قناعت در زندگی

 مقدمه

سعدی جهانگردی خود را در سال ۱۱۲۶ آغاز نمود و به شهرهای خاور نزدیک و خاورمیانه، هندوستان، حبشه، مصر و شمال آفریقا سفر کرد. (سفرهای او به روایتی سی سال به طول انجامید)؛ حکایت‌هایی که سعدی در گلستان و بوستان آورده است، نگرش و بینش او را نمایان می‌سازد. در سفرها نیز سختی بسیار کشید، او خود گفته است که پایش برهنه بود و پاپوشی نداشت و دلتنگ به جامع کوفه درآمد و یکی را دید که پای نداشت، پس سپاس نعمت خدایی بداشت و بر بی‌کفشی صبر نمود. حکایات سعدی عموماً پندآموز و مشحون از پند و پاره‌ای مطایبات است. سعدی، ایمان را مایة آرامش می‌دانست و راه التیام زخم‌های زندگی را محبت و دوستی قلمداد می‌کرد. علت عمر دراز سعدی نیز ایمان قوی او بود. شیخ اجل، یک باب از هشت باب گلستان و یک باب از ده باب بوستانش را به مبحث قناعت اختصاص داده است. در بوستان آمده است:

قناعت کن ای نفس بر اندکی       که سلطان و درویش بینی یکی

انسانِ قانع به دانة جویی هم سیر می‌شود ولی آدم حریص سیری ندارد. از آنجا که وجود روحیة قناعت‌پیشگی در میان مردم جامعه، موجب آرامش درونی برای مردم و در نتیجه جامعه خواهد شد و جامعه را از شر برخی رذایل اخلاقی در امان خواهد داشت، اگر روحیة قناعت در جامعه، همین یک هنر رسیدن آدمی به آرامش را داشته باشد، در ضرورت دستیابی به آن شکی باقی نمی‌ماند. جز از او نخواهید و جز به او محتاج نباشید. پس هر آنچه خدا داده است ما را راضی و خوشحال خواهد کرد.

قناعت توانگر کند مرد را              خبر کن حریص جهانگرد را

قناعت سرافرازد ای مرد هوش        سر پر طمع بر نیاید ز دوش

انسان پیوسته به دنبال آرامش است و چنانچه در زندگی خویش آرامش را کسب کند می‌تواند میان رابطه درون و بیرون خود تعادل لازم را برقرار کند. به جز در آرامش انسان نمی‌تواند با دیگران ارتباط موثری داشته باشد و با کمک دیگران برای حل مسایل و مشکلات خود تصمیم‌گیری کند. اگر نگاهی به اطراف خود بیاندازیم متوجه می‌شویم که گمشده انسان معاصر همانا آرامش است. حرص و طمع یکی از طبایع بشر و دشمن آرامش وی است؛ لیکن قناعت که نقطه مقابل حرص است، می‌تواند آرامش را برای وی به ارمغان آورد. اگر دستتان توی جیب خودتان باشد، اگر به جای اینکه چشمتان دنبال دست مردم باشد، اگر کمتر خرج کنید، اگر نخواهید که به کسی رو بیاندازید، می‌توانید سرتان را بالا بگیرید و بگویید که من محتاج هیچ کسی نیستم جز خدا. می‌توانید همیشه سربلند باشید.

متاسفانه خیلی از افراد هستند که حتی معنای قناعت را نمی‌دانند. شخصی از عالِمی پرسیدند: من پیراهن‌های مختلفی دارم و به نحوه پوشش و لوازم خود بسیار اهمیت می‌دهم و در نگهداری آن‌ها دقت می‌کنم، آیا این عمل و طرز فکر من اشتباه و اسراف محسوب می‌شود یا نه؟ ایشان فرمود خیر اسراف نیست. مهم این است که ما طرز استفاده صحیح از این‌ها و تمامی نعمت‌های خداوند را بدانیم؛ یعنی با رعایت نظم، قناعت کردن را در خود پرورش ‌دهیم. در حقیقت قناعت رابطة مستقیم با عدالت دارد. عدالت یعنی قرار دادن هر چیزی در جای خودش، یعنی یاد بگیریم که از وسایل و نعمت‌هایی که در اختیار داریم کجا و چگونه و به چه میزان استفاده کنیم. در حال حاضر با پیشرفت جوامع و افزایش تجملات قناعت کم‌تر دیده می‌شود و با تبعیض درآمدی که وجود دارد، افراد دچار نارضایتی‌هایی شده‌اند که این اختلاف طبقاتی عرصة امتحان زندگی ما است. ما باید یاد بگیریم که قناعت در تمامی مراحل زندگیمان جاری و ساری باشد.

تعریف قناعت

واژه «قناعت» به معنای رضایت است: قناعت. [ ق ع ] (ع اِمص) خرسندی، رضا به قسمت، بسنده کردن، بسنده کاری، راضی شدن به اندک چیز (غیاث اللغات). خرسند گردیدن به قسمت خود و به فارسی با لفظ کردن مستعمل. (آنندراج). قناعت یعنی اکتفا کردن به نعمت‌های موجود؛ یعنی اینکه از نعمت‌ها بهره‌مند شوی و خالق آن‌ها را شکرگزار باشی؛ قناعت یعنی اینکه دوری گزینی از حرص و آز، که حرص، مقدمه سیر انسان در مسیری است که به بیراهه می‌رود و منجر به گمراهی می‌شود.

«قناعت» با «اقتصاد» و «میانه‎روی» مترادف است. یعنی انسان در خرج کردن برای خود و خانواده‎اش حالت اعتدال را مراعات نموده و به مقدار ناچیزی از وسایل زندگی که در حدّ ضرورت و نیاز اوست، اکتفا نماید. قناعت دارای دو مرتبه خوب و عالی است. مرتبه نخست، راضی بودن به حد ضرورت و کفاف و مرتبه دوّم، رضایت به کمتر از آن است. راغب اصفهانی می‎گوید: «قناعت عبارتست از اکتفا نمودن به مقدار ناچیزی از وسایل زندگی در حدّ ضرورت و نیاز.»

در علم اخلاق، قناعت در مقابل حرص استعمال می‏شود. صفتِ قناعت موجب می‏شود که شخص به مقدار نیاز و ضرورت بسنده کند. بنابراین می‌توان گفت قانع کسى است که به اندک بسنده مى‌کند و ناخشنود نمى‌شود و به سهم خویش راضی است. قانع یعنى کسى که به آنچه که از دنیا به وى برسد بسنده مى‌کند؛ اگر چه کم باشد و بر امکانات اندک سپاسگزار است.

اهمیت قناعت در آیات و روایات

بدون شک قناعت یکی از فضائل اخلاقی است که دارای آثار مادی و معنوی فراوانی برای صاحب آن به بار می‌آورد. قناعت تحصیل شخصیت، عزت سربلندی است؛ زیرا همان‌طوری که طمعکاری انسان را ذلیل و اسیر می‌کند و باعث می‌گردد که مردم با چشم حقارت به طمعکار می‌نگرند، فردی که در زندگی قناعت و عزت نفس دارد، درنظر همگان عزیز و سربلند و با همت جلوه می‌کند. فقر و احتیاج، چیزی است که همه از آن نفرت دارند، چنانکه غنی بودن و بی‌نیازی مورد علاقه همه است.

آسایش و راحتی روحی و جسمی از چیزهایی است که همه خواستار آن هستند و هر کس برای تحصیل آن به نحوی کوشش می‌کند و بیشتر افراد سعی می‌کنند که آسایش و راحتی خود را با به دست آوردن مال و کسب مقام و تجملات زندگی فراهم سازند و هرگاه موفق نشدند آن‌ها را بدست آورند، نگران شده و خود را بدبخت می‌دانند؛ در صورتی که امور یاد شده نه تنها موجب آسایش و راحتی انسان نمی‌گردد، بلکه موجب ناراحتی و سلب آسایش است.

ناگفته پیداست که هدف از آفرینش انسان و آمدن به این جهان کمال فکری، اخلاقی و عملی اوست. کسی که واقعا معتقد باشد که روزی‌دهنده نیرومند خداست و باور داشته باشد که هر کس تقوا پیدا کند خداوند برایش گشایش قرار می‌دهد. قرآن کریم می‌فرماید: «وَ ما مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فی‏ کِتابٍ مُبینٍ؛ هیچ جنبنده‏اى در روى زمین نیست، جز آنکه روزى او بر عهده خداست، و موضع و مکانش را مى‏داند، زیرا همه در کتاب مبین آمده است» (سوره هود، آیه ۶). پس چرا نگران باشیم و به بیش از وظیفه خود فکر کنیم. هرگاه انسان معتقد باشد که این جهان مقدمه‌ای برای جهان دیگر و محل تامین سعادت آخرت است، آنگاه متوجه می‌شود که نه تنها مال و ریاست و تجملات دنیا موجب کمال انسان و سعادت آخرت نمی‌گردد، بلکه گاهی بر اثر گرفتاری به آن‌ها و مسئولیت‌های ناشی از ناحیه آن‌ها انسان را از کمال و سعادت آخرت باز می‌دارد.

انسان به صورت فطری طالب راحتی و آسایش است. گاهی به اشتباه مصداق رفاه و آسایش را تشخیص می‌دهد. برای اینکه اشتباه نکند و حریص نباشد، باید بداند اولین ثمرة شیرین قناعت، آسایش و راحتی است برای کسی که این ویژگی را داراست. هنگامی که فرد به آنچه در اختیار دارد، اکتفا می‏کند و در زندگی، خود را با درنظر داشتن امکانات موجود اداره می‏کند، سختی بسیاری از امور همچون فعالیت‏های طاقت فرسا، نگرانی از کمبودها، اظهار نیاز به دیگران و را از خود دور می‏سازد.

برخی افراد کوته‌اندیش با دیدن وضع زندگی دیگران زود برانگیخته می‌شوند و به چشم و هم چشمی رو می‌آورند. فردی که همواره چشم به زرق و برق زندگی دیگران می‏دوزد، از حالت استغنا و بی‏نیازی دور می‏شود و همیشه حالت نیاز و کمبود، را در خود زنده نگه می‏دارد. روشن است که احساس کمبود، فرد را به زندگی موجود خویش بی‌علاقه می‏کند و بدون توجه به ویژگی‏های مثبت زندگی خود، همواره حسرت زندگی دیگران را می‏خورد. این حسرت، هم خود فرد و هم زندگی مشترک را دچار تزلزل می‏سازد. رسول اکرم (ص) درباره این پیامد فرموده‌‏اند: «من اتبع بصره ما فی ایدی الناس کثر همّه و لم‏یشف غیظه»؛ هر کس چشم به دنبال آنچه در دست مردم است بدوزد، اندوهش فراوان گردد و سوز دلش درمان نپذیرد. (محمد بن یعقوب کلینى، الکافى، ج ۲، ص ۳۱۵)

انسان به دلیل اینکه فکر می‌کند هرچه بیشتر داشته باشد، رضایت‌مندی زیادتری خواهد داشت، حرص می‌زند. اگر شناخت خود را اصلاح کند و بداند احساس رضایت چیزی نیست که آن را از بیرون به دست آورد، بلکه باید نوع نگاه خود را اصلاح کند، کمتر حرص خواهد زد. ما ممکن است با مقداری ثروت رضایت مختصر و کوتاهی را پیدا کنیم، امّا بی‌شک پس از آن، عطش ثروت در ما زیادتر خواهد شد. هر چه زیادتر تلاش کنیم، قدرت‌طلبی و شهرت‌طلبی ما ارضا نخواهد شد. قدرت و شهرت ما را خشنود نخواهد ساخت. ابتدا انسان احساس رضایت خود را در چیزی می‌بیند که وقتی به آن رسید، به آن بسنده نمی‌کند و برتر از آن را مطالبه می‌کند. گاهی یک جوان فکر می‌کند اگر شغلی پیدا کند، خانه‌ای تهیه کند و همسری گزیند، خیالش راحت می‌شود. با خود می‌گوید: همین که شغل پیدا کنم، پولدار شوم و ازدواج کنم، راحت می‌شوم، وقتی به این‌ها رسید، حس می‌کند دارایی‌های بزرگ‌تر و خیره کننده‌تری ندارد و خود را برای رسیدن به آن به زحمت فراوان می‌اندازد.

در این عرصه انسان‌ها به چهار گروه تقسیم می‌شوند:

۱-  خود می‌خورند و به دیگران نیز می‌دهند. (منفقان)

۲-  خود نمی‌خورند و به دیگران می‌دهند. (ایثارگران)

۳-  خود می‌خورند، ولی به دیگران نمی‌دهند. (بخیلان)

۴-  خود نمی‌خورند و به دیگران نیز نمی‌دهند. (لئیمان)

 قناعت در شعر و ادب

بسیاری از بزرگان ادب پارسی، در این باره اشعاری را بیان نموده‌اند و مردم را به حفظ اعتدال و میانه‌روی دعوت کرده‌اند. نظامی گنجوی در قطعه‌ای زیبا به این موضوع اشاره دارد:

اگر باشى به تخت و تاج محتاج          زمین را تخت کن! خورشید را تاج

به خرسندى بر آور سر! که رستى        بلایى محکم آمد خودپرستى

در این هستى که یابى نیستى زود        نباید شد به هست و نیست خُشنود.

جهان، چون مار افعى، پیچ پیچست     مخواه از وى! کزو در دست، هیچست

****

عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست      تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست

اجزای وجودم همگی دوست گرفت                نامیست زِ من، بر من و باقی همه اوست (شیخ ابوسعید ابوالخیر)

****

        خدا را ندانست و طاعت نکرد

 

که بر بخت و روزی قناعت نکرد
 

        قناعت توانگر کند مرد را
 

 

خبر کن حریص جهانگرد را
 

        سکونی به دست آور ای بی‌ثبات
   

 

که بر سنگ گردان نروید نبات
 

        خردمند مردم هنر پرورند
          

 

که تن پروران از هنر لاغرند
 

        کسی سیرت آدمی گوش کرد
     

 

که اول سگ نفس خاموش کرد
 

        خور و خواب تنها طریق دَدست
    

 

بر این بودن آیین نابخردست
 

        خنک نیکبختی که در گوشه‌ای
 
    

 

به دست آرد از معرفت توشه‌ای
 

        بر آنان که شد سِرّ حق آشکار
 

 

نکردند باطل بر او اختیار
 

        ولیکن چو ظلمت نداند زِ نور
      

 

چه دیدار دیوش چه رخسار حور
 

        تو خود را از آن در چه انداختی
     

 

که چه را ز ره باز نشناختی
 

        نخست آدمی سیرتی پیشه کن
    

 

پس آنگه ملک‌خویی اندیشه کن
 

        به اندازه خور زاد اگر مردمی
      

 

چنین پر شکم آدمی یا خمی؟
 

        درون جای قوتست و ذکر و نفس
   

 

تو پنداری از بهر نانست و بس؟
 

        کجا ذکر کنجد در انبان آز
        

 

به سختی نفس می‌کند پا دراز
 

        مگر می‌نبینی که دد را و دام
     

 

نینداخت جز حرص خوردن به دام
 

 

 

(سعدی)

 

عزّت نفس و ارتباط آن با قناعت

عزّت‌نفس یکی از بهترین نشانه‌های سعادت و خوش‌بختی است. هر چه فرد از عزت نفس خویش فاصله می‌گیرد  در واقع از سعادت خود فاصله گرفته است. از مهمترین عواملی که بر رفتار اجتماعی ما تاثیر می‌گذارد، احساس کفایت و عزت نفس است. البته «عزت نفس» با مفهوم «خود» مساوی نیست. مفهوم «خود» مجموعه‌ای از عقاید فرد دربارة خود است که بیشتر بر مبنای توصیف است تا اینکه بر مبنای قضاوت باشد؛ چرا که ممکن است بعضی از  کردارها، خوب یا بد تلقی نشود. وقتی ویژگی‌هایی که فرد دارد با ارزش مثبت و منفی مورد قضاوت قرار نگیرد، این خود را از عزّت نفس جدا می‌سازد. پس نگاه به خود، در صورتی که با قضاوت همراه باشد، عزّت نفس مطرح می‌شود. اگر این قضاوت مثبت باشد، به عزّت نفس فرد می‌افزاید.

گاهی ممکن است مقوله قناعت با خساست و بخل اشتباه شود. در تفاوت قناعت و بخل گفتنی است که قناعت بیشتر در اخلاق فردی مطرح است و مربوط به استفاده بهینه از امکانات زندگی و اجتناب از زیاده‌روی در هزینه‌ها و مصارف و رضایت به نعمت‌های الهی است، اگر چه اندک باشد؛ در حالی که خساست و بخل مربوط به اخلاق اجتماعی است. آنگاه که انسان باید به یاری دیگران بشتابد و از امکانات مالی و اعتباری خویش در جهت دستگیری و یاری برادران مؤمن خویش مصرف نماید، بخل بورزد و هزینه نکند. «قناعت»، صفتِ بزرگواری، پارسایی و تحمّل آدمی است، در حالی که «بخل» صفت رزیله و ناشی از حقارت نفس و نمود خودخواهی انسان است.

عقل عامل مهمی در گزینش قناعت است. حضرت علی (ع) می‏فرماید: «من عقل قنع»؛ آنکه خردورزی کند، قناعت پیشه می‏کند. (غررالحکم، شرح خوانساری، ج ۵، ص ۱۵۰) عقل قناعت را به علت آثار ارزشمند آن، از جمله: بی‏نیازی انسان از غیر خود و قدرت یافتن آدمی برای تحمّل کمبودها و صبر بر آن‌ها، بر می‏گزیند و آن را به سود شخص می‏داند. گرچه انسان در ظاهر با قناعت، از امکانات ظاهری استفاده کمتری می‏کند ولی به جهت عاقبت قناعت، این عمل مورد پذیرش عقل است. هر اندازه سطح دانش شخص نسبت‏ به جهان و نفس خود بیشتر می‏شود و با عمق بیشتری به مسائل انسانی توجه می‏کند، در پذیرش صفات پسندیده انسانی، ازجمله صفت قناعت، آمادگی بیشتری پیدا می‏کند. اگر انسان در زندگی میانه‌رو باشد، به نتایج بسیار خوبی می‌رسد، اگر کسی همین الان تصمیم بگیرد که میانه‌رو  باشد و بتواند به آن عمل کند؛ همین میانه‌روی او باعث می‌شود با قناعت زندگی کند. از مصادیق اسراف و زیاده‌روی و میانه‌رو نبودن، تجمل‌گرایی و مدگرایی است که در جامعة امروز بسیار شایع شده است. بنابراین شخص میانه‌رو در تمام امور زندگی خود میانه‌رو است. امیرالمومنین علی (ع) می‌فرمایند: «غایه الاقتصاد القناعه»؛ نهایت و نتیجة میانه‌روی قناعت است (غررالحکم، ص۳۹۱). میانه‌روی با تنگ و سخت گرفتن تفاوت می‌کند، چه بسا کسی که به این بهانه بر خانواده و فرزندانش تنگ می‌گیرد با اینکه می‌تواند به اندازة حد وسط زندگی کند.

خداوند در سورة معارج می‌فرماید: «به یقین انسان حریص و کم‌طاقت آفریده شده است، هنگامی که بدی به او رسد بی‌تابی می‌کند، و هنگامی که خوبی به او رسد مانع دیگران می‌شود». این آیات در مقام مذمّت است و افراد حریص و بخیل را نکوهش می‌کند. امام علی (ع) می‌فرماید: آدم حریص فقیر است؛ هر چند تمام دنیا را مالک شود. حضرت موسی از پروردگار پرسید: بی‌نیازترین (داراترین) بندگان تو کیست؟ فرمود: «قانع‌ترین آن‌ها به آنچه که او را عطا کردم

آثار شوم حرص و طمع در زندگی فردی و اجتماعی

۱ - حرص انسان را به رنج و زحمت ابدی گرفتار می‌سازد.

۲ - حریص هرگز سیر نمی‌شود و به همین دلیل اگر مالک تمام دنیا گردد باز هم فقیر است.

۳ - حرص انسان را به هلاکت می‌افکند، زیرا شخص حریص به خاطر دلباختگی به دنیا خطراتی را که در اطراف او وجود دارد، نمی‌بیند و با عجله و شتاب به پیش می‌تازد.

۴ - حرص، آبروی انسان را می‌ریزد و ارزش او را در نظرها پایین می‌آورد، چرا که شخص حریص برای رسیدن به مقصود خود حتی ملاحظات اجتماعی را کنار می‌گذارد و همچون اسیری که زنجیر به گردن او افکنده باشند به این سو و آن سو کشیده می‌شود.

۵-  حرص، انسان را از خدا دور می‌سازد، در نظر بندگان خدا کوچک می‌کند، آرامش را از او سلب می‌نماید و زندگی توام با ناراحتی و شکنجه را برای او به بار می‌آورد.

چگونه قناعت پیشه کنیم؟

وقتی می‌گویند: «فلانی آدم قانعی است.» ممکن است تصورات متفاوتی از آن شخص در ذهن‌ها تداعی شود. مثلا:‌

فلانی آدم خسیسی است؛ از دستش آب زمین نمی‌چکه؛ دستش توی جیبش نمی‌ره؛ طرف حساب کتاب سرش می‌شه؛ با کم هم راضی می‌شه و ...

خلاصه هزار و یکی تصور و جمله و برچسب هست که می‌توان به افراد قانع چسباند. ولی واقعا مفهوم واقعی کلمه قناعت چیست؟ در حقیقت قناعت همان برنامه‌ریزی اقتصادی است. معنای بعضی از لغات هم در لغتنامه‌ها خود گویای تمامی زوایای آن است. مثلاً قناعت در اقتصاد؛ شامل میانه‌روی در هر کاری، رعایت اعتدال در دخل و خرج، میانه‌روی در هزینه‌ها و صرفه‌جویی است.

هرکسی دوست دارد بهترین نوع غذا را مصرف کند، زیباترین لباس‌ها را برای خود تهیه کند، در بهترین نقطه شهر و در بهترین منزل زندگی کند، بهترین وسایل و امکانات را در اختیار داشته باشد، به‌طور مکرر سفر برود، بهترین آموزش‌ها را برای خانواده و فرزندان خود فراهم کند و . واقعیت این است که اگرچه این درخواست‌ها به وسیله همه خانواده‌ها مطرح می‌شود اما واضح است که فقط درصد کمی از خانواده‌ها قادر به تأمین همه این خواسته‌ها هستند. درآمد یک خانواده متوسط فقط می‌تواند تعداد محدودی از این خواسته‌ها را برآورده کند؛ از این‌رو افراد باید از میان خواسته‌های خود انتخاب کنند. نیاز به انتخاب در تمامی سطوح زندگی وجود دارد.

حتما بارها پیش خود فکر کرده‌اید اگر این کالا را بخرم، نمی‌توانم بچه‌ها را آخر هفته به رستوران ببرم، اگر مسافرت نوروزی بروم، شهریه کلاس زبان بچه‌ها را نمی‌توانم بپردازم، اگر برای خود پالتویی را که دوست دارم بخرم، برای دخترم نمی‌توانم پالتو بخرم و در زندگی روزمره با صدها مورد از این نوع مواجه هستیم که باید تصمیم بگیریم و انتخاب کنیم. اینکه چه و چه قدر مصرف کنیم، چه کسی کار کند، چند ساعت کار کند، در کجای شهر زندگی کنیم، آپارتمان داشته باشیم با چند اتاق و پرسش‌هایی است که هر روز در خانواده‌ها مطرح است. پاسخ به همه پرسش‌های بالا مستلزم تصمیم‌‌گیری و انتخاب است؛ به همین دلیل انتخاب، قلبِ اقتصاد خانواده است. اقتصاد خانواده را می‌توان چگونگی سازماندهی و مدیریت منابع خانه تعریف کرد. می‌توان فهرست کاملی از زمان، پول، فضای زندگی و تهیه کرد. شاید اقلام این فهرست متفاوت به‌نظر برسد ولی همه آن‌ها دارای یک ویژگی مشترک هستند. ویژگی همه این اقلام در زندگی امروز این است که کمیاب هستند. حتما شنیده‌اید که مردم می‌گویند: ‌ای کاش وقت بیشتری داشتم، ‌ای کاش خانة بزرگ‌تری داشتم، ‌ای کاش پول بیشتری داشتم و . هرچند که خانواده به غیر از منابع مادی، منابعی نظیر عشق، وحدت خانواده، خاطرات خوش، لحظه‌های شادمانه خانوادگی و در اختیار دارد که قابل تبدیل به پول نیست، امّا نقش منابع مادی اهمیت دارد.

قناعت و برنامه‌ریزی

نکته‌ای که در امر قناعت باید توجه کرد، برنامه‌ریزی است. بی‌شک برنامه‌ریزی برای آیندة زندگی در تمامی خانواده‌ها مطرح است. در بطن یک الگوی سیستمی اقتصاد خانواده، خانواده و اقتصاد آن را نمی‌توان از هم مجزا کرد، بنابراین زمانی که برای هر یک از آن‌ها برنامه‌ریزی می‌کنیم، ناگزیریم دیگری را نیز مدنظر قرار دهیم. توجه به نیازهای آتی خانواده و همچنین شناخت فرصت‌ها و تهدیدهای اقتصاد خانواده در این راستا اهمیت دارد.

خانواده بدون برنامه، مثل سازمانی است که به حال خود رها شده است. اهداف تشکیل‌دهندگان خانواده محقق نمی‌شود، مگر آنکه مدیرِ خانه برای رسیدن به اهداف مورد نظرش با شناخت کافی از امکانات و منابع در اختیار، برنامه‌ریزی داشته باشد. نخست باید چارچوب اهداف کلی خانواده تعیین شود، آنگاه کل برنامه به برنامه‌ها و هدف‌های کوچک‌تر برای رسیدن به هدف اصلی تقسیم شود. از این‌رو برنامه‌ریزی در ۳ افق زمانی بلندمدت، میان مدت و کوتاه مدت ضرورت دارد. در برنامه‌ریزی بلندمدت خانواده، با توجه به منابعی نظیر ثروت و درآمد و زمان که در اختیار دارد، اهداف بلندمدت خود را تعیین می‌کند.

نتیجه‌گیری

قناعت به معنای تشویق به سستی، تنبلی و نداری نیست؛ بلکه قناعت به معنای روحیه‌ای است که در پرتوی آن مسائل اساسی خود را فراموش نکنیم، عزت نفس خود را حفظ و با حداقل امکانات همزیستی مسالمت‌آمیز داشته باشیم. قناعت از ویژگی‌های افراد با ایمان و از امتیازهای انسان‌های با فضیلت است؛ افراد خود ساخته و آراسته دارای روحیة قناعت و عزت‌اند و در پرتوی این روحیة عالی، هیچگاه چشم طمع به مال و منال دیگران نمی‌دوزند و برای کسبِ مال و مقام، شخصیت والای خویش را خرد نمی‌کنند.

انسان قانع از آنچه به دست می‌آورد، به حد نیاز بهره‌مند می‌شود و از مازاد آن برای کمک به دیگران استفاده می‌کند. مصرف‌گرایی مفرط موجب می‌شود که انسان از میان درآمدهای خود محلی برای انفاق نداشته باشد، امّا قناعت و بسنده کردن به اندک و ضرورت‌های دنیا موجب می‌شود که دست انسان برای بخشش به دیگران باز شود. انسانِ قانع در انتخاب کسب و کار از مسیر درست دور نمی‌شود و کار او سبب نادیده گرفتن حقوق عمومی نمی‌گردد. چون به اندک از دنیا راضی است، کار خود را در مسیر خدا زیبا می‌داند، به آن علاقه دارد و از این رو با کسبِ حلال عزت خود را به‌دست می‌آورد و از درخواست کردن بیزار است. آدمی بر اثر طمع و حرص، زیر بار هر ذلتی می‌رود و خود را می‌فروشد و حق را زیر پا می‌گذارد و بردگی هر متکبری را می‌پذیرد ولی قناعت اراده او را تقویت می‌کند و با آن عزت نفس خود را باز می‌یابد.

امروز11
دیروز252
بازدید کل447432

افراد آنلاین

1
نفر آنلاین است

جمعه, 31 فروردين 1403