Print this page

تقویت اراده

مقدمه

اعتماد به نفس یعنی باور نمودن خود، تکیه بر استعدادها و توانایی‌های خویش، شاید این مثال را شما هم شنیده باشید که «خواستن، توانستن است»؛ یعنی اگر کسی علاقه‌مند به انجام کاری باشد، در مقابل سختی‌ها و مشقت‌های آن مقاومت می‌کند تا در نهایت به خواسته خود برسد. پس گویا از همین الان به مقصودش رسیده است. هر کس به جایی رسیده (چه مقامّات معنوی، چه مادی) از شاهراه همّت و اراده قوی خود بدان رسیده است. دانشمندان، ره‌آوردهای علمی خود را نتیجه نیروی اراده می‌دانند. ورزشکاران نیز چنانچه به مقامّاتی دست پیدا کردند، نتیجه اراده و همت بالای آن‌ها بوده است. امروزه روان‌شناسان برای اینکه بیماران روانی را از چنگ بیماری‌هایی مثل: پریشانی فکر، وسوسه، عدم تمرکز فکر، ضعفِ حافظه، افسردگی، کینه، غم و نجات دهند، سعی دارند نیروی اراده و همّت را در آن‌ها تقویت نمایند. داشتن اراده قوی در تمامی مراحل زندگی، نقش اساسی در تعیین سرنوشت، هویت‌یابی و سعادتِ انسان دارد. روان‌شناسان معتقدند که اراده، مظهر شخصیتِ انسان است. اگر فردی اراده قوی داشته باشد، شخصیت او در نظر دیگران شخصیتِ استوار و شکست‌ناپذیر بوده و در تحولات و طوفان‌های زندگی دچار تزلزل و شکست نخواهد شد.

شخص با اراده کسی است که وقتی درباره کاری، به خوبی تأمل کرد و آن را نافع دانست، تصمیم به انجام آن می‏گیرد و با فعالیت و ثبات قدم، آن را به اجرا در می‏اورد؛ در مقابل، فردِ سُست اراده، با کمترین مشکلی، از انجام دادن کار، دلسرد شده، دست از تلاش برمی‏دارد. شخصِ با اراده، کسی است که دارای هدفی معقول است و تا موقعی که به آن نرسیده، از تعقیب آن باز نمی ‏ایستد و مشکلات و موانع روانی یا مادی، به اراده و عزم او لطمه نمی‏زند و از پیشرفتش، جلوگیری نمی‏کند. کسی که اراده‌ای قوی دارد، آنچه را خواسته است، با کوشش و ثبات قدم، به دست میاورد. شخصِ با اراده، کسی است که دارای هدفی معقول است و تا موقعی که به آن نرسیده، از تعقیب آن باز نمی ‏ایستد و مشکلات مادی و موانع روانی، به عزم و اراده او لطمه نمی‏زند و از پیشرفتش، جلوگیری نمی‏کند.

شخص با اراده کیست؟ به چه کسی بی‌اراده می‌گوییم! شخص با اراده کسی است که وقتی در مورد کاری، به خوبی تأمل کرد، تصمیم به انجام آن می‏گیرد و با فعالیت و ثبات قدم، آن را به اجرا در می‌آورد؛ بنابراین پافشاری بر تصمیمِ غلط یا داشتن میلی قهرمانانه، ثبات‌قدم نخواهد بود. در مقابل فرد سُست اراده، با کمترین مشکلی از انجام دادن کار، دلسرد شده و کوشش جهت تحقّق آن را متوقف می‏کند. کسی که اراده قوی دارد، آنچه را که با تأمل خواسته است، با کوشش و ثبات‌قدم به دست می‌آورد. شخصِ با اراده کسی است که دارای هدفی معقول بوده و تا موقعی که به آن نرسیده است، از تعقیب آن باز نمی‌ایستد.

بیشتر افراد دوست دارند اراده‌ای پولادین داشته باشند و برای رسیدن به یک زندگی بهتر تلاش می‌کنند. البته تا زمانی که ما در ذهنمان، خود را به خاطر شکست سرزنش می‌کنیم و به خود می‌گوییم: «من اراده انجام کاری را ندارم و رسیدن به این آرزوها شبیه یک نبردِ سخت است.» بگذارید بگویم که این امر مربوط به ما نیست، این فقط به خاطر نیازهای سریع زندگی امروزی است که باعث شده ما به راحتی سردرگم شویم؛ در نتیجه موقتاً ارتباطمان را با ذات و طبیعت‌مان از دست بدهیم. البته راه‌هایی برای رهایی از این نوع زندگی پوچ وجود دارد. امّا لازم است که شما آن‌ها را یاد بگیرید. تکنیک‌هایی ساده برای ایجادِ اراده قوی و آرامش در زندگی وجود دارد. امّا شما تا به حال به آن‌ها فکر کرده‌اید؟ کمی با خود فکر کنید که چرا یافتن آرامش و لذّت برایتان اینقدر دشوار است؟ اگر به مشکلاتتان نگاه کنید، متوجه می‌شوید که ریشه بسیاری از مشکلات در ذهن شماست. بله، قضیه این است: بعضی وقایعِ بیرونی اتفاق می‌افتد، ما تصمیم می‌گیریم که تنها بخشی از داستان را ببینیم، سپس موقعیت را به گونه‌ای که خود دوست داریم تفسیر می‌کنیم که باعث تضاد ذهنی در ما می‌شود و نتیجه آن شکلی از ناراحتی درونی است. اگرچه گفتن این جمله که «مشکلاتت را دور بریز» آسان است، امّا من و شما می‌دانیم که به این سادگی هم نیست. ما سال‌های سال شرایط را برای جذبِ مشکلات فراهم کرده‌ایم. آنقدر که راهکار ساده «فکر نکردن در مورد مشکلات» خیلی در ما موثر نیست. ما به ابزاری نیاز داریم که به ریشه مشکلات ضربه بزنیم.

 نگاهی به درختِ سیب بیاندازید. شاید پانصد سیب به درخت باشد که هر کدام حاوی ده دانه است. خیلی دانه دارد؟ ممکن است بپرسیم: «چرا این همه دانه لازم است تا فقط چند درخت دیگر اضافه شود؟» اینجا طبیعت به ما چیزی یاد می‌دهد. به ما می‌گوید: تعدادی از دانه‌ها هرگز رشد نمی‌کنند. پس اگر واقعاً می‌خواهید چیزی اتفاق بیفتد، بهتر است بیش از یکبار تلاش کنید.»

 از این مطلب می‌توان نتایج زیر را به‌دست آورد:

 - باید در بیست مصاحبه شرکت کنید تا یک شغل به‌دست آورید.

 - باید با چهل نفر مصاحبه کنید تا فرد مناسب را استخدام کنید.

 - باید با پنجاه نفر صحبت کنید تا یک دستگاه خودرو، یک واحد مسکونی، یک دستگاه جارو برقی، یا حتی ایده‌ات را بفروشید.

 - باید با صد نفر آشنا شوید تا یک رفیقِ شفیق پیدا کنید.

 وقتی که «قانونِ دانه» را درک کنیم، دیگر ناامید نمی‌شویم و به راحتی احساسِ شکست نمی‌کنیم. قوانین طبیعت را باید درک کرد و از آن‌ها درس گرفت. درختِ سیب به ما می‌آموزد که افرادِ موفّق هر چه بیشتر شکست می‌خورند، دانه‌های بیشتری می‌کارند.

 واقعیت این است که در دنیا، همه چیز به هم مربوط است. روشِ تفکّر شما بر روحیه شما مؤثر است، روحیه شما بر نوع راه رفتن‌تان مؤثر است؛ راه رفتن شما روی نحوه گفتارتان اثر می‌گذارد، روش حرف زدنتان روی طرز فکرتان مؤثر است! تلاش برای پیشرفت در یک بُعد زندگی بر سایر ابعاد زندگی اثر می‌گذارد. وقتی در خانه خوشحال هستید، در محل کار نیز احساس شادی بیشتری خواهید کرد و وقتی سر کار شاد باشید، در خانه نیز شاد خواهید بود. اینکه برای پیشرفت در زندگی می‌توانید از هر نقطه مثبتی شروع کنید. می‌توانید با برنامه‌ای برای پس‌انداز، نوشتن فهرستِ اهدافتان، رژیم غذایی یا تعهد برای گذراندن وقت بیشتر با فرزندانتان شروع کنید. این کارِ مثبت منجر به نتایج مثبت دیگر هم می‌شود، چون که همه امور به هم مربوط‌اند. مهم نیست که تلاشی که در راهِ پیشرفت می‌کنید کجا صرف می‌شود؛ مهم این است که شروع کنید. عکس این قضیه هم صادق است؛ یعنی اگر یک جنبه از زندگی شما خراب شد، سایر ابعاد هم به زودی خراب می‌شود. باید به این مسأله دقت خاصی داشته باشید. هر کاری که انجام می‌دهید به نوبه خود اهمیت دارد، زیرا بر امور دیگر نیز مؤثر است.

 اعتماد به نفس از بیرون به درون نمی‌آید. این حس، یک حسِ کاملا درونی است که البته آثار و برکاتش در بیرون از وجودتان هم ظاهر می‌شود. وقتی می‌خواهید کاری انجام دهید یا به هدفِ خاصی برسید، همیشه از انتها شروع کنید؛ مثلا امروز یا فردا می‌خواهید چه کار کنید؟ کجا بروید؟ به چه هدفی برسید؟ چطور باشید؟ چگونه حرف بزنید؟ و ... پس از پاسخ به این سوال‌ها، یک لحظه چشمان‌تان را ببندید و در ذهن‌تان فرض کنید به آن نقطه هدف رسیده‌اید. در حال سخنرانی به همان شکلِ دلخواه، در حال رانندگی بدون اشتباه، در حال هم‌کلامی بدون عصبانیت و ... تصویر دلخواه‌تان را با تمام جزییاتش در ذهن‌تان بسازید و دائم آن را پررنگ‌تر کنید تا لوازمِ ذهنی‌اش هم برایتان ایجاد شود. این تصویر، عصای دست‌تان برای رسیدن به آن شرایطی که دلتان می‌خواهد، می‌شود. از انرژی درونی‌تان غافل نشوید. هر روز لااقل یک کار مثبت انجام دهید که حسِ خوبی در درون‌تان ایجاد کند و در رابطه با این کار هم با هیچ‌کسی حرف نزنید. این حس و انرژی مثبتِ درونی را فقط و فقط برای خودتان نگه دارید. این تمرین واقعا اثربخش است.

عوامل نداشتن اعتماد به نفس

۱- تسلّط نداشتن بر کار و عمل مورد نظر؛ چون بر آن عمل تسلّط ندارد، دچار تزلزلی می‌شود. پر واضح است که در این صورت باید برای از بین بردن عدم اعتماد به نفس مهارت لازم را به دست آورد.

 ۲- ارتباط نداشتن با اجتماع است؛ یعنی کمتر در اجتماع با کسی روبه‌رو شده و کمتر رفت و آمد داشته است.

 ۳- ترس از استهزاء دیگران و بدگویی و سخنان بی‌مورد آن‌ها باشد. به عبارتی شما کمال‌گرا هستید، این‌گونه افراد معمولاً آرزو دارند تمام فعالیت‌ها و وظایف خویش را به طور کامل و بی‌عیب و نقص انجام دهند. یکی از این نیاز‌ها، میل به کمال و انتقادپذیری است. دارنده این نیاز، بیمناک است که مبادا مرتکب اشتباهی شود و مورد انتقاد قرار گیرد. چنین فردی می‌کوشد، هیچ ضعفی از خود نشان ندهد و برای اینکه نقایص و معایب خود را به طور کامل از میان ببرد یا از نظر دیگران مخفی کند، به انتقاد و ایراد حسّاس است و کمال مطلوب را جستجو می‌کند. البته تمایل انسان با حفظ ظاهر و نیاز او به کامل بودن امری طبیعی است.

 ۴- خود کم‌بینی و بزرگ‌بینی دیگران نیز دو علت اساسی دیگر از علل عدم اعتماد به نفس است؛ به هر حال علت آن هر چه باشد، راه علاج آن به ترتیب زیر است:

 ▪ باید ضعف‌ها و قوت‌های خود را بشناسید و به وضعیت خود آگاهی پیدا کرده و آن را باور داشته باشید.

 ▪ هیچ‌گاه خود را ضعیف و ناتوان نشمارید و الفاظی که چنین مفاهیمی را القاء می‌کند بر زبان نیاورد.

 ▪ اگر شما شخصِ بی‌ارده‌ای هستید! با افرادی که برای شما ارزش قائل هستند و هویت شخصی شما را باور دارند بیشتر حشر و نشر داشته باشید و بر عکس از افرادی که در هر فرصتی شما را تحقیر می‌کنند و به شما اجازه عرض وجود را نمی‌دهند، دوری کنید و هرگز در این موقعیت‌ها وارد نشوید.

 ▪ برای دیگران در حدِ خودشان مقام و ارزش قائل شوید، تا آن‌ها را انسان‌های فوق‌العاده و برتر مپندارید.

 ▪ بر اعمالی که در صدد انجام آن هستید، مانند صحبت در جمع، سخنرانی، گفت‌وگوی جمعی و … مسلط بوده یا این تسلّط را به دست آورید.

 ▪ سعی کنید بیشتر در اجتماعات حاضر شوید و حضور فعّال داشته باشید، با آن‌ها صمیمی شده و مشارکت اجتماعی خود را افزایش دهید؛ مثلاً درس سمیناری ارائه کنید.

 ▪ به استهزا و ریشخند دیگران اصلاً توجه نکنید و مسیر از پیش ترسیم شده را دنبال کنید.

 ▪ با تمرین فعالیت‌های جمعی و فردی حالت طبیعی خود را حفظ و تقویت کنید.

  تقویت اراده: انسانِ با اراده کسی است که وقتی در مورد کاری به خوبی تأمل می‌کند، تصمیم به انجام آن می‌گیرد و با فعالیت و ثبات قدم آن را به اجرا در می‌آورد. پس پا فشاری بر یک تصمیمِ غلط یا داشتن میلی قهرمانانه، ثبات قدم نخواهد بود. در مقابل، انسانی که اراده ضعیفی دارد، با کمترین مشکلی از انجام کار دلسرد شده و کوشش جهت تحقّق آن را متوقف می‌کند. فرد با اراده آنچه را که با تأملی خواسته است با کوشش و ثبات قدم در پی تحقق آن بر می‌آید.

مراحلِ تقویت اراده

  ارزیابی: در این مرحله هر روز برای مدت یک هفته، اعمال و رفتار خود را بررسی کنید؛ اینکه اعمال شما چقدر به دنبال اراده شما انجام پذیرفته‌اند؛ آیا بعد از اراده و پیگیری ثبات قدم داشته‌اید یا احساسات آنی و گذرا و یا محرک‌های خارجی شما را متوقف ساخته‌اند؟ در ضمن مشخص کنید چند درصد از اعمال شما به صورت عادی و بدون اراده و نیّت قبلی انجام گرفته‌اند. در این مرحله به دست می‌آورید که چند درصدِ اعمال شما محصول تصمیم و اراده‌تان است و چند درصد دچار نارسایی اراده شده‌اید. در اینجا متوجه خواهید شد که آن دسته از اعمالی که بعد از اراده انجام پذیرفته‌اند بازده خیلی بیشتری داشته‌اند.

تلقین: ابتدا باید تلقین‌های منفی را به تدریج از ذهن و فضای خود دور سازید؛ مثلاً هرگز این مفاهیم و عبارت را به ذهن نیاورید: من همیشه کارها را ناتمام رها می‌کنم؛ هر حادثه کوچکی اراده مرا متزلزل می‌سازد؛ من حوصله انجام این کارها را ندارم؛ من از این کار خسته شدم و این کار بی‌فایده است؛ این کار اثری ندارد و بلکه در عوض کلماتی که اراده شما را تقویت می‌کنند بر زبان آورید: من این کار را به هر قیمتی باید انجام دهم؛ هیچ چیزی مانع کار من نمی‌شود یا رسیدن به اراده قوی برای من آسان است.

برنامه‌ریزی: برای اعمال خود طی ۲۴ ساعت برنامه‌ریزی کنید و تعدادی از کارهای مستلزم تلاش و اراده خود را معیّن کنید. خود را ملزم سازید این کارها را انجام دهید. البته این کارها نباید خارج توان بالفعل شما و اغراق‌آمیز باشند. سپس به هر قیمتی برنامه طراحی شده را به اجرا درآورید و هیچ چیزی نباید مانع کار شما شود. بعد از چند روز تعداد کارهای ارادی و میزان سختی آن‌ها را به تدریج افزایش دهید.

محاسبه اعمال روزانه: هر شب کارهای موفقیت‌آمیز و احیانا ضعف‌های خود را یادداشت کنید. نسبت به موارد موفق شکرگزار باشید و درصدد رفع ضعف‌ها برآیید. توجه کنید که تمام توان ما انسان‌ها هدیه الهی است. از این رو در برابر موانع از خدا استعانت بجویید و باید اراده ما در راستای اراده خداوند باشد؛ یعنی نباید اعمال ناپسند و مورد تنفر خداوند را اراده کنیم.

واقع‌بینی:  خیلی از مردم بر این باورند که اگر کاری ارزش انجام دادن داشته باشد، پس ارزش خوب انجام دادن هم دارد و به غلط این طور تفسیر می‌کنیم که اگر نمی‌توانید کاری را درست انجام دهید، پس هرگز آن را انجام ندهید. اگر خدای ناکرده اعمال خود را بر اساس این گفتار عامیانه قرار دهیم، تقریباً هیچ کاری را نمی‌توانیم انجام دهیم. اگر ما به اعمالی که انجام می‌دهیم قدری توجه کنیم، می‌بینیم که همه ما در هنگام یادگیری کارهایی که انجام می‌دهیم اشتباه می‌کنیم. تحقیقات روان‌شناسی نشان داده است، همان‌قدر که خود تقویت‌گر مثبت می‌تواند رفتار را نیرومند سازد، گفتارِ منفی آن را تضعیف می‌کند. شما هر چقدر دارای انگیزه بیشتری باشید و سخت‌تر کار کنید، کار را بهتر انجام خواهید داد و این امر اعتماد رفتاری را تغییر خواهد داد، نه احساس برتر بودن را. هر وقت دیدید که ادامه کاری برایتان ممکن نیست و احساس غالب شما بر دست کشیدن و رها کردن کار است، سریعاً کارها و اعمال موفق گذشته‌تان را مورد تقدیر و تشویق قرار دهید.

پرهیز از احساسِ گناه: بین گناهکار بودن و احساس گناه داشتن، فرق قائل شوید. وقتی فکر می‌کنیم که گناهکار هستیم، در واقع این حقیقت را می‌پذیریم که اشتباه کرده‌ایم و یا نادرست عمل کرده‌ایم؛ امّا احساس گناه کردن، بدین معنی است که فکر می‌کنیم فردی بی‌ارزش هستیم، چون ناشایست عمل کرده‌ایم. به خاطر داشته باشید، گاهی اوقات شکست و ناامیدی توفیق اجباری هستند، چون به شما می‌گویند اهدافتان برای شما درست نبوده یا آن تلاش، ارزش آن کار را نداشته و از یک شکست بزرگ‌تر بعدی می‌توان اجتناب کرد. افراد و مشاغل و موفقیت‌هایی را که موجب بروز احساس بی‌کفایتی در شما می‌شوند تحمّل نکنید؛ اگر می‌توانید آن‌ها یا خودتان را به گونه‌ای تغییر دهید تا احساس ارزشمندی بیشتری نمایید.

بهره‌گیری از مشاورِ خوب: تقریبا تمام انسان‌های موفق، یک مشاور دانا و قابل اعتماد داشته‌اند. این مشاور ممکن است یکی از اعضای خانواده، یک دوستِ صمیمی،‌ یک معلمِ مدرسه و یا اصلا یک شخصِ خیرخواه باشد. ممکن است در زندگی‌تان حضور داشته باشد یا ممکن است اصلا خودش زنده نباشد و شما از طریق آثاری که از او به جا مانده،‌ از او کمک بگیرید. به هر حال راهی که شما می‌خواهید طی کنید و هدفی که می‌خواهید به آن برسید، احتمالا پیش از شما هم دیگرانی در آن راه رفته‌اند و به آن هدف رسیده‌اند.

 شناسایی ضعف‌ها و ترس‌ها: هر روز یکی از کارهایی را که همیشه از آن واهمه داشتید و دارید، انجام بدهید. خیلی از ترس‌هایی که در زندگی ما وجود دارند و با ما زندگی می‌کنند، اجازه نمی‌دهند که ما قابلیت‌های‌مان را بروز بدهیم. خودتان را مقیّد کنید که هر روز لااقل یک قدم از محدوده تنگ و تاریک این مرزها فراتر بروید و یکی از این حصارهای ترس را شکسته و هر چه بیشتر از این ترس‌ها فاصله بگیرید.

  افزایش سطح آگاهی‌ها: با این همه کتاب و کتابخانه و شبکه‌های اطلاع‌رسانی، دیگر هیچ دلیل موجهی برای بی‌اطلاعی وجود ندارد. اگر بر حسب شرایط کار و زندگی‌تان احتیاج دارید که از چیزی یا چیزهایی سر در بیاورید، کوتاهی نکنید. خودتان را به دانستن و بیشتر دانستن مجهز کنید. به مطالعه منابع مختلف عادت کنید. داشتن اطلاعاتِ کافی در زمینه شغلی منجر به افزایش اعتماد به نفس در محیط کار می‌شود. پس از کسب این تسلّط، کم‌کم به سمت سلیقه‌های شخصی‌تان بروید و درباره آن‌ها بیشتر و بیشتر بدانید تا پایه‌های خودباوری‌تان محکم شود.

نتیجه‌گیری

 در هر محیط تاریکی لااقل می‌شود یک نقطه روشن پیدا کرد. اگر عادت کنید، می‌توانید همیشه و در هر محیط تاریکی با دیدن آن نقطه، روشن و دلگرم باشید. این طور، روحیه‌تان شاداب‌تر شده و انگیزه‌تان برای تلاشِ بیشتر افزوده می‌شود. سعی کنید منفی‌ها را گذرا و ناپایدار ببینید و مثبت‌ها را پایدار و ماندنی. اگر کسی به‌ سلام‌تان جواب نداد، همیشه این احتمال را در نظر بگیرید که شاید سلام‌تان را نشنیده یا ذهن‌اش آن‌قدر مشغول بوده که متوجه سلام‌تان نشده است، کما اینکه در بیشتر مواقع هم همین طور است.

 مردم بسیاری مثل شما وجود دارند که با این مشکل مواجه‌اند و همچنین راه‌های بسیاری هم وجود دارد که شما می‌توانید اعتماد به نفستان را بهبود بخشیده و بازسازی کنید. تمرین‌ها، دوره‌ها، کلاس‌ها، کتاب‌ها و مشاوران بسیاری در این زمینه وجود دارند که شما می‌توانید به راحتی از آن‌ها کمک بگیرید و استفاده از این موارد به شما بینشی خواهد داد تا بدانید که چگونه با این مشکلتان به نبرد بپردازید. به اطرافتان نگاه کنید، جوابِ سؤالات‌تان را خواهید یافت؛ فعالیت‌تان را آغاز کنید و هیچ گاه منصرف نشوید. شما می‌توانید برای نخستین بار هم که شده کارهای شگفت‌انگیزی انجام دهید و در حقیقت به کارهایی که انجام می‌دهید، اعتقاد و اطمینان پیدا کنید. خوش‌بین باشید و تردید را کنار بگذارید، خطاهایتان را بپذیرید و از سرزنش کردن دیگران دست بر دارید.

اگر ما سعی در شناخت ابعاد وجودی خویش کنیم، هم خدا را شناخته‌ایم و هم پی می‌بریم که خداوند چه نیروهایی را در درون ما به ودیعه گذاشته است. انسان به همان اندازه که خداوند لایتناهی است، می‌تواند لایتناهی باشد. اگر خود را آن طور که هستیم و باید باشیم نشناسیم، کار و زندگی، آرمان‌ها و هدف‌هایمان در اصطکاک و تضادی بیهوده سپری خواهد شد و در کوران حوادث، دچار مشکلات بی‌شماری خواهیم گشت. «خود» درونی‌مان گم می‌شود و لاجرم به بیگانگی از خویش دچار می‌شویم. بسیار اندک‌اند کسانی که می‌دانند کالبدشان در تسخیر چگونه شخصیتی است و چه نوع عملکردی را می‌توان از آن انتظار داشت. باید قبول کنیم که مهمترین و اولین وظیفه ما در زندگی، کشف «وجود واقعی خود» و سپس شکوفا ساختن آن است؛ زیرا تا انسان‌ها ندانند که در وجودشان چه نیروها و استعدادهایی وجود دارد، نمی‌توانند از آن‌ها در راهِ رسیدن به رضایت و موفقیت در زندگی استفاده کافی را به عمل آورند و چه بسا افرادی که به دلیل نشناختن توانایی‌ها و نیروهای درونی خود، حتی با داشتن علم و دانش و تخصص کافی نتوانسته‌اند در زندگی به آنچه که مد‌نظرشان بود برسند.

 بیشتر مردم با وجود تلاش و فعالیت‌های فراوان در زندگی، هدفِ روشن و از پیش تعیین‌شده‌ای را دنبال نمی‌کنند و بی‌آنکه خود بدانند سرگردانند! علت اینکه بسیاری از افراد در کار و زندگی موفق نمی‌شوند این است که آن‌ها اصولاً هدف‌های روشنی ندارند؛ در واقع به این دلیل به هدف‌های خود نمی‌رسند که اصولاً هدفی ندارند! خیلی‌ها افکار و رویاهای پراکنده‌ای در سر دارند، ولی هدفمند نیستند. هدف، آرمان و مقصود، مهمترین عاملی است که به انسان جهت، معنی و مفهوم می‌بخشد و بسیاری از انسان‌ها از این نعمت محرومند! در نتیجه، هر عاملی که جاذبه داشته باشد، آن‌ها را به سوی خود می‌کشاند. حتی اگر در مسیر تباهی و فساد یا نیستی و نابودی باشد.

 به هنگامى که حوادث سخت و پیچیده در زندگى انسان رخ مى‌دهد و درها به روى او از هر سو بسته مى‌شود و احساس ضعف و ناتوانى و تنهایى در برابر مشکلات مى‌کند؛ ایمان به خدا به یارى او مى‌شتابد و به او نیرو مى‌دهد. آنان که به خدا ایمان دارند، خود را تنها و ناتوان نمى‌بینند، مأیوس نمى‌شوند؛ احساس ضعف و ناتوانى نمى‌کنند؛ چون قدرت خدا بالاتر از همه مشکلات است و همه چیز در برابر او آسان است. آنان با امید به لطف و حمایت و کمک پروردگار به مبارزه با مشکلات بر مى‌خیزند و تمام نیروهاى خود را به کار مى‌گیرند؛ با عشق و امید به تلاش و کوشش ادامه مى‌دهند و بر سختى‌ها پیروز مى‌شوند.

آرى، ایمان به خدا تکیه‌گاه بزرگى براى انسان‌هاست. پس کسی توکّل دارد که به قدرت و حکمت و رأفت و شفقتِ خداوند اعتقاد دارد. این اعتقاد، حالتی را در شخص به وجود می‌آورد که موجب می‌شود فرد در تمام حالات و رفتار خویش، حضور پروردگار را در نظر بگیرد و در این حضور، احساسِ قدرت و توانمندی کند و خود را به وی وابسته ببیند؛ از این رو آرامش در دلش ایجاد می‌شود که با پدید آمدن حوادثِ سخت در زندگی دچار شک و تردید نمی‌شود و کارهایی را که مدیریت و برنامه‌ریزی آن‌ها خارج از تدبیر اوست، به خدا واگذار می‌کند. به عبارتی می‌توان گفت، فردی که به خدا ایمان دارد، ضمن استفاده از اسباب و علل مادی و غیر مادی، برای رسیدن به مقصودِ خویش، نهایت سعی تلاش خود را می‌کند، امّا توفیق رسیدن به نتیجه را مشروط به خواست و مشیّت الهی می‌داند و ضمن نسبت دادن امور و اتفاقات جهان به خواست پروردگار، برای حصول نتیجه به او تکیه نموده و اطمینان دارد که خداوند او را در رسیدن به مطلوب یاری خواهد کرد. ان‌شاءالله