مقدمه:
شاید بسیاری از شما تحصیلکرده و دانشآموخته باشید، امّا نسبت به برخی از مهارتهای زندگی ناآگاه باشید؛ برای مثال ندانید با همسر و فرزندانتان چگونه رفتار کنید؛ چه زمانی درباره یک موضوعِ ساده یا پیچیده حقوقی با وکیلتان تماس گرفته و از او راهنمایی بگیرید و ... .
جالب است بدانید که همه این مسائل از سال 2007 در کلاسها و سمینارهایی با عنوان «مهارتهای زندگی» به دانشجویان مقطع کارشناسی در «دانشگاهِ هاروارد» تدریس میشود. این کلاسها رایگان و اختیاری است، امّا به گفته مسئولان دانشگاه، بسیاری از دانشجویان در این سمینارها و دورههای آموزشی با میل و رغبت شرکت میکنند.
امروزه با تخصصی شدن امور، آشنایی با مهارتهای زندگی مهمتر از پیش شده است؛ این اهمیت تا بدان حد است که دانشگاهی در حدِ هاروارد، با بیش از 5 قرن پیشینه، در کنار رشتههای تخصصی و بسیار پیچیدهای چون مکانیک کوانتومی، تئوری بازیها و یا شعر سلتیک؛ دورههای آموزشی و کلاسهای تخصصی در قالب «مهارتهای زندگی» به دانشجویان خود ارائه میکند. همچنین مهارتهای رفتاری که در خانه، محل کار و اجتماع در تعاملات اجتماعی مورد نیاز است در این دورههای کاربردی به دانشجویان آموخته میشود. این آموزشها از موضوع سادهای مانند رفتار در آسانسور تا مسائل مهمی، مانند نحوه حلِ اختلاف با همسر را شامل میشود.
«جولیا گارت فاکس»، دستیار رئیس توسعه برنامههای مهارتهای زندگی در دانشگاه هاروارد، در این باره میگوید: «دانشجویان در هاروارد میتوانند قبل از مواجهه با دنیای واقعی، با مقدمهای چنین سرگرمکننده درباره مهارتهای مختلفِ زندگی، آگاهی کسب کنند و مهارتهای خود را ارتقا دهند.»
مهارتهای زندگی روزبهروز گستردهتر میشود و روزبهروز نیاز به دانستن درباره آنها افزایش مییابد. زندگی کردن در جهانی که همه روزه با توسعه ابزارهای جدید، در عین راحتتر شدن در حال پیچیدهتر شدن نیز است، دانستن مهارتهای زندگی را لازم میکند.
بهطور کلی مهارتهای زندگی عبارتند از: تواناییهایی که منجر به ارتقای بهداشت روانی افراد جامعه، غنای روابط انسانی، افزایش سلامت و رفتارهای سلامتی در سطحِ جامعه میگردند. مهارتهای زندگی هم بهصورت یک راهکار ارتقای سلامت روانی و هم بهصورت ابزاری در پیشگیری از آسیبهای روانی – اجتماعی مبتلا به جامعه؛ نظیر اعتیاد، خشونتهای خانگی و اجتماعی، آزار کودکان، خودکشی، ایدز و موارد مشابه قابل استفاده است بهطورکلی مهارتهای زندگی ابزاری قوی در دست متولیان سلامتِ روانی جامعه در جهت توانمندسازی جوانان در ابعاد روانی – اجتماعی است. این مهارتها به افراد کمک میکنند تا مثبت عمل کرده، خودشان و جامعه را از آسیبهای روانی– اجتماعی حفظ کرده و سطحِ بهداشتِ روانی خویش و جامعه را ارتقا بخشند. بهطور کلی بعضی از این مهارتها به شرح زیر است:
1- خودآگاهی
خودآگاهی، توانایی شناخت و آگاهی از خصوصیات، ضعفها، تواناییها، خواستهها، ترس و انزجار است. رشد خودآگاهی به فرد کمک میکند تا دریابد، استرس دارد یا نه؛ این معمولاً پیششرطِ ضروری روابطِ اجتماعی و روابط بین فردی مؤثر و همدلانه است.
2- همدلی
همدلی یعنی اینکه فرد بتواند زندگی دیگران را حتّی زمانی که در آن شرایط قرار ندارد درک کند. همدلی به فرد کمک میکند تا بتوانند انسانهای دیگر را حتی وقتی با آنها متفاوت است، بپذیرد و به آنها احترام گذارد. همدلی، روابطِ اجتماعی را بهبود میبخشد و به ایجاد رفتارهای حمایتکننده و پذیرنده، نسبت به انسانهای دیگر منجر میشود.
3- ارتباط مؤثر
این توانایی به فرد کمک میکند تا بتواند کلامی یا غیرکلامی و مناسب با فرهنگِ جامعه، موقعیتِ خود را بیان کند؛ یعنی فرد بتواند نظرها، عقاید، خواستهها، نیازها و هیجانهای خود را ابراز و به هنگام نیاز بتواند از دیگران درخواست کمک و راهنمایی نماید. مهارت تقاضای کمک و راهنمایی از دیگران، در مواقعِ ضروری، از عوامل مهم یک رابطه سالم است.
4- روابط بین فردی
این توانایی به ایجاد روابط بین فردی مثبت و مؤثر فرد با انسانهای دیگر کمک میکند. یکی از این موارد، توانایی ایجادِ روابطِ دوستانه است، که در سلامت روانی و اجتماعی، روابط گرمِ خانوادگی، بهعنوان یک منبع مهم روابط اجتماعی نقش بسیار مهمی دارد.
5- تصمیمگیری
این توانایی به فرد کمک میکند تا به نحو مؤثرتری در مورد مسائل تصمیمگیری نماید. اگر کودکان و نوجوانان بتوانند فعالانه در مورد اعمالشان تصمیم بگیرند، جوانب مختلفِ امور را بررسی و پیامد هر انتخاب را ارزیابی کنند، مسلماً در سطوحِ بالاتر بهداشت روانی قرار خواهند گرفت.
6- حل مسئله
این توانایی فرد را قادر میسازد تا بهطور مؤثرتری مسائلِ زندگی را حل نماید. مسائل مهم زندگی چنانچه حل نشده باقی بمانند، استرس روانی ایجاد میکنند که به فشارِ جسمی منجر میشود.
7- تفکّر خلّاق
این نوع تفکّر، هم به مسئله و هم به تصمیمگیریهای مناسب کمک میکند. با استفاده از این نوع تفکّر، راه حلهای مختلفِ مسئله و پیامدهای هر یک از آنها بررسی میشوند. این مهارت، فرد را قادر میسازد تا مسائل را از ورای تجربههای مستقیمِ خود دریابد؛ حتی زمانی که مشکلی وجود ندارد و تصمیمگیری خاصّی مطرح نیست، با سازگاری و انعطاف بیشتر به زندگی روزمره بپردازد.
8-تفکّر انتقادی
تفکّر انتقادی، توانایی تحلیل اطلاعات و تجربههاست. آموزش این مهارتها، نوجوانان را قادر میسازد تا در برخورد با ارزشها، فشارِ گروه و رسانههای گروهی مقاومت کنند و از آسیبهای ناشی از آن در امان بمانند.
9- توانایی حل مسئله
این توانایی فرد را قادر میسازد تا هیجانها را در خود و دیگران تشخیص دهد؛ نحوة تأثیر هیجانها بر رفتار را بداند و بتواند واکنشِ مناسبی به هیجانهای مختلف نشان دهد. اگر با حالات هیجانی؛ مثل غم، شادی، خشم، اضطراب و ... درست برخورد نشود، این هیجان بر سلامتِ جسمی و روانی تأثیرِ منفی گذاشته و پیامدهای منفی به دنبال خواهند داشت.
10- توانایی مقابله با استرس
این توانایی شامل شناخت استرسهای مختلف زندگی و تأثیر آنها بر فرد است. شناسایی منابعِ استرس و نحوة تأثیر آن بر انسان، فرد را قادر میسازد تا با اعمال و موضعگیریهای خود، استرس را کاهش دهد.
اجزای مهارتهای دهگانه زندگی:
خودآگاهی
· آگاهی از تواناییها
· آگاهی از ضعفها
· تصویر خود واقعبینانه
· آگاهی از حقوق و مسئولیتها
· توضیح ارزشها
· انگیزش برای شناخت
مهارتهای ارتباطی
· ارتباط کلامی و غیرکلامی مؤثر
· ابراز وجود
· مذاکره
· امتناع
· غلبه بر خجالت
· گوش دادن
همدلی
· علاقه داشتن به دیگران
· تحمّل افراد مختلف
· رفتار بین فردی همراه با پرخاشگری کمتر
· دوست داشتنیتر شدن (دوستیابی)
· احترام قائل شدن برای دیگران
مهارتهای بین فردی
· همکاری و مشارکت
· اعتماد به گروه
· تشخیص مرزهای بین فردی مناسب
· دوستیابی
· شروع و خاتمه ارتباطات
مهارتهای حل مسئله
· تشخیص مشکلات علل و ارزیابی دقیق
· درخواست کمک
· مصالحه (برای حل تعارض)
· آشنایی با مراکزی برای حلّ مشکلات
· تشخیص راه حلهای مشترک برای جامعه
مهارتهای تفکّر خلاق
· تفکّر مثبت
· یادگیری فعّال (جستجوی اطلاعات جدید)
· ابراز خود
· تشخیص حق انتخابهای دیگر (برای تصمیمگیری)
· تشخیص راه حلهای جدید برای مشکلات
مهارتهای مقابله با هیجانات
· شناخت هیجانهای خود و دیگران
· ارتباط هیجانها با احساسات، تفکّر و رفتار
· مقابله با ناکامی، خشم، بیحوصلگی، ترس و اضطراب
· مقابله با هیجانهای شدید دیگران
مهارتهای تصمیمگیری
· تصمیمگیری فعالانه بر مبنای آگاهی از حقایق کارهایی که میتوان انجام داد که انتخاب را
تحت تأثیر قرار دهد.
· تصمیمگیری بر مبنای ارزیابی دقیق موقعیتها
· تعیین اهدافِ واقعبینانه
· برنامهریزی و پذیرشِ مسئولیت اعمال خود
· آمادگی برای تغییر دادن تصمیمها برای انطباق با موقعیتهای جدید
مهارتهای تفکّر انتقادی
· ادراک تأثیرات اجتماعی و فرهنگی بر ارزشها، نگرشها و رفتار
· آگاهی از نابرابری، پیشداوریها و بیعدالتیها
· آگاهی به این مسئله که دیگران همیشه درست نمیگویند
· آگاهی از نقش یک شهروندِ مسئول
مهارتهای مقابله با استرس
· مقابله با موقعیتهایی که قابل تغییر نیستند
· راهبردهای مقابلهای برای موقعیتهای دشوار (فقدان، طرد، انتقاد)
· مقابله با مشکلات بدون توسّل به سوء مصرف مواد
· آرام ماندن در شرایط فشار
· تنظیم وقت
زندگی شما میتواند به زیبایی رؤیاهایتان باشد. فقط باید باور داشته باشید که میتوانید کارهای سادهای انجام دهید. منظور ما از داشتن مهارتهای زندگی این است که فرد، عملکردی پیوسته و نزدیک به کامل، در یک فعالیت را داشته باشد. شاخصِ نخستِ یک فعالیت توانمندانه، آن است که بتوانید آن را پیوسته انجام دهید. ممکن است شما گاهی بتوانید ضربهای افتخارآفرین همانند «پله» به توپ بزنید، امّا این کار، توانمندی بهحساب نمیآید؛ مگر اینکه بارها و بارها آن را تکرار کنید. «بیل گیتس» توانسته است شرکتی برجسته، همچون «مایکروسافت» بسازد؛ مدیریت کردن آن شرکت، چندان برای وی نیروبخش و خوشایند نبود، زیرا این نقشه با توانمندیهایش همخوان نبود.
مطالعات جدید نشان میدهد که انسان بیشتر از آنچه تصوّر میکنیم، توانایی کنترلِ ذهنِ خود را دارد. فعالیتی توانمندانه است که همواره بتوانید خود را با احساسِ خوشبختی و پیروزمندی، آماده انجام آن کنید و با بیشترین توانمندیها و نه با برطرف کردن کاستیها، به برتری برسید. البته منظور این نیست که کاستیها را به فراموشی بسپاریم، بلکه شما باید یاد بگیرید که با کاستیهای خود بسازید و با رها شدن از این بند، مهارتهای و توانمندی خود را بیشتر کنید. شما باید بر روی توانمندیهایتان سرمایهگذاری کرده و کاستیهایتان را مدیریت نمایید.
اینکه اعتقاد داشته باشید میتوانید به هدفتان برسید، اولین و مهمترین عاملِ موفقیّت است. بسیاری از افراد پس از هدفگذاری، دچار شکّ و دودلی میشوند و این شکّ آنها را از تلاش باز میدارد. آنان با خود میگویند: «وقتی معلوم نیست موفّق شوم، چرا تلاش کنم». برای فراموش نکردن هدف، همیشه آن را در معرضِ دید خود داشته باشید؛ طوری که روزی چند بار آن را ببینید. حالا به این موضوع فکر کنید که اگر هر روز، حداقل پنج دقیقه وقتتان را صرفِ تحقّق هدف خود کنید؛ یعنی هر روز یک گام برای رسیدن به آن بردارید، پس از یک سال تا چه حد به هدف نزدیک میشوید؟ آیا روزی ۵ دقیقه کافی است؟
سعی کنید همیشه در زمانِ حال زندگی کنید؛ یعنی اسیر گذشته نباشید و مرتب آرزو نکنید که ای کاش اوضاع اینگونه نبود. تفکّر هوشمندانه همچنین به ما کمک میکند تا نوعی حسّ بیطرفی و خنثی بودن نسبت به اتفاقات بد پیدا کنیم. چیزهای ناگوار اتفاق میافتند، از کنار ما میگذرند و تمام میشوند. این نوعی نگرش واقعبینانه است: نمیتوان مانع رویدادهای بد شد، امّا میتوان از آنها گذشت و ذهن خود را مشغولشان نکرد.
شکّ و دودلی گاهی ناگزیر است. گاهی نمیتوانیم جلوی آمدنش را بگیریم. امّا نباید برایش صندلی بگذاریم که بنشیند. باید اعتقاد داشته باشیم که موفّق میشویم و شکّ و دودلی را از ذهنِ خود دور کنیم.
انسانها مانند حیوانات دارای غریزهای قوی نیستند که بتوانند زندگی پیچیده خود را بر اساس آن اداره کنند. قبلاً در جوامعِ مختلف این کمبود با سنتها و آیینها و ادیان پُر میشد؛ یعنی سنتها به افراد کمک میکرد که به سؤالهای اساسی چه باید کرد؟ و چگونه باید زندگی کرد؟ پاسخ بدهند. اما متأسفانه در قرون جدید با گسترش علم و فناوری سنتها، توان و قابلیت خود را از دست دادند. پس لازم است در جهت بهبودِ سطحِ اعتقادی خودتان تلاش بیشتر کنید. بزرگترین آزمون ایمان زمانی است که آنچه میخواهید را به دست نمیآورید، با این حال قادرید بگویید: خدایا این عزّت مرا بس که بنده تو باشم و برایم همین بس است که تو پروردگار من باشی.
متفاوت باشیم
- بیشتر بخوانیم و به آموخته هایمان عمل کنیم.
- سعی کنیم در هر کاری، قبل از موفقیت و به سرانجام رسیدن آن، با کسی صحبت نکنیم.
- برای حضور در جلسات حتی یک دقیقه هم تأخیر نکنیم.
- در برخی از موارد، سکوت تنها پاسخی است که اصلاً ضرر ندارد.
- در اختلافات خانوادگی حتی اگر حق با ماست، شجاع باشیم و از همسرمان عذرخواهی کنیم.
- نه آنقدر کم بخوریم که ضعیف شویم و نه آنقدر زیاد بخوریم که مریض شویم.
- سعی کنیم همیشه شاد باشیم و دیگران را هم شاد کنیم.
- هرگز بدون اطلاع به خانه یا محل کار کسی نرویم.
- در زدن به معنای اجازه گرفتن نیست، همیشه پس از در زدن، پشت در اتاق منتظر اجازه ورود باشیم.
- مواد مخدر، قرصهای روانگردان و مشروبات الکلی، خطرناک تر از آنند که حتی یکبار امتحان شوند، امتحان کردن آنها ما را گرفتار خواهند کرد.
- سعی نکنیم خود و دیگران را فریب دهیم، درستی و نادرستی کارها را خودمان خوب میدانیم.
- خطاهای دیگران را ببخشیم، بخششِ خطای دیگران بسیار قشنگ است، خدا همیشه این کار را با ما میکند.
- همه جا از همسرمان تعریف و تمجید کنیم، حتی در جهنّم.
- با زیر دستان خود مهربان ولی قاطع باشیم.
- غرور کسی را نشکنیم و کسی را تحقیر نکنیم؛ چون مثل شیشه شکسته، خطر آفرین است.
- عمل خلاف را، نه تجربه کنیم، نه تکرار.
- لبخند بزنیم تا مطب پزشکان خلوت شود.
- اگر اشتباه کردیم، با شجاعت اقرار کنیم که اشتباه کرده ایم.
- هنگام صحبت با دیگران به چشمهای آنان نگاه کنیم تا پیام و کلام ما را بهتر درک کنند.
- همیشه در پی سهل ترین و کم هزینه ترین راه برای حل مسائل باشیم.
- کسی را که به ما امید بسته، ناامید نکنیم، لااقل حرفهایش را گوش کنیم و تسلّی دهیم، بگوییم خدا بزرگ است.
- برای کسانی که دوستشان داریم در روز تولدشان پیام تبریک ارسال کنیم و تلفنی حال آنها را جویا شویم.
- در خانه و محل کارمان، گلهای زیبا داشته باشیم.
- حسابداری و روشهای آن را یاد بگیریم.
- خودمان را درگیر مُد نکنیم، عمر مُدگرایی کوتاه است.
- به آدمهای عادی بیشتر احترام بگذاریم، آنها نسبت به کسانی که پست و مقام دارند، کارگشاترند.
- از کسی سؤال خصوصی نپرسیم، اگر لازم باشد خودشان برایمان میگویند.
- اختلافات خود با دیگران را با گفتگو، ملایمت و گذشت حل کنیم، نگذاریم اختلافات کهنه شوند.
- در مورد دیگران قضاوت نکنیم، قضاوت کار خداوند است؛ اگر مجبور به قضاوت شدیم، بر اساس ظاهر افراد قضاوت نکنیم.
- انتظارات خود از دیگران را به حداقل برسانیم و با توانایی خود زندگی کنیم.
- همیشه راست بگوییم، علت دروغ، ترس از غیر خداست. مدار آفرینش بر راستی و درستی استوار است.
- برای جامعه و آینده آن تلاش کنیم؛ سعی کنیم برای همه مردم جامعه مفید باشیم، نه فقط برای دوستان و آشنایان.
- برای انسانها مستقل از اینکه چه فکری دارند و به چه گروهی تعلق دارند ارزش انسانی قائل باشیم؛ همه انسانها بنده خدا هستند.
- شأن خود را بالاتر از کسانی بدانیم که سِمت و مقام دارند.
- شنونده خوبی باشیم و با دقت به سخنان طرف مقابل گوش کنیم.
- روزانه وقتی را بین خود و خدا خلوت کنیم؛ ببینیم در کجای کار هستیم و به کجا میرویم.