است. خیلی از زوجها به دلیل تعارضهای زیادی که باهم دارند سعی میکنند از هم فرار کنند تا از مشاجرههای بیشتر اجتناب کنند. در زمان ما با امکانات ارتباطی متنوع و وسیعی مثل وایبر، فیس بوک و تلگرام امکان جبران کردن خلأهای عاطفی و ارتباطی افراد از این طریق بیشتر شده است. متأسفانه زوجها بهجای اینکه با مراجعه به روانشناسان متخصص سعی کنند مشکلاتشان را حل کنند و رابطهشان را بهبود ببخشند، از این ابزارها برای حل مشکل و فاصله گرفتن از هم استفاده میکنند. شکایت خیلی از زوجهایی که در حال حاضر به روانشناسان مراجعه میکنند مشغولیت افراطی همسر با موبایل و شبکه های اجتماعی همچون وایبر و تلگرام و امثال آن است.
۳) ممکن است زوجها رابطه عاطفی خوبی داشته باشند از حریمهای رابطه هم اطلاع داشته باشند و بازهم وارد رابطههای پنهانی با جنس مخالف شوند. علت آن چیست؟ در این شرایط یکی از مهمترین علتها میتواند مشکلات فردی اشخاص مثل “اختلال شخصیت” باشد. مثلاً کسی که اختلال شخصیت خودشیفته دارد دوست دارد مورد تأیید و تحسین دیگران قرار بگیرد. یا کسی که اختلال شخصیت وابسته دارد رابطه عاطفی بیمارگونه با یک شخصیت سلطهگر میسازد و نمیتواند خود را از آن نجات دهد. برخی افراد هم دچار مشکلاتی مثل “اعتیاد جنسی” هستند و وسواس فکری زیاد با مسائل مربوط به رابطه با جنس مخالف دارند. زندگی مشترک با این افراد میتواند بسیار پرآشوب و استرس زا باشد و منجر به آزار دیدن، سرخوردگی، افسردگی و کاهش اعتماد به نفس همسر شود. قطعاً این افراد باید تحت درمان قرار بگیرند.
۴) تقریباً تمام افراد متاهلی که وارد رابطههای پنهانی با فرد دیگری از جنس مخالف میشوند فاقد یک مهارت بسیار مهم در رابطه به نام “همدلی” هستند. آنها در رابطههای خود نیز فقط به دنبال ارضای نیازهای روانی خودشان هستند و در رابطه با همسر نیز نمیتوانند همدلی داشته باشند. اگر از این افراد بپرسید که اگر همسرش به او خیانت کرده بود یا رابطه پنهانی مجازی با فردی دیگر داشت چه حسی به او دست میداد بیشتر آنها جواب میدهند که نمیتوانند این موقعیت را تصور کنند و درکی از احساس همسرشان در این شرایط ندارند. بیشتر این افراد از بلوغ عاطفی بسیار پایینی برخوردارند و والدین آنها همیشه به چشم کودک حمایت پذیر به آنها نگاه کردهاند. این رفتار والدین اجازه نمیدهد تا حس مسئولیتپذیری این افراد رشد کند. بنابراین خیانت به همسر ریشههای روانی متعددی دارد و نیاز به مشاوره و درمان با مراجعه به روانشناسان خانواده دارد.
انواع مختلف خیانت که بین همسران دیده می شود:
خیانت در رابطه خانوادگی دارای انواع و اقسام مختلفی است که عبارتاند از:
۱- خیانت رفتاری: منظور از خیانت رفتاری این است که یکی از همسران بهصورت رفتاری و با ارتباط برقرار کردن با شخصی خارج از سیستم خانواده به همسرش خیانت کند که بخش اعظم آن را ارتباطهای جنسی تشکیل میدهد.
۲- خیانت ذهنی: افرادی که در فکر و تخیلاتشان مدام به شخصی دیگر میاندیشند و از آنجا که زاده ذهنشان است، آن فرد شخصی ایده آل به شمار میآید و در این موقع است که برای زندگی مشترک خطر میآفریند چرا که آن شخص دائماً شریک زندگیاش را با فرد ایده آل ساخته ذهنش مقایسه میکند و چون در حال قیاس است، در ارتباط با همسرش به مشکل برمیخورد و رابطه سرد میشود.
۳- خیانت کلامی: در این نوع خیانت، زن یا مرد به صورت تلفنی یا اینترنتی یا اینکه در هر موقعیتی که فراهم شود با یکدیگر صحبت کرده و گرم میگیرند. متأسفانه امروزه به دلیل وجود اینترنت، ارتباط کلامی و حتی ویدئویی وجود دارد که این هم بهنوعی، خیانت محسوب میشود. ناگفته نماند این نوع خیانت نوعی انحراف جنسی بهحساب میآید.
چه دلایلی منجر میشود زن یا مرد به همسرش خیانت کند؟
دلایل زیادی وجود دارد که آنها را بهطور خلاصه ذکر میکنم اما نمیتوان برای آنها اولویت و مرتبهای در نظر گرفت.
۱- سردی روابط: وقتی بین زوجها روابط محبتآمیز، عاطفی و هیجانی کم میشود و دیگر خبری از احساس شور و عشق اولیه نیست، در این زمان ممکن است یکی از زوجها وارد رابطه خیانتآمیز شود.
۲- سرد شدن نسبت بهظاهر یکدیگر: در زندگی زناشویی افراد بهتدریج ممکن است نسبت بهظاهر همسرشان دلسرد شوند یا اینکه جذابیتهای فرد مقابل برایشان یکنواخت و تکراری شده باشد.
۳- اعتمادبهنفس پایین و خودانگاره منفی نسبت به خود: افراد برای آنکه عزت نفس و خودانگاره شان را حفظ و تقویت کنند، می کوشند از طریق رفتارهایشان نشان دهند عزت نفسشان بالاست و در این زمینه مشکلی ندارند. این دسته از اشخاص به دنبال رابطههایی خارج از سیستم خانواده میگردند تا خودشان را اثبات کنند. البته گاهی هم فرهنگها باعث ایجاد این تصورات میشوند. مرد میخواهد از طریق مردانگی و زن از طریق جذابیت، خود را نشان دهد.
۴- داشتن اختلالات و مشکلات روانشناختی: افرادی که دچار یکسری از اختلالات بالینی هستند بیشتر در معرض خیانت به همسرانشان قرار میگیرند. مثلاً اشخاصی که کنترلهای هیجانی ندارند یا اینکه دچار ضعف شخصیتاند.
۵- ازدواجهای اجباری: زن یا مردی که برخلاف میلشان و به دلیل اصرار خانواده تن به ازدواج میدهند، احتمال آنکه به همسرشان خیانت کنند بیشتر از سایرین است.
۶-انتقام گرفتن: زن و شوهر ممکن است به خاطر رنجشی که از یکدیگر دارند دست به انتقام بزنند و راه خیانت را انتخاب کنند. مثلاً مردی که به همسرش بدبین است و او را تحتفشار قرار میدهد، همسرش برای انتقام گرفتن از او بیوفایی میکند. این مورد در زنان شایع است چرا که دائماً زنان به این فکرند کارهای بدی را که همسرشان در حقشان کرده تلافی کنند.
۷- برآورده نشدن نیازهای جنسی: افرادی که در روابط جنسی به مشکل برمیخورند بهجای آنکه از طریق مشاوره و مراجعه به متخصصان مشکلاتشان را حل کنند، سعی میکنند به همسرشان خیانت کنند.
۸- هیجان خواهی: یکسری از افراد دوست دارند دست بهکارهای پنهانی بزنند چراکه برایشان تولید هیجان میکند و این احساس را به دست میآورند که افراد زرنگی هستند و دیگران نمیتوانند این قضیه را بفهمند اما این را باید دانست بالاخره روزی این روابط آشکار میشود.
۹- کنجکاوی: گاهی افراد به دلیل صحبت سایرین درباره روابط خارج از سیستم خانواده، به دنبال بیوفایی میروند و بهاصطلاح میخواهند ببینند چه خبر است.
مزایا و معایب شبکه های اجتماعی:
دنیای واقعی، دنیای تقابل روح و جسم آدمها با یکدیگر است. اما مشکلات جامعه باعث شده آدمها از هم فاصله گرفته و ارتباط در دنیای واقعی به حداقل خود برسد. خانواده با فراهم نمودن روابط نزدیک و مثبت میتواند نقش مؤثری بر ارتقای بهداشت روانی افراد داشته باشد.
با کم رنگتر شدن دنیای واقعی، دنیای مجازی نقش پررنگتری در میان آدمها پیداکرده است که با کمترین هزینه و زمان به هم دسترسی پیدا میکنند. دنیای مجازی فقط دنیای ارتباط روحی آدمها با یکدیگر است. مزایا و معایب زیادی در پس این دنیا وجود دارد و این آدمها هستند که میتوانند به این دنیا شکل مثبت یا منفی بدهند. دنیای مجازی ساخته دست بشر است و هدف دهی به آن به خود افراد بستگی دارد.
گرایش به چنین شبکههایی، یک فرایند جهانی است و اتفاقی است که در کشورهای دیگر آسیایی یا اروپایی هم رخداده است. این روند، یکبخشی از جهانیشدن است و تکنولوژی جاذبههای خودش را دارد که نمیتوان آن را انکار کرد. این جذابیت و کارایی امروزه هم جوانان و هم کودکان و میانسالان را به خود مشغول کرده است. بنابراین در حال صحبت از یک فرهنگ جهانی رسانه و شبکههای اجتماعی هستیم که فضای مثبت و منفی را ایجاد کرده است. نکته نگرانکننده این است که ایرانیها شتاب زیادی در استفاده از اینگونه تکنولوژیها نشان دادهاند و در مواردی دیده میشود نوع استفاده از این ابزارها با آنچه در جهان بهصورت متعارف اتفاق میافتد فاصله دارد چرا که ما فرهنگ استفاده از این فضاها را به مردم آموزش ندادهایم. هک کردن، به نمایش گذاشتن لحظات خصوصی و عکسهای بسیار شخصی، هجوم به صفحه افراد و ناسزا گفتن به او، انتشار اطلاعات خصوصی، تهدیدها و مزاحمتها و… ازجمله اتفاقاتی است که با بسیاری از فرهنگهای رسانهای سازگار نیست اما در کشور ما اتفاق میافتد.
علت اصلی روی آوردن افراد به این دنیا، در هر فرد متفاوت میباشد ولی علت اصلی تر آن نیازهای عاطفی، توجه و در کنار هم بودن است که باکم شدن رابطه افراد در دنیای واقعی، ارضای این نیازها به دنیای مجازی راه پیداکرده است. همانگونه که ارتباط در دنیای واقعی میتواند باعث شکست عاطفی افراد گردد، دنیای مجازی نیز شامل اینگونه رفتارها هست. نقش خانواده ها در شکلگیری نوع ارتباط در دنیای مجازی هم چون دنیای واقعی پررنگ میباشد.
دنیای مجازی خلاصه شده در متن یا صوت که نمیتواند به ارتباط شکل درست و کاملی ببخشد. در زمان گذشته گفته میشد مدرسه خانه دوم آدمی میباشد درصورتیکه شکل این ارتباط در جامعه امروزی بهصورت دنیای مجازی، خانواده، مدرسه و….. درآمده است.
دنیای مجازی خلاف همه خوبیهایش نقاط منفی بسیاری نیز دارد که این مشکلات در اثر استفاده نادرست آدمها از این امکانات هست. سودجویانی که با رفتار بیمارگونه خود اقدام به پخش حریم خصوصی افراد در دنیای مجازی میکنند بدترین شکل این مشکلات هستند.
باید این را بدانیم که گریزی از ورود تکنولوژیها نداریم. درست است که بخشی از آداب و رسوم خانوادههای ایرانی دچار تغییر شده و فرصتهایی که افراد خانواده در کنار همدیگر صرف میکردند با این ابزارهای جدید کمتر شده، اما باید بدانیم نسبت دادن تمام اختلالات اجتماعی و روابط خانوادگی مثل طلاق و … به تکنولوژی، کار درستی نیست و با دادههای تجربی موجود هم نمیتوان این ارتباط مستقیم را پیدا کرد. مشخص نیست که اگر افراد از این شبکههای ارتباطی و فضاهای اینترنتی استفاده نکنند کاملاً در کانون خانواده خواهند بود و به افزایش ارتباطات خانوادگی منجر خواهد شد یا این انزوا طور دیگری جبران میشود.
نباید دچار افراط وتفریط شویم که بگوییم به طورکلی استفاده از این تکنولوژیها را محدود کنیم یا اینکه بدون هیچ برنامهای بنشینیم و چشممان را بر مخاطرات چنین فضاهایی ببندیم. ممکن است با کنار گذاشتن این شبکه های اجتماعی بهصورت مقطعی بتوان توقفی در این روندها ایجاد کرد اما اصل موضوع را از بین نمیبرد. باید بهصورت واقعی و معقول با این قضایا برخورد کنیم. باید این را بپذیریم که وارد فضای تازهای شدهایم که باید برای آن برنامهریزی داشته باشیم. نه میتوان نسبت به این موضوع بهصورت خوشبینانه محض نگاه کرد و نه بهصورت کاملاً بدبینانه و بدون در نظر گرفتن ابعاد مثبت و مزایا و امتیازات استفاده از فضاهای مجازی.
اعتیاد به این دنیا نیز دومین اشکال بزرگ فضای مجازی میباشد که باعث میگردد آدمی از دنیای واقعی خود دورگشته و بهجای پیشرفت، قدم به عقب بگذارد. مدیریت صحیح افراد میتواند، فضای مجازی را به یک محیط امن برای ایجاد ارتباط صحیح تبدیل کند. استفاده درست از این دنیا میتواند مکمل خوبی برای پیشرفت جامعه بشری و تکامل و رشد زندگی فردی افراد گردد.
ریشه اصلی اختلافات بین زن و شوهر کجاست؟
۱- انتخاب همسر آگاهانه نبوده و بر اساس تصورات ذهنی مثل زیبایی، پول و… بوده و زمانی که مرد در زندگی مشترک به آگاهی رسیده و خود را فرد موفقی ندیده، به سمت خیانت رفته است.
۲- افراد وقتی وارد زندگی مشترک میشوند، معیارهایشان سریعتر تغییر میکند. یعنی اگر زیبایی بوده، دیگر نیست و خانواده مهمتر است. تغییر جهشی نگرش، فرد را درگیر خیانت میکند.
۳- نیازهای عاطفی ـ احساسی و جنسی مرد از سوی زن تأمین نشده و مرد تصور میکند این نیازها را باید در فضای خارج از خانه تأمین کند.
۴- رفتارهای همسر تغییر میکند؛ یعنی زن با دلایلی وارد زندگی میشود که از نظر مرد خوب بوده، اما پس از آن، اینطور نیست.
۵- نبود آرامش و آسایش در خانواده؛ زن دعوا میکند، فریاد میکشد و همسرش را تحقیر و سرزنش میکند.
۶- زنانی که به لحاظ پزشکی نتوانستهاند صاحب فرزندی شوند و فضای خانه را شاد کنند؛ در این حالت مرد این حق را به خودش میدهد که با اختیار کردن همسر دوم صاحب فرزند شود.
۷- خانوادههای کنترل کننده عامل دیگری است که مرد را به سمت خیانت به خانوادهاش سوق میدهد. بخصوص زمانی که رابطه میان خانواده همسر و عروس، رابطه خوبی نباشد. در این صورت خانواده کنترلکننده مرد را به سمت خود میکشد و با رفتارهایی که به مرد آموزش میدهد، از او میخواهد که به همسرش بیتوجهی کند. چنین خانوادههایی درواقع آتشبیار معرکه هستند.
۸- دلیل دیگر خیانت مرد، برخوردار نبودن از زندگی سالم در دوران جوانی است. مردی که دوره جوانی سالمی را سپری نکرده باشد، احتمال دارد که در زندگی مشترک نیز نتواند با همسر خود سازگاری و ارتباط لازم و مؤثر را داشته باشد. چنین مردی همیشه به دنبال رابطههای جدید غیر از همسر خود است و این موضوع میتواند رفتار آموخته شده از دوران جوانی یا یک نوع روش زندگی برای این فرد باشد و در نظام خانواده خلل ایجاد کند.
۹- اثر فرهنگی بسیار نامطلوب سریالهای ماهوارهای که بسیاری از آنها این روزها سر زبانها افتاده، درپی ترویج خانوادههای بی سر و سامان و لجامگسیخته و عادی جلوه دادن خیانت، عادی جلوه دادن رابطه دختر و پسر قبل از ازدواج، در میان نوجوانان و جوانان است.
۱۰- دختر یا پسری که پیش از ازدواج طرف خود را مرد یا زن رؤیاهایشان میدیدند بعد از مدتی دلزدگی نسبت به هم پیدا میکنند. این بیتفاوتیها در ازدواجهای امروز نسبت به قدیم بیشتر دیده میشود که این ماجرا بی دلیل اتفاق نمیافتد. خانمی که در منزل برای خود بهاندازهای که به ظاهرش برای بیرون رفتن اهمیت میدهد وقت نمیگذارد یا همسری که تمام خستگی و انرژی منفی محیط کارش را با خود به خانه میآورد طبیعی است که بعد از مدت کوتاهی درهای بیتوجهی را روی همدیگر باز میکنند.
۱۱- مسئله مالی که این روزها بیش از هر چیز پایه زندگیها را تشکیل میدهد؛ از مواردی بود که تا چند سال پیش به این اندازه مشکلساز نبود. اگر مردی نتواند برای شروع زندگی مقدار قابل قبولی پول برای تأمین زندگی خود دست و پا کند در همان اوایل زندگی می تواند کانون خانواده را دچار بحران نماید.
۱۲- مشکل دیگر بحث تنوعطلبی است که امروزه دامن خیلیها را گرفته است. اینکه گروهی از مردان از امکاناتی که در اختیار دارند استفاده میکنند تا با ایجاد روابط متعدد علاوه بر به هم زدن زندگی آرام خود، سرگشتگی ناشی از بیسامانیهای رابطههای خود را از یاد ببرند.
تنوعطلبی مردان است که مشکل اخلاقی بهشمار میرود. مردان نسبت به آنچه دارند، ممکن است احساس رضایتمندی نداشته و قانع نباشند و بههمیندلیل به سمت فرد دیگری بروند. البته این تنوعطلبی ممکن است ریشه در سبک زندگی والدین داشته باشد. وجود مردان چندهمسری، میتواند در بافت و نظام تفکری خانواده اختلال ایجاد کند. مجموعه این عوامل سبب میشود فضای داخل خانه ملتهب شود و مرد به سمت خیانت پیش برود.
راهحل چیست؟
1. زن باید حالات روحی و روانی مرد خود را بشناسد و شناخت دقیقتری نسبت به این حالات پیدا کند.
2. حساسیتهای شوهر خود را بشناسد و به آنها احترام بگذارد.
3. رابطه عاطفی و کلامی خود و همسرش را در سطح مطلوبی نگه دارد.
4. عواملی که همسرش را عصبانی کرده و باعث قطع رابطه میشود، از مسیر زندگی خود بردارد.
5. به تقاضای همسرش پاسخ دهد و درصورتیکه نامطلوب بود با صحبت کردن با شوهر یا خانواده شوهر حل کند. در غیر این صورت با کمک گرفتن از یک مشاور و روانشناس، مشکل را برطرف کند.
6. اگر زن یا مرد با مشکل سردمزاجی مواجه است، برای بهبود رابطه با همسر خود، به درمان مشکل اقدام کند تا شاید با رفع این مشکل فضای داخل خانه به ثبات و آرامش برسد.
7. رفتارهای کنترلکننده همراه با محدودیت و جستجوگرایانه، مرد را از خانواده دور میکند. خانمها از این رفتار دوری کنند.
8. آراسته بودن زن، منظم بودن، رسیدگی به امور بچهها و خانه، احترام به خانواده، دروغ نگفتن و پرهیز از مخفیکاری باعث میشود مرد در درون خانواده نیازهای عاطفی و احساسی خود را تأمین کند و به بیرون پناه نبرد.
راهکارهایی برای جلوگیری از خیانت:
در ابتدا آرامش خود را حفظ کنید و سریع واکنش نشان ندهید. باید این اجازه را به خود بدهید چند روزی از این مسئله بگذرد و در فرصتی مناسب با همسرتان این موضوع را مطرح کنید، دلایل این اتفاقات را بررسی کنید، علت این رفتار را بیابید و نگاهی به رفتار و عملکردهای خودتان در زندگی مشترک داشته باشید. از تصمیمگیریهای عجولانه بپرهیزید. بیشتر افراد وقتی با این وضع روبهرو میشوند فوراً از طلاق حرف میزنند. بهترین کار این است که بعد از ماجرا، سراغ مشاور بروید و مسائل را حل کنید و یک بازنگری در رابطهتان داشته باشید. با همه این موارد اگر دیدید شرایط زندگی فعلیتان سخت است، در نظر بگیرید اگر جدا شوید آیا شرایط بهتر میشود یا بدتر.
۱-مهارت ارتباطیتان را تقویت نمایید.
بسیاری از خیانتها به دلیل ندانستن است. به جرأت میتوان گفت که هیچ مهارتی بهاندازه فنون ارتباطات مؤثر در کسبوکار، زندگی اجتماعی و خانوادگی حائز اهمیت نیست. یکی از مهمترین این مهارتها، مهارت خوب گوش دادن است.
تمرین مهارت” گوش کردن ” به همسر و یک ” گوش کننده” خوب بودن. شنونده بودن کافی نیست. گوش دادن مستلزم توجه به تمام جنبههای ارتباطی طرف مقابل است، مانند زبان بدن وی، لحن سخن گفتن وی، شناسایی احساسات و نیازهای همسر از طریق گوش کردن. اینیکی از مهمترین تکنیکها برای اثبات اهمیت و توجه به همسرتان است.
۲- مهارت حل مسئله را بیاموزید.
آموختن مهارتهای حل مسئله بهجای فرار از مشکلات زندگی، خیانتهای زناشویی را کاهش میدهد. برای درمان خیانت زناشویی باید دو طرف را وارد حل مسئله کرد. با کمک از زوجین برای شناسایی نیازهای جسمانی و روانی و درمیان گذاشتن نیازهای خود با شریک زندگی و موشکافی علل و عوامل تأثیرگذار و آموزش راهحلهای مسئله میتوان از خیانت پیشگیری نمود. بهجای فرار از مشکلات باید مهارتهای حل مسئله را بیاموزید.
۳-صمیمی شوید
مهمترین انگیزه افرادی که بهسوی روابط فرا زناشویی کشیده میشوند، تجربه مجدد صمیمیت فردی و جنسی است چراکه در چنین رابطهای هیچیک از طرفین به عیبجویی، سرزنش و تهدید یکدیگر نمیپردازند. پس صمیمیت و دوستی را جایگزین رفتارهای مبتنی بر کنترلگری مانند سرزنش، تنبیه و… کنید. سعی کنید او را در لایههای عمیقتری درک کنید. همسرانی که ویژگیهای مثبت یکدیگر را به خاطر میسپارند و نکات منفی یکدیگر را بهکل شخصیت هم نسبت نمیدهند و تلاش بیشتری برای تغییر نقاط ضعف خود میکنند، بهاحتمال بسیار کمی با این بحران روبهرو میشوند. محرمانه نگهداشتن رازها و ناتوانیهای همسر از نشانههای ارتباط موفق است.
۴-قدرت برابر ایجاد کنید
امروزه بسیاری از زنان دارای موقعیت اجتماعی، مالی، و تحصیلی بالایی هستند و این موضوع باعث احساس قدرت در آنها میشود. در محیط کاری و اجتماع احساس مفید بودن و قدرت داشتن میکنند اما متاسفانه در محیط منزل می خواهند سلطهجو باشند. بهتر است به استقلال همسرتان اهمیت دهید و برای او قدرت تصمیمگیری و قدرت قائل شوید.
۵-همسرتان را تغییر ندهید.
بهتر است درک کنید که شما و همسرتان نیازها، خواستهها، علایق و سلایق متفاوتی دارید. بنابراین سعی نکنید با همشکل خود کردن همسرتان، از تنها بودن و تنها شدن خودتان جلوگیری کنید. تفاوتها باعث تکامل میشود. همسرتان را همانگونه که هست بپذیرید. به تفاوتها احترام گذاشته و خودتان را تقویت کنید و رشد دهید.
۶-قدرشناس باشید
بد نیست بدانید در میان تمامی دلایلی که ممکن است افراد را از همسرشان ناراضی کند، ۵۴ درصد موارد به قدرنشناس بودن همسرشان اشاره میکنند. آمارها نشان میدهد که ۱۲ درصد پرخاشگری همسر و ۱۱ درصد نبود شرایط لازم برای بحث در مورد عواطف و احساسات واقعی را دلیل جدایی عاطفی میدانند. فقدان ارزشها و علایق مشترک هم در این میان در مراتب بعد قرار دارد. این آمارها نشان میدهد که مهمترین تفاوت فرد سوم نسبت به شما، رفتار اوست که سبب میشود همسرتان احساس کند خواستنیتر و دوستداشتنیتر است، پس تا دیر نشده، خودتان این حس را در او ایجاد کنید.
و این مطلب را هر دو زوجین به یاد داشته باشند که اولین راهحل آخرین راهحل نیست و از به زبان آوردن کلمه طلاق در خانه خودداری نمایند، وقتی کلمه طلاق به میان آمد بنیان خانواده به لرزه درمیآید. همانطور که وقتی طلاق عملی شود عرش خدا به لرزه درمیآید.
نکاتی برای استحکام بخشیدن به بنیان خانواده:
صداقت زیربنای زندگی است و همه صفات عالیه در آن نهفته است. صداقت، نهایت شکوفایی عزت و پایهای در زندگی یک زن و شوهر است. عدم صداقت، دورویی و نفاق، آفت بزرگ خانواده است که زن و شوهر میتوانند از روز اول با عهد و پیمان بر اینکه زیربنای زندگیشان صداقت باشد، این آفت را دور کنند.
روابط زن و شوهر وقتی صمیمانه باشد انتقاد سازنده معجزه میکند. بهترین موقع انتقاد زن و شوهر از یکدیگر هنگامی است که استراحت لازم را کرده باشند، و بهاصطلاح سرحال باشند زنها باید حتیالامکان سعی کنند انتقاد عملی و زبانی خود را از شوهرانشان در میان اعضاء خانواده بخصوص در حضور افراد فامیل و خویشان مطرح نسازند.
به مردان نیز توصیه می شود زمانی را برای صحبت کردن برای همسر اختصاص دهند. همسران پرمشغله اصولاً از محبت کردن غافل میشوند. درنهایت ازنظر احساس فاصلهای میان آن ها ایجاد میشود و پر کردن این خلاء کاری دشوار است. بهترین راه حل برای جلوگیری از این فاصله، اختصاص روزانه چند دقیقه برای صحبت کردن و زمانی بیشتر در طول هفته میباشد. به ویژه وقتی مرد وارد خانه میشود و اگر زن خانهدار باشد بسیار نیاز دارد که شوهرش به حرفهای او گوش دهد و مرد هم باید با توجه به حرف های همسرش گوش دهد نه در حال روزنامه خواندن، مطالعه یا تماشای تلویزیون این نوعی بیتوجهی و بیاحترامی به همسر است و این مسئله بهظاهر کوچک نقش مهمی در تحکیم روابط زن و شوهر دارد.
وجود روحیه مشورت در خانواده است که در عین ایجاد خانوادهای مستحکم و صمیمی، بهترین محافظ در برابر مشکلات و موانع زندگی نیز هست. در طول تاریخ زندگانی بشر بهترین و مستحکمترین کانونهای خانوادگی، آنهایی بودهاند که در آن، زن و شوهر و فرزندان با همفکری و همکاری حرکت نمودهاند.
برای افرادی که مدتها با یکدیگر زندگی میکنند و در امور بسیاری، منافع واحدی دارند سر زدن لغزش و اشتباه و خطا امری عادی است. بنابراین لازم است با عفو و گذشت از خطاها و اشتباهات یکدیگر چشمپوشی نمایند و آنها را به رخ طرف مقابل نکشند. زن و شوهر در برابر کلمات تند و خشنی که احیاناً به خاطر شرایط خاص که برای هرکدام ممکن است پیش آید از طرف مقابل میشنوند باید بامتانت و سعه صدر با آن روبرو شوند.
خانواده بهعنوان مهمترین کانون بشری، عنصر اساسی در تشکیل، پیشرفت و موفقیت یک جامعه است، لذا سعادت هر جامعهای منوط به نیک بختی خانوادههای آن جامعه است. بنابراین، باید هر چه بیشتر در جهت نیل به سعادتمندی آن کوشید. که دستیابی به این مهم تنها از طریق شناسایی کامل عوامل تحکیم بنیان خانواده امکانپذیر است. عواملی چون وجود ایمان و تقوا، عشق و محبت، وفاداری، اعتماد متقابل، صبر و شکیبایی، مدیریت صحیح، اخلاق نیکو، شناخت حقوق و وظایف و … .
انسان تشنه دوستی و محبت است. انگیزه بسیاری از تلاشها و زحمات طاقتفرسای زندگی، محبت است و وجود آن در خانواده، انسان را به فعالیت و کسب معاش وا می دارد. اساساً کانون خانواده بر اساس حس مهرورزی شکل میگیرد؛ مهرورزی با قلب، زبان و عمل. همانطور که بنیاد خانواده بر اساس مهر و عشقورزی است، بقا و ماندگاری آن نیز مرهون استمرار آن است وزندگیای که بر اساس ارزشهای روحی و معنوی شکلگرفته باشد ماندگار است چراکه زیباییهای معنوی پایان ناپذیرند.
زندگی مقدمه آخرت است و همچنین بنیان سعادت انسان است ، لذا بسیار حساس و سرنوشتساز بوده و نباید آن را دست کم گرفت. یکی از محیطهایی که انسان اغلب از آغاز تا پایان زندگی رابطهای تنگاتنگ و سرنوشتساز با آن دارد کانون خانواده است. پس با آموختن و تمرین کردن مهارت های موفقیت در زندگی خانوادگی، زمینه تکامل و پیشرفت معنوی خود را مهیا کنیم.