مقدمه
ازدواج یکی از مهمترین حوادثی است که در زندگی هر انسان رخ میدهد. لذا اهمیت زیادی دارد. نظر به اهمیت ازدواج و تشکیل خانواده و تأثیر آن در تداوم و استحکام خانواده، تربیت فرزندان، داشتن زندگی سالم توام با رضایت و خوشبختی و احساس موفقیت، ضرورت دارد.
متأسفانه در جامعه ما برخی دختران و پسران بدون مطالعه و آگاهی کافی با برخورداری از احساس و ذوق منهای دقت در ابعاد گوناگون اخلاقی، جسمی و روانی با یکدیگر ازدواج میکنند. پس از ازدواج نیز به دلایل ناآگاهی، به این مشکلات دامن میزنند. در اینجا توجه شما را به نکاتی چند جهت انتخاب همسر جلب میکنیم.
۱) نسبت به کل ماجرا واقعبین باشید. تابع احساسات نگردید و به شکل منطقی جوانب کار را بسنجید. در تداوم یک ازدواج، دوست داشتن و عشق ورزیدن اگر چه شرط لازم است ولی کافی نیست. پس به سایر مسایل مهم نیز بپردازید. رویایی نیندیشید.
۲) شریک احتمالی زندگی خود را بشناسید. در چارچوب آنچه در دین و فرهنگ مجاز میباشد، قبل از تصمیمگیری برای ازدواج شریک احتمالی زندگی خود را بیشتر بشناسید. این شناخت یا به واسطة رفت و آمد و پرسشهای مستقیم و یا از طریق دیگر آشنایان حاصل میگردد.
توجه داشته باشید که دوستان فرد، گاه برخی حقایق را پنهان میکنند. پس شاید بهتر باشد در بعضی مواقع بهطور غیرمستقیم به پاسخ برسید. در مجموع شما بایستی در مورد خلق و خو، افکار، عقاید، خواستهها، عادات، دیدگاهها، حساسیتها، نوع برخوردها، تواناییهای ارتباطی و غیره شناخت پیدا کنید. طرز برخورد فرد را در موقعیتهای بحرانی و در برابر مادیات بشناسید.
۳) اعتقادات و باورهای مذهبی طرف مقابل را جویا شوید. عقاید و باورهای همسر احتمالی خود را در مورد آیین و مذهب جویا شوید و ببینید که آیا برداشت او از دین با برداشت شما سازگار است یا خیر. چرا که اگر نقطه نظرات این فرد برای شما قابل قبول نباشد، احتمال وقوع مشکلات شدیدی پیشبینی میشود. مگر آنکه در این زمینه انعطافپذیر باشید و بتوانید خود را در چارچوب نظرات او قراردهید و شیوة زندگی او را بپذیرید. پس به طرف مقابل اجازه دهید به طور آشکار، برداشت خود را از مذهب بگوید و انتظارات خود را در مورد عقاید شما بیان کند.
۴) برخوردهای همسر احتمالی خود را در موقعیتهای مختلف بررسی کنید. هر چه بیشتر در شرایط متفاوت و متعددی همسر احتمالی خود را ملاقات کرده و مورد مشاهده قرار دهید، نشانههای بیشتری از طرز برخورد او با مردم در موقعیتهای مختلف خواهید یافت.
۵) خواستهها و انتظارات یکدیگر را مورد مطالعه قرار دهید. شما باید بدانید همسر آینده شما چه انتظاراتی از خودش و شما دارد. شما باید در مورد مسایل مهم زندگی به توافق برسید. بهطور مثال شما باید بدانید:
الف) در چه شهر یا کشوری زندگی مشترک خود را آغاز خواهید کرد؟
ب) زمان بچهدار شدنتان حدوداً چه مدت پس از ازدواج خواهد بود؟
ج) نظر همسر احتمالی شما در مورد شغل و فعالیتهای خارج از منزل چیست؟
د) نظر همسر احتمالی شما در مورد رابطهها و معاشرت خانوادگی و دوستانه چیست؟
بررسی کنید که تعهد وی در قبال خانواده و افراد فامیلش چگونه است و در آینده چه تعهداتی نسبت به آنها دارد؛ تأثیر این موضوع بر زندگی شما چگونه خواهد بود.
۶) با خود واقعیتان مشورت کنید و به ندای درونی خود گوش فرا دهید. از خود بپرسید آیا این فرد همان کسی است که واقعاً به دنبالش بودهام؟ آیا میخواهم که این مرد یا زن، پدر یا مادر فرزند من باشد؟ اگر پاسخ صریحی ندارید دوباره بر روی موضوع تمرکز کنید و سعی کنید پاسخی قاطع برای آن قبل از ازدواج بیابید؛ چرا که ازدواج یکی از بزرگترین و مهمترین مسایل زندگی شما است و آیندة فرزندان شما را تحتالشعاع قرار میدهد.
۷) دلایل مناسبی برای ازدواجتان پیدا کنید و خود تصمیمگیرنده نهایی باشید. هرگز تحت فشار برای ازدواج متقاعد نشوید. تنها خوب بودن احساسات اطرافیان در مورد طرف مقابل کافی نیست. قلب و منطق شما نیز باید در این کار رضایت دهد. ضمن احترام به تجربه و عقاید والدین و اطرافیان و حفظ آداب و رسوم فرهنگی و مذهبی، تصمیم نهایی را خود بگیرید و به مصالحی از قبیل پول و ثروت، شهرت، خروج از کشور و غیره اکتفا نکنید.
۸) نسبت به سلامت جسمانی و روانی طرف مقابل اطمینان حاصل کنید. تا شریک زندگی شما به مواد مخدر و بیماریهای خاص جسمانی و روانی گرفتار نباشد.
۹) توجه داشته باشید که با شریک احتمالی زندگی خود در مواردی مانند طبقه اجتماعی، سن، میزان تحصیلات و تواناییهای هوشی تناسب داشته باشید. این موارد را جدی بگیرید.
10) عجله نکنید. با توجه به اینکه بسیاری از ازدواجها به دلیل دستپاچگی و عجله کردن در تصمیمگیری در نهایت به شکست منتهی میشود، در تصمیم خود برای قبول یک ازدواج عجله نداشته باشید. حتماً در مورد فردی که میخواهید عمری را با وی سپری کنید، تحقیق کنید. به شناخت برسید و وقت بگذارید صرفاً به دلیل ناامید شدن از ازدواج تن به یک ازدواج نامناسب ندهید و خود را به فهرست قربانیان ازدواج اضافه نکنید.
11) از خداوند کمک و راهنمایی بگیرید: با ایمان و توکّل به خدا از او بخواهید تا در انتخاب صحیح شما را یاری کند و مسیر مناسبی را پیش رویتان قرار دهید. چنانچه پس از مطالعة نکات مذکور هنوز در تصمیمگیری خود دچار تردید هستید، میتوانید به مشاورین حاضر در مراکز مشاوره مراجعه و با آنها مشورت نمایید.
انگیزة شما از ازدواج چیست؟
هدف از تشکیل خانواده، تأمین نیازهای مادی و معنوی انسان از جمله دستیابی به سکون و آرامش است. دستیابی به این اهداف والا، نیازمند توجه جدی به خانواده میباشد. خانواده به عنوان اوّلین کانونی که فرد در آن قرار میگیرد، اهمیت قابل توجهی دارد. اوّلین تأثیرات محیطی که فرد دریافت میکند از محیط خانواده است و حتی تأثیرپذیری فرد از سایر محیطها میتواند نشأت گرفته از همین محیط خانواده باشد.
خانواده پایهگذار بخش مهمی از سرنوشت انسان است و در تعیین سبک و خط مشی زندگی آینده، اخلاق، سلامت و عملکرد فرد در آینده نقش بزرگی بر عهده دارد. عواملی چون شخصیت والدین، سلامت روانی و جسمانی آنها، شیوههای تربیتی اعمال شده در داخل خانواده، شغل و تحصیلات والدین و وضعیت اقتصادی و فرهنگی خانواده، محل سکونت خانواده، حجم و جمعیت خانواده، روابط اجتماعی خانواده و بینهایت متغیر دیگر در خانواده وجود دارند که شخصیت فرزند، سلامت روانی و جسمانی او، آینده شغلی، تحصیلی، اقتصادی، سازگاری اجتماعی و فرهنگی، تشکیل خانواده او و غیره را تحت تأثیر قرار میدهند. انحرافات خانواده، عدم سلامت روانی خانواده، مشکلات اقتصادی و اجتماعی از لحاظ تأثیری که روی اعضای خود دارد، جامعه را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
افراد، پیوند میان خانواده و اجتماع هستند. افراد پرورش یافته در خانواده وارد اجتماع میشوند و ویژگیهای سالم یا ناسالم خود را که از خانواده گرفتهاند، وارد اجتماع میکنند. از این لحاظ سلامت یک جامعه به سلامت خانوادههای آن وابسته است.
● اهمیت ازدواج
تـردیـدی نـیست که ازدواج و میل به زناشویی از غرایز اولیه نوع بشر است. هر انسانی به صـورت طبیعی علاقهمند به ازدواج و تولیدمثل است؛ به تعبیر دیگر، هر انسانی در صدد است کـه از طـریق تولید مثل، حیات موقت و پایانپذیر خویش را از طریق بقای فرزند دایمی سازد. در عـیـن حال، چگونگی بقای نسل نیز برای وی از اهمیت ویژهای برخوردار است، چه اینکه هر فرد بـشـر هـمـانگـونـه کـه به سلامت خویش میاندیشد، به سلامت فرزند خویش نیز اهتمام دارد و همان گونه که به دنبال سعادت خویش است، سعادت فرزند خود را نیز میخواهد؛ زیرا در حقیقت فرزند خود را تداوم وجود خویش دانسته و سعادت وی را از سعادت خویش جدا نمیداند.
علی (ع) در نامه معروفش به امام حسن مجتبی (ع) میفرماید: «و وجدتک بعضی بل وجدتک کلی، حتی کان شیئا لو اصابک اصابنی وکان الموت لواتاک اتانی فعنانی من امرک ما یعنینی من امر نفسی.»
آنـچـه در سـخن علی (ع) آمده، همان ندای فطرت است که هر انسان فرزندش را جزء خویش، بـلـکه تمام هستی خویش میداند که از طریق او بقا و تداوم مییابد؛ بنابراین، مرگ فرزند را مرگ خـویـش تـلـقـی میکـند و همانگونه به سرنوشت فرزندش میاندیشد که به سرنوشت خویش میاندیشد. از طرفی از دیر باز انسانها متوجه تاثیر سلامت پدر و مادر در سلامت فرزند بودهاند. از این جهت در طول تاریخ، همه ملل در انتخاب همسر، امور زیادی را مراعات نموده و امر ازدواج را بـا ملاحظه شرایط زیادی انجام میدادهاند که همه این شرایط لااقل به تصور آنان برای سلامت جسمی و یا سعادت معنوی فرزندانشان اهمیت داشته است.
در ایـن زمینه توصیههای فراوانی از حکیمان جوامع ملل مختلف نقل شده است و در امـر مـقـدس ازدواج، آنها را مراعات مینمودهاند؛ چنان که از پیامبر اکرم(ص) و دیگر امامان مـعـصوم نیز چنین توصیههای ارزندهای را در کتابهای مختلف مشاهده میکنیم. به عنوان نمونه، پیامبر اکرم(ص)می فرماید: «انظر فیای نصاب تضع ولدک فان العرق دساس»؛ بنگر که فرزندت را از چـه فـامـیلی به دست میآوری، چه اینکه اخلاق و خصایص هر فامیلی در نسل آنها باقی میماند (انـحـرافـهای اخلاقی آنان تاثیر سوء خود را در فرزندان آنها نیز به جا خواهد گذاشت). بنابراین، همگان باید در انتخاب همسر دقت کافی کنند و از بهترین افراد برای خویش همسر برگزینند.
● انگیزههای ازدواج
هنگام ازدواج بیشتر با گوشهایت مشورت کن تا با چشمهایت (آلوفن بیسمارک). بـعضی اوقات جوانان به دلایل عجیب و غریبی ازدواج میکنند. گاهی نـیز دلایل خوب و موجهی برای انتخاب دارند. حال به تعدادی از این دلایل و انگیزهها اشاره میشود:
- ازدواج کردن فقط به خاطر پول
فــرض میکنیم فردی که شما شیفته و عاشقش شدهاید شـخـص ثـروتـمـندی بـاشـد. البته عـاقـلانـه هم نیست که با آدمی که کاملاً بیپول اسـت و هـیچ قــصدی هم ندارد که در آیـنـده در تأمین هزینههای زندگی سهمی داشته باشد، ازدواج کنید؛ مگر آنکـه بخواهید روزی ۱۸ ساعت با کمال رضایت کار کنید تا قادر باشـید مخارج سنگین زندگی را تـأمین کنید. اما ازدواج کردن با یک نفر تنها به خاطر پول، صـرفنـظـر از احـسـاس شـمـا نسبت به آن فرد، اشتباه است.
- ازدواج به خاطر دور شدن از خانه والدین
وقـتـی وضـعیت در خانه پدری، شوم و اندوه بار باشد، ازدواج یک راه گریز محسوب میشـود. تعجبی ندارد که خیلیها این راه گریز را انتخاب میکـنـند. اما معمولاً این مسیری است که شما را از چاله در آورده و به چاه میانـدازد! یکی دو سال دیگر در خـانه پـدر و مادر ماندن، بهتر از آن است که با نخستین پیشنـهاد ازدواج، تن به تأهل دهید؛ چون آن وقـت مـمـکـن است شریک زندگیتان تا آخر عمر سبب رنجش و آزار شما گردد.
- علاقه والدین شما به فرد مورد نظر
البـتـه جـای تـعــجب دارد که والـدین شـمــا واقعاً همسر آیندهیتان را دوست بدارند! اما دوست داشتن ایـن فـرد از سـوی آنها دلـیل کافی برای مد نظر قرار دادن ازدواج با آن فرد نیست. سالهای آینده، زمانیکه آنها از میان شما رفتند، کماکان باید اسیر فرد رؤیاهای آنان باشید. فردی که شاید مرد یا زن رؤیاهای شما نباشد.
- خواهان فرزند بودن
بله. «بچهدار شدن» قویترین محرّک برای بسیاری از افراد در ازدواج است. اما آیا شما حاضرید فرزندان خود را در شرایط نه چندان ایدهآل پرورش دهید؟ موضوع اینجاست: زمانی که بچهها بزرگ میشوند و دنبال زندگی خودشان بروند، شـما مجدداً با آن فرد خواهید بود.
هیچ کس کامل نیست، امـا حـداقل کسی را برگزینید که بتواند برای فرزندانتان پدر یا مادر خوبی باشد؛ همـچـنـین خود شـما به وی علاقه داشته و برایش احترام قائل شوید. در غـیر این صـورت گـزیـنه دیـگری را مد نظر قرار دهید؛ مثلاً کودکی را به فرزندخواندگی بپذیرید.
- کسی که به خاطر شما همسرش را ترک کند
معمولاً این گـونـه ازدواجها چندان دوام نخـواهـد آورد و پـــایهای برای یک رابطة درازمدت نخواهد بود. ایـن سناریو را در نظر بگیرید: فردی که شخصی را مییابد که حاضر است به همسر یا نامزد خـود خیانت کند، مسـلـماً رابطه آنها استحکامی نخواهد داشت. زیـرا کسی کـه تـوسـط شـما بـه فـرد دیگری خیانت کرده، روزی نـیـز به خود شما خیانت خواهد کرد.
- یافتن یک ناپدری یا نامادری برای فرزندتان
اگر توانستید فرد مناسبی را بیابید به شما تبریک میگوییم. اما اگر تردید دارید، کمی صبر کنید. داشتن یـک نـامـادری یـا ناپدری بیرحم، برای فرزند شما به مراتب سختتر و ناگوارتر است از اینکه فقط یک پدر یا مادر دلسوز و مهربان بالای سرش باشد.
- فشار اجتماعی
تمام دوستان شما ازدواج کردهاند، اما شما هنوز مجرد هستید. امـا شاید تاکنون چند نفرشان طلاق گرفتهاند! پس، خودتان باشید. هنگــامی که مثلاً خاله یا عمة شما در مورد اینکه آیا تصمیم به ازدواج دارید یا نه از شما سؤال میکند، توجهی نکنید.
بهتر است تنها باشید تا اینکه با کسی ازدواج کنید که سبب بـدبـخـتـی شـمـا گــردد. هیچگاه تنها به خاطر آنکه متأهل شوید معیارهای خود را پایین نیاورید. هر کس با عشق الهی متحد شود اندکی از بهشت را در زمین میآفریند. (کاترین پاندر)
● عملکردهای خانواده هستهای
ابتدا نیاز است تا تعریفی از خانواده هستهای داشته باشیم:
▪ خانواده هستهای: خانوادهای است کوچک، متشکل از زن و شوهر و احتمالاً فرزند یا فرزندان. از ویژگیهای آن میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
محدودیت ابعاد خانواده از لحاظ گذشتگان: خانوادهها معمولا جدا از والدین یا اقوام زوجین حیات میگذرانند.
محدودیت خانواده از نظر تعداد فرزندان: خانوادهها با تعداد اندکی از کودکان تشکیل میشود. چنانکه در مواردی جایگزینی نسل (به جهت کمی زادوولد) دچار اشکال میگردد.
▪ افقی بودن هرم قدرت: در این خانوادهها به طور معمول، تصمیمهای اساسی خانه از طریق گفتوگو و تبادل نظر اتخاذ میشود.
▪ نومکانی: خانواده هستهای به حسب معمول در محلی جدا از والدین یا اقوام زوجین تشکیل میشود؛ همین امر در افقی شدن هرم قدرت موثر است.
بعضی چون پارسنز بر این عقیدهاند که چنین خانوادهای بسیار عقلانی است. زیرا عقل و منطق همواره بر آن حاکم است و در اتخاذ تصمیمهای اساسی، هر یک از ساکنان خانه که دارای منطق قویتری است، حق تصمیمگیری مییابد. جامعة هستهای با جامعة جدید صنعتی سازگار است و بالاترین امکان تحرّک جغرافیایی را فراهم میآورد.
●کارکردهای خانواده
اگبرن در چند دهه پیش، هفت کارکرد برای خانواده در نظر گرفت:
۱) تولید کالای اقتصادی و خدماتی
۲) تعیین پایگاه اجتماعی برای فرزندان
۳) آموزش فرزندان
۴) آموزش مذهب به کودکان و نوجوانان
۵) تولید نسل
۶) حمایت
۷) عطوفت و محبت و روابط اجتماعی خانواده
بسیاری از جامعهشناسان کارکرد جامعهپذیری را در مقایسه با کارکرد آموزشی، دارای مفهومی عمیقتر یافتند. زیرا شامل کلیه یادگیریهای غیررسمی نیز میشود.
باتامور برای نظام خانواده هستهای، چهار کارکرد عمده را مطرح میکند:
۱) کارکرد جنسی
۲) کارکرد اقتصادی
۳) کارکرد تولید مثل
۴) کارکرد تعلیم و تربیت
کینکزلی دیویس پس از تشریح روابط متقابل اعضای خانواده، چهار کارکرد اساسی زیر را برای خانواده عنوان میکند:
۱) کارکرد تولید مثل
۲) کارکرد نگهداری کودکان نابالغ
۳) کارکرد کاریابی و ایجاد پایگاه اجتماعی برای فرزندان
۴) کارکرد جامعهپذیری
علاوه بر این مرداک نیز با توجه به تاکیدش بر جهانی بودن خانواده، چهار کارکرد فوق را مورد تایید قرار میدهد.
تیبیتز در سال ۱۹۳۴ شش کارکرد اساسی خانواده را به صورت زیر مطرح کردند:
۱) تولید مثل
۲) محافظت
۳) اجتماعی کردن
۴) تنظیم روابط جنسی
۵) عاطفه و همراهی
۶) پایگاه اجتماعی
جامعهشناسان نیز با اندک تفاوتهایی همین کارکردها را در نظر گرفتند.
پارسونز نیز دو کارکرد اساسی زیر را برای خانوادة هستهای منزوی زمان خود قائل است:
۱) کارکرد اجتماعی کردن کودکان
۲) کارکرد شکوفایی و ثبات شخصیت بزرگسالان
این دو کارکرد تنها در روابط صمیمی و محبتآمیز خانواده امکانپذیر است. خانواده که گروهی منزوی و جدا از خویشاوندان است و بر اساس انتخاب آزاد و عشق و علاقه زن و شوهر به یکدیگر تشکیل میشود، کارکرد اجتماعی کردن کودکان را که دارای ابعاد عاطفی نیز هست به عهده دارد.
جامعهشناسانی که خانواده را به صورت یک سیستم، یک گروه و یا یک نهاد خاصی در نظر میگیرند، خانواده را در برابر جامعه خشن با روابط رسمی نگاه میکنند و از آنجا که خانواده را گروهی کوچک میدانند که صمیمیت و محبت ویژگی اساسی و غیرقابل تفکیک آن است، خانواده را بهترین مکان برای یکی از مهمترین کارکردها یعنی اجتماعی کردن نسل جوان در نظر میگیرند.
کونیک معتقد است به سبب تبدیل امروزین خانواده به یک محیط خصوصی، جدایی آن با جامعه بزرگ و کاهش وابستگیش به محیط خارج، روابط انسانی دورن خانواده عمیقتر شده است. به گونهای که کونیک از محیط کوچک خانواده به عنوان مهمترین گروه صمیمی نام میبرد. از این رو کونیک کارکردهای خانواده را تولید و امتداد نسل، جامعهپذیری و انتقال فرهنگ بیان داشته است. کونیک مهمترین کارکرد خانواده را تولید شخصیت اجتماعی- فرهنگی میداند. خانواده، نوزاد یعنی موجودی بیولوژیکی را به شکل فردی فردی با شخصیت اجتماعی- فرهنگی با عناصر فرهنگی جامعه خود و با رفتارهای اجتماعی و قابلیتهای اجتماعی به جامعه تحویل میدهد. وظیفة تربیتی جدید به عهده خانواده گذاشته شده است. خانواده در چارچوب درونی خود که به صورت عمده از نظارت و دخالتهای اجتماعی آزاد است، کودکان را تربیت میکند. دیگر محور تربیتهای کودکان ارزشهای شغلی و یا اقتصادی نیست. بلکه بر تربیت انسانی که قادر به غلبه بر شرایط زندگی زمان است تاکید میشود. خانواده در جهان دگرگون شونده فعلی، انسانی مستقل و آزاداندیش تربیت میکند.
ارنست برجس مهمترین کارکرد خانواده امروزی را پرورش و حفظ شخصیت اعضای آن میداند. به عقیده وی خانواده به منزله یک واحد شخصیتهای متعامل است که مهمترین وظیفة آن، تشدید محبت بین زن و شوهر و پرورش شخصیت فرزندان است. در صورت فقدان فرزند، ایجاد محبت بین زن و شوهر و تقویت مبانی آن مهمترین وظایف است. بنابراین هرگاه محبت بین زن و شوهر رو به ضعف رود و عطوفت نیز ناپدید گردد، انتظارات از نقشهای متقابل از بین میرود و خانواده دیگر دارای نظام نخواهد بود.
دکتر آقابخشی سه کارکرد زیر را به عنوان مهمترین کارکردهای خانواده برگزیده است:
۱) جامعهپذیری فرزندان
۲) نقش اقتصادی و حمایتی پدر
۳) روابط اجتماعی اعضای خانواده
ناید هارت دو کارکرد زیر را در خانواده هستهای مهم میداند:
۱) گذران اوقات فراغت جمعی خانواده با یکدیگر
۲) اجتماعی کردن و تربیت کودکان
نتیجهگیری
بهطور کلی وظایف و کارکردهای خانواده را میتوان به صورت زیر برشمرد.
۱) کانون مهر و الفت
۲) تنظیم روابط جنسی
۳) تولیدمثل
۴) پرورش شخصیت کودکان خانواده
۵) انتقال باورهای اعتقادی و فرهنگی به نسل بعدی
۶) جامعهپذیری(فرهنگپذیری) یا اجتماعی کردن کودکان خانواده
۷) ایجاد احساس امنیت برای اعضای خانواده و حمایت از آنها
۸) کارکرد عاطفی، یعنی توسعة رفتارهای عاطفی خود و فرزندان خانواده
۹) تعیین پایگاه اجتماعی(جواب به نیازهای عضویتهای اعضای خانواده)
۱۰) کسب احترام برای اعضای خودی
۱۱) کارکرد(حمایت) اقتصادی(کار، تولید، مصرف و پسانداز)
همه کارکردهای خانواده بهخصوص ایجاد احساس امنیت برای اعضای خانواده و حمایت از آنها در صورتی میتواند در خانواده جاری باشد که خانواده از آسیبهای اجتماعی دور بماند. در این شرایط است که خانواده با استفاده از مجموعه کارکردهای خود و به ویژه کارکردهایی که مجموعه کارکرد عاطفی خانواده را تشکیل میدهد، میتواند امور تربیتی کل خانواده را در دست بگیرد و به پرورش شخصیت متعادل کودکان و نوجوانان خود بپردازد.
بدیهی است اگر در هر کدام از کارکردهای خانواده خللی ایجاد شود، خود موجب بروز نوعی رفتار در خانواده میگردد که ممکن است کل خانواده یا برخی اعضای آن را به سمت آسیبهای اجتماعی بکشاند و یا در مورد کودکان و نوجوانان آنها را دچار فقر عاطفی بنماید. پس رابطة آسیبهای اجتماعی با کارکردهای خانواده نوعی رابطة متقابل است و در صورت عدم انجام کارکردها، میتواند موجب تخریب خانواده شود و تنها راه حفظ سلامت خانواده، دور نگه داشتن آن در آسیبهای اجتماعی، یعنی اجرای متناسب کارکردهای اجتماعی خانواده است.