مفهوم زمان چیست؟ آیا توسط انسان قابل کنترل است؟ آیا تعریفی برای زمان وجود دارد؟
یکی از تکراری ترین حرف هایی که این روزها می شنویم عباراتی چون «وقت ندارم…»، « فرصت نکردم…» و از این قبیل جملات است. شاید یکی از آرزوهای افرادی که در کنار ما زندگی می کنند این باشد که زمان و وقت طول روز، بیشتر از ۲۴ ساعت باشد!. خیلی از ما آدم ها در روزهای پرمشغله چنین آرزو داریم؛ شاید باور نکنید ولی حقیقت دارد؛ مهمترین چیز در زندگی هر انسانی وجود دارد، وقت یا همان زمان میباشد؛ که در واقع شیرازۀ حیات ما را تشکیل میدهد.
ارزش وقت از آن جا دانسته میشود که خداوند در قرآن کریم سوره ای را به نام العصر«وقت یا زمان» فرو فرستاده که به زمان اشارات داشته است. با توجه به اینکه وقت زود گذر است و آنچه گذشت هرگز بر نمی گردد. پس ” وقت” نفیس ترین و گرانبهاترین چیزی است که انسان دارد زیرا هر عملی و هر تلاشی در قالب «وقت» صورت می گیرد و هر چیزی که انسان به دست می آورد در لابلای ثانیه های عمر است. بنابراین «وقت» سرمایه ی حقیقی ماست.
دو دیدگاه گوناگون در تعریف زمان وجود دارد. دیدگاه نخست بیان میکند که زمان قسمتی از ساختارهای اساسی جهان است، بُعدی است که اتفاقات پشت سر هم در آن رخ میدهند. همچنین این دیدگاه بیان میکند که زمان قابل اندازه گیری است. این یک نوع دیدگاه واقع گرایانهاست که” آیزاک نیوتن” بیان میکند و از این رو گاهی با نام زمان نیوتونی شناخته میشود .
دیدگاه دیگری چنین بیان میکند که زمان قسمتی از ساختارهای ذهنی انسان است (همراه فضا و عدد) آن چنان که ما در ذهن خود رشتهٔ رویدادها را دنبال میکنیم همچنین در ذهن خود برای طول آن اتفاقات کمیتهایی را از قبیل ثانیه و دقیقه تعریف میکنیم.تعریف دوم به هیچ هویت مستقلی برای زمان اشاره نمیکند که اتفاقات درون آن رخ دهد. این دیدگاه حاصل کار “گوتفرید لایبنیتس” و ” امانوئل کانت” میباشد که زمان را قابل اندازهگیری نمیداند و میگوید تمام اندازهها در سیستم ذهنی بشر رخ میدهد.
ماهیت زمان
زمان ، مفهومی چنان آشنا ، ملموس ، بدیهی ، پیش پا افتاده و عمیق است که نوشتن دربارهاش جسارت زیادی را میطلبد. فهم مفهوم زمان و نقد کردن برداشت رایج از این مفهوم ، اگر به قدر کافی تداوم یابد، به تلاش برای دستیابی به نگاهی تازه و رویکردی کارآمدتر درباره مفاهیمی کلیدی مانند مکان ، تغییر و رخداد منتهی میشود. زمان ، مفهومی چنان حاضر و نافذ است که هر پیشنهاد جدیدی برای جور دیگر دیدن آن به راهبردهایی رفتاری برای دگرگونی در کردار هم میانجامد. این پیشنهادهای نظری و آن توصیههای عملیاتی ، بطور خاص مهمترین جنبههایی هستند که به چالش طلبیدن مفهوم زمان را چنین ترسناک مینمایند. در فیزیک ، زمان با دو روش متفاوت تعریف میشود:
روش اول؛ ترمودینامیکی
این روش را برای نخستین بار فیزیک دانانی مانند ” کلوین و سلسیوس” که به مفهوم دما و تبادلات گرمایی علاقمند بودند، بنیان نهادند. اما شکل پخته و امروزین آن را در آثار اندیشمندانی مانند ” بولتزمان” میبینیم. تعریف ترمودینامیکی زمان ، بر الگوهایی از رفتار مبتنی است که در سیستم های ساده دیده میشود. بخش مهمی از سیستم هایی که در پیرامون ما وجود دارند، نظام هایی ساده هستند که از شمار زیادی از عناصر به نسبت ساده تشکیل یافتهاند. عناصری که رفتارشان تقریبا تصادفی به نظر میرسد، اما برآیند رفتارهای سطح خردشان بر مبنای قواعدی کلان پیش بینی پذیر است. بررسی تحولات انرژیایی این سیستم ها ، ستون فقرات علم ترمودینامیک را تشکیل میدهد.
روش دوم ؛ تاریخ مدارانه
این روش زمان را بر مبنای سیستم های پیچیدهای تعریف میکند که امکان انباشت اطلاعات و تجربیات را در خود دارند. در این سیستم ها ، گذر زمان به کاهش یافتن بی نظمی و افزایش نظم منتهی میشود. مثلا وقتی به بدن مجروح یک انسان یا بذر یک گیاه نگاه میکنیم، میبینیم که با مرور زمان مقدار نظم درونی این سیستم ها زیاد میشود. فرد زخمی بهبود مییابد و بذر به گیاه تبدیل میشود. به این ترتیب به نظر میرسد تعریف تاریخ مدارانه از زمان ، با تعریف ترمودینامیکی آن در تضاد باشد. چنانکه میدانیم، مهمترین ویژگی حاکم بر قوانین علوم تجربی مانند فیزیک ، ناوردایی یا تقارن است. تقارن بدان معناست که قوانین یاد شده در تمام شرایط قابل تصور صدق میکنند.
این بدان معناست که قوانین مزبور بیانگر ماهیت موضوع پژوهش و شیوه رفتار آن هستند و به شرایط پیرامونیِ آن وابسته نمی باشند. کل قوانین فیزیک ، نسبت به همه شرایط ناوردا هستند. تنها متغیری که این تقارن را در هم میشکند، زمان است و منشأ این نقض شدن تقارن ، قانون دوم ترمودینامیک است. محور زمان ، تنها شاخص فیزیکی است که جهت دارد و در مسیر مشخصی جریان مییابد و بسته به این جهت ، رفتار سیستم ها دگرگون میشود.
مفهوم فیزیکی زمان دو مشکل اساسی دارد: تعریف ترمودینامیکی و تاریخ مدار از زمان به ظاهر باهم در تعارض هستند. بنابراین تعریف یگانه و فراگیری از زمان وجود ندارد. گویی زمان در سیستم های بازِ ساده و پیچیده به دو شکل متفاوت تعریف شود.توضیح اینکه چرا زمان به عنوان متغیری عام اینطور یک طرفه عمل میکند و تنها در جهت خاصی جریان دارد، دشوار است. به بیان دیگر ، “پیکان زمان” و حرکت دائمی و ثابتش از گذشته به آینده امری است که نیاز به توضیح و تبیین دارد. تلاشهای زیادی برای آشتی دادن دو تعریف ترمودینامیک و تاریخ مدار از زمان صورت گرفته است.
اندازه گیری زمان
شبانه روز به دو گونه متفاوت تقسیم شدهاست. یکی بر اساس گاه یا موقعیت خورشید و دیگری ماه و طول سایه بوده است. برای نمونه آریاییها و زرتشتیان شبانه روز را بر مینای پنجگاه یعنی از برآمدن آفتاب تا نیمروز٬ از نیمروز تا سه ساعت پس از نیمروز٬ از ساعت سه پسین تا فرورفتن آفتاب٬ از فرورفتن آفتاب و پیدا شدن ستاره شامگاهی در آسمان تا نیمه شب و از نیمه شب تا برآمدن آفتاب.
شیوه دیگر آن، تقسیم شبانه روز به ۲۴ ساعت یا پاس/ طول شبانه روز (چه خورشیدی و چه نجومی) همیشه ۲۴ ساعت کامل نیست و در طول روزهای سال تا چند دقیقه کمتر و یا بیشتر میشود که در قرارداد عموم و برای جلوگیری از ناهنجاریها، همه شبانروزها ۲۴ ساعت کامل فرض میشوند. یکای کمیت زمان در سیستم متریک ثانیه میباشد. سایر واحدهای این کمیت عبارتاند از: ( “دقیقه” ساعت” شبانه روز″هفته” ماه ” سال ” دهه ” قرن (سده)” هزاره).
وسایل اندازه گیری زمان در گذشته عبارت بودند از : ساعت شنی ساعت آفتابی ساعت آبی
مفهوم زمان ، مفهومی بدیهی است. هر ساعت ، هر روز و هر سال به ترتیب شامل مقدار معینی دقیقه ، ساعت و روز است. ما به ندرت ، اما ، درباره ی سرشت و طبیعت بنیادی زمان فکر می کنیم. زمان بدون توقف می گذرد و ما گذر آن را با ساعت و تقویم مشاهده می کنیم. هنوز نمی توانیم آن را با میکروسکوپ مطالعه کنیم و یا با آن آزمایشی انجام دهیم. با این همه زمان می گذرد و ما نمی توانیم بگوییم با گذشت آن دقیقا چه چیزی رخ می دهد.
زمان تغییر بدون توقفی ، همچون حرکت دایره ای زمین به دور خورشید را نشان می دهد. مفهوم گذر زمان با مفهوم فضا قرابت دارد. بنابر نظریه ی نسبیت عام، از حدود ۷/۱۳ میلیارد سال پیش ، پس از مهبانگ، فضا یا کیهان پدید آمد. پیش از آن همه ی ماده در نقطه ای بسیار ریز فشرده شده بود. این نقطه محتوی ماده ای بود که خورشید، زمین، ماه و همه ی اجرام سماوی از آن به وجود آمدند تا به ما درباره ی گذر زمان بگویند. پیش از مهبانگ نه فضایی بود و نه زمانی .
کاری انکویست استاد کیهان شناسی می گوید : در نظریه ی نسبیت عام مفهوم زمان با مهبانگ شروع می شود شبیه خطوط عرض های جغرافیایی که همه از قطب شمال شروع می شوند و شما نمی توانید به نقطه ای شمالی تراز قطب شمال بروید. یکی از منحصرترین ویژگی های زمان این واقعیت است که توسط حرکت اندازه گیری می شود و علاوه بر این از طریق حرکت آشکار می شود. بنابر نظریه ی نسبیت عام ، گسترش فضا می تواند باعث رمبش کیهان شود. یعنی همه ی ماده دوباره در نقطه ای جمع شود و به این ترتیب به پایان مفهوم زمان آن گونه که ما می دانیم برسیم.
گذر کند زمان
انکویست می گوید: آخرین رصدهای انجام شده نه تنها ایده ی رمبش کیهان را تایید نمی کند، بلکه فاصله های درون کهکشانی با آهنگ سریع تری در حال افزایش است.این موضوع که مغز چگونه زمان را درک میکند، تا به حال ناشناخته مانده است. بارها برای همهی انسانها پیش آمده که در بعضی لحظات زندگی، زمان به کندی میگذرد و به اصطلاح کش میآید. حالا نتایج یک تحقیق نشان میدهد که در مغز ما مسیرهای ویژهای از سلولهای عصبی وجود دارد که با استفاده از آنها، میتوانیم گذشت ثانیهها را حس کنیم. در تحقیق انجامشده، پژوهشگران برای داوطلبان نورهایی مانند فلش و بوقهایی ممتد را پخش کردند. سپس زمان این نورها و صداها را به تدریج اضافه کردند.
نتیجه به دست آمده نشان میدهد که افزایش تدریجی باعث کش آمدن زمان میشد و تخمینها طولانیتر بود. اما وقتی که این دو عامل به صورت ناگهانی زیاد شدند، تخمینها رنگ و بوی واقعیت به خودشان گرفتند. به این ترتیب به نظر میرسد انتظار باعث کشآمدن زمان میشود.
سفر در زمان
البته اگر از یک بُعد دیگر به قضیه نگاه کنیم همه ما مسافر زمان هستیم. همین الان که شما این را میخوانید، زمان در حول و حوش و به پیش میرود و آینده به حال و حال به گذشته تبدیل میشود. نشانهاش هم رشد موجودات است. ما بزرگ میشویم و میمیریم. پس زمان در جریان است. سفر در زمان، به ایدهٔ حرکت بین لحظههای مختلف زمان گفته میشود که مشابه حرکت بین مکانهای مختلف در فضا صورت می گیرد، و در آن امکان ارسال اشیا (و در بعضی حالتها فقط اطلاعات) به زمان گذشته و آینده وجود دارد.
با این که از قرن نوزدهم، سفر در زمان همواره موضوع داستانهای علمی تخیلی بسیاری بوده است، و نیز سفر یک طرفه در فضا با استناد به پدیدهٔ پارادوکس زمانی مبتنی بر سرعت در تئوری نسبیت خاص (که در پارادوکسهای دوقلو تشریح شده است) و نیز پارادوکس زمانی جاذبه ای در نسبیت عام، تقریباً امکان پذیر است.
بر پایه نظریه ی نسبیت، با افزایش سرعت یک جسم، زمان برای آن جسم کندتر می گذرد. اگر با سرعت نور با قطار حرکت کنیم زمان خیلی دیرتر می گذرد مثل این است که داریم دور سیاه چاله ای بزرگ می چرخیم وبا این کار زمان بسیار دیرترمی گذرد و اگر باسرعت نور یک هفته حرکت کنیم به ۱۰۰ سال بعد می رویم. ((البته این فرضیه ی را استیون هاوکینگ نیز بعدها تایید نمود)). اما تا به امروز فقط عده ای محدود توانسته اند مسافر این سفر باشند.
آلبرت اینشتین با ارائه نظریه نسبیت خاص نشان داد که این کار از نظر تئوری شدنی است. برطبق این نظریه اگر شیئی به سرعت نور نزدیک شود گذشت زمان برایش آهسته تر صورت میگیرد. بنابراین اگر بشود با سرعت بیش از سرعت نور حرکت کرد، گذشت زمان برایمان کُندتر خواهد بود. بر خلاف نویسنده گان و خیالپردازها که فکر میکنند سفر در زمان حتماً و باید با یک ماشین انجام شود، دانشمندان بر این عقیده هستند که اینکار به کمک یک پدیده طبیعی صورت میگیرد. در این خصوص سه پدیده مد نظرتا به حال مطرح شده است: سیاهچالههای دوار، کرم چالهها و ریسمانهای کیهانی.
سیاهچالهها: اگر ستارهای تمام سوختش را بسوزاند، دارای جرم فشرده زیادی میشود و حفرهٔ سیاه رنگی مانند قیف تشکیل میدهد که نیروی جاذبه فوق العاده زیادی دارد؛به نحوی که حتی نور هم نمیتواند از آن فرار کند.این حفرهها بر دو نوع هستد.برخی نمیچرخند و هر جسمی که جذب آنها شود نابود میشود. اما بعضی از سیاهچالهها در حال دوران هستند. این سیاهچالهها میتوانند سکوی پرتاب به آینده یا گذشته باشند.
کرم چاله: سکوی دیگری برای گذر از زمان است و میتواند در عرض چند ساعت، ما را چندین سال نوری جابجا کند. فرض کنید دو نفر دو طرف ملافهای را گرفتهاند و میکشند. اگر یک توپ تنیس روی این ملافه بگذاریم، در سطح ملافه، انحنایی به طرف توپ ایجاد میشود. حال اگر تیلهای را روی هر کدام ازگوشههای ملافه قرار دهیم،به سمت چالهای که توپ تنیس ایجاد کردهاست میغلطد. این کار،شبیه سازی سادهای از نظریهٔ اینشتین است که معتقد است اجرام آسمانی در فضا و زمان انحنا ایجاد میکنند(درست مثل همان توپ روی ملافه).
حالا اگر فرض کنیم فضا به صورت یک لایه دوبعدی روی یک محور تا شده باشد و بین نیمه بالا و پایین آن خالی باشد و دو جرم هم اندازه در قسمت بالا و پایین مقابل هم قرار گیرد، آن وقت حفرهای که هر دو ایجاد میکنند میتواند به همدیگر رسیده و ایجاد یک تونل کند. مثل این که یک میانبر در زمان و مکان ایجاد شده باشد. به این تونل میگویند کرم چاله. این امید است که یک کهکشانی که ظاهراً میلیونها سال نوری دور از ماست، از راه یک همچین تونلی بیش از چند هزار کیلومتر دور از ما نباشد. در اصل میشود گفت کرم چاله تونل ارتباطی بین یک سیاهچاله و یه سفیدچالهاست و میتواند بین جهانهای موازی ارتباط برقرار کند و در نتیجه به همان ترتیب میتواند ما را در زمان جابجا کند.
ریسمانهای کیهانی: آخرین راه سفر در زمان ریسمانهای کیهانی است. طبق این نظریه یک سری رشتههایی به ضخامت یک اتم در فضا وجود دارند که کل جهان را پوشش میدهند و تحت فشار خیلی زیادی هستند. اینها هم یک نیروی جاذبه خیلی قوی دارند که هر جسمی را سرعت میدهند و چون مرزهای فضا زمان را مغشوش میکند لذا میشود از آنها برای گذر از زمان استفاده کرد.
تونل زمان: واقعیت یا خیال؟
چند اشکال در مسالهٔ سفر در زمان وجود دارد. اول اینکه اصلاً نفس تئوری سفر در زمان یک پارادوکس است. پارادوکس یا محال نما یعنی چیزی که نقض کننده(نقیض) خودش در درونش است. به طور مثال، اگر شخصی در زمان به عقب برگردد و به تاریخی که هنوز بدنیا نیامدهاست برود، چطور میتواند آنجا باشد؟ یک راه حل برای این مشکل، نظریهٔ جهانهای موازی است. طبق این نظریه امکان دارد چندین جهان وجود داشته باشد که مشابه جهان ماست اما ترتیب وقایع در آنها فرق میکند. پس وقتی به عقب برمیگردیم در یک جهان دیگر وجود داریم نه در جهانی که در آن هستیم. طبق این نظریه بینهایت جهان موازی وجود دارد و ما هر دستکاری که در گذشته انجام بدهیم یک جهان جدید پدید می آید.
یکى از مسائل مهم فلسفى که مورد توجه و اختلاف فلاسفه است، مسئله زمان است که نظریات مختلفی درباره آن مطرح است، مشاهیر فلاسفه می گویند:
زمان مقدار حرکت است و موجودى است غیر قارالوجود و متقوم به حرکت و حرکت حامل آن است. ملاصدرا می گوید: زمان میزان حرکت و مقیاس متحرکات است «من حیث هى متحرکات» ایشان در اثبات زمان روش طبیعى را برگزیده است که علماى طبیعى از روش مشاهده در اثبات مسائل استفاده مىکنند. ملاصدرا همان برهان معمول را در اثبات زمان آورده است که دو متحرک از مبدأ معین به سوى مقصد معین حرکت مى کنند و یکى زودتر به مقصد معلوم و مشخص مى رسد و یکى دیرتر. فلاسفه ؛ در باره مسئله زمان نظریات مختلفی مطرح نمودند، بعضی از این نظریات از این قرار است:
۱- زمان امرى موهوم یعنى موجود به وجود وهمى است.
۲- زمان وجود ندارد.
۳- زمان عبارت از فلک الافلاک است.
۴- زمان عبارت از مطلق حرکت است.
۵- زمان حرکت فلک الافلاک است.
مشاهیر فلاسفه می گویند زمان مقدار حرکت است و موجودى است غیر قارالوجود و متقوم به حرکت و حرکت حامل آن است. ملاصدرا می گوید:
زمان میزان حرکت و مقیاس متحرکات است «من حیث هى متحرکات» ایشان در اثبات زمان روش طبیعى را برگزیده است که علماى طبیعى از روش مشاهده در اثبات مسائل استفاده میکنند.
ملاصدرا همان برهان معمول را در اثبات زمان آورده است که دو متحرک از مبدأ معین به سوى مقصد معین حرکت میکنند، یکى زودتر به مقصد معلوم و مشخص مى رسد و یکى دیرتر، وى می گوید از شهود این امر، علم پیدا مى کنیم که در عالم وجود، یک نوع وجود مقدارى خاص هست که غیر از اجسام و نهایات آنها است؛ زیرا اجسام و نهایات آنها وجود قارّه و مسقرّه اند، پس در مى یابیم که آن امتداد، زمان است و زمان مقدار غیر قارّالوجود است و باید مبدأ آن و موجد آن غیر قارّالوجود باشد و آن حرکت است، پس زمان مقدار حرکت است.
توضیح اینکه؛ ما انسانها در عملیات و کارها و حرکات و سکنات خود ترتیبى را رعایت مى کنیم؛ حال به طور ارادى و یا به طور غیر ارادى. نخست کارى را انجام مى دهیم و بعد از آن مى پردازیم به کار دیگر از آفتاب تا آفتاب سه وعده غذا مى خوریم، مقدارى تفریح مى کنیم و مقدارى کارهاى دیگر انجام مى دهیم، مى خوابیم بیدار مى شویم، براى کارهاى خود برنامه مى نویسیم بعضى را مقدم مى داریم و پاره اى را مؤخر و با شهود سطحى خود ملاحظه مى کنیم که آفتاب طلوع مى کند، به تدریج مسافتى از فضا یا آسمان را طى مى کند به نیمه آسمان مى رسد، به طرف مغرب نزدیک و نزدیکتر مى شود تا غروب مى کند. این عملیات و این حرکات در یک امتدادى انجام مى شود، امتدادى که ما احساس مى کنیم، امتدادى که واقعى است نه خیالى و تصوّرى این امتداد را ما زمان مى نامیم و تجزیه به اجزا مى کنیم و نام آنها را ساعت، نیم ساعت، ربع ساعت و بالأخره دقیقه و ثانیه و …
ابن سینا می گوید: کسانى گفته اند که زمان عبارت از نسبت خاص در مورد و جهت خاص است؛ یعنى زمان عبارت از امرى است که در هنگام نسبت چیزى به آن دانسته مى شود؛ مثلا گفته مى شود: فلان کس در موقع طلوع آفتاب آمد یا مسافرت کرد. پس از این نسبت «وقتى» تصوّر مى شود و الا «وقت بالذات امرى نیست»، پس زمان عبارت از یک امر عرضى است که هنگام حدوث امرى دیگر (مثل مسافرت کردن فلان کس در طلوع آفتاب) حادث مى شود.
از نسبت موجودات و پدیده ها به حرکت خورشید و وجود آن در هر یک از درجات مدار خود، وقتها به وجود مى آید و اگر چنین پدیده هایى پدید نیاید و نسبت آنها به درجات مدار خورشید و حرکت در آن درجات داده نشود زمانى در کار نیست. پس زمان بالذات وجود ندارد.
فضا (SPACE) چیست؟
واژهای است که در زمینههای متعدد و رشتههای گوناگون از قبیل فلسفه ، جامعهشناسی ، معماری و شهرسازی بطور وسیع استفاده میشود. لیکن تکثّر کاربرد واژه فضا به معنی برداشت یکسان از این مفهوم در تمام زمینههای فوق نیست، بلکه تعریف فضا از دیدگاههای مختلف قابل بررسی است. مطالعات نشان میدهد با وجود درک مشترکی که به نظر میرسد از این واژه وجود دارد، تقریباً توافق مطلقی در مورد تعریف فضا در مباحث علمی به چشم نمیخورد و این واژه از تعدد معنایی نسبتاً بالایی برخوردار است و تعریف مشخص و جامعی وجود ندارد که در برگیرنده تمامی جنبههای این مفهوم باشد.
فضا یک مقوله بسیار عام است. فضا تمام جهان هستی را پر میکند و ما را در تمام طول زندگی احاطه کرده است. بررسی و شناخت پدیده های فیزیکی و روابط بین آنها بدون توجه به مفاهیم و درک شهودی از فضا و زمان چندان مانوس به نظر نمی رسد. مفهوم و درک فضا و زمان نیز مانند سایر کمیت های فیزیکی روندی پویا دارد و در طول تاریخ دستخوش تغییرات زیادی شده است. بویژه بعد از نسبیت مفاهیم فضا و زمان و درک بشر از آنها دچار تغییر زیادی شده است.
هرکاری که انسان انجام میدهد، دارای یک جنبه فضایی نیز است، به عبارتی هر عملی که انجام میشود، احتیاج به فضا دارد. دلبستگی بشر به فضا از ریشههای عمیقی برخوردار است. این دلبستگی از نیاز انسان به ایجاد ارتباط با سایر انسانها که از طریق زبان های گوناگون صورت میپذیرد، سرچشمه میگیرد. همچنین بشر خود را با استفاده از فیزیولوژی و تکنولوژی، با اشیاء فیزیکی وفق میدهد و از این طریق یک رابطه و تعادل پویا بین انسان و محیط (اشیاء)، علاوه بر ارتباط میان انسانها، بوجود میآید.
این اشیاء بر اساس یک سری روابط خاص به درونی و بیرونی، دور و نزدیک، منفرد و متحد، پیوسته و گسسته تقسیم شدهاند. برای اینکه بشر بتواند به تصورات و ذهنیات خود عینیت بخشد، بایستی که این روابط را درک کند و آنها را در قالب یک مفهوم فضایی هماهنگ نماید. لذا فضا بیانگر نوع ویژهای از ایجاد ارتباط نیست، بلکه صورتی است جامع و دربرگیرنده هر نوع ایجاد ارتباط، چه میان انسانها و چه میان انسان و محیط.فضا ماهیتی جیوه مانند دارد که چون نهری سیال، تسخیر و تعریف آن را مشکل مینماید. اگر قفس آن به اندازه کافی محکم نباشد، براحتی به بیرون رسوخ می کند و ناپدید میشود.
فضا میتواند چنان نازک و وسیع به نظر آید که احساس وجود بعد از بین برود (برای مثال در دشتهای وسیع، فضا کاملاً بدون بعد به نظر میرسد) و یا چنان مملو از وجود سه بعدی باشد که به هر چیزی در حیطه خود مفهومی خاص بخشد. با اینکه تعریف دقیق و مشخص فضا دشوار و حتی ناممکن است، ولی فضا قابل اندازهگیری است. مثلاً میگوییم هنوز فضای کافی موجود است یا این فضا پر است. نزدیکترین تعریف این است که فضا را خلائی در نظر بگیریم که میتواند شیء را در خود جای دهد و یا از چیزی آکنده شود. نکته دیگری که در مورد تعریف فضا باید خاطرنشان کرد، این است که همواره بر اساس یک نسبت که چیزی از پیش تعیین شده و ثابت نیست، ارتباطی میان ناظر و فضا وجود دارد. بطوریکه موقعیت مکانی شخص، فضا را تعریف میکند و فضا بنا به نقطه دید وی به صورتهای مختلف قابل ادراک میباشد.
فضا و زمان
نمایش دو بعدی خمیدگی فضا – زمان، جرم هندسهٔ فضا – زمان را تغییر میدهد، این خمیدگی بر اساس نظریهٔ نسبیت عام تعبیر به گرانش میشود. در علم فیزیک و در ریاضی، فضا – زمان (به انگلیسی: SPACETIME) (و نه فضا و زمان) به هرگونه مدل ریاضی گفته میشود که زمان و مکان را به صورت ساختاری واحد و درهم پیوسته با یکدیگر ترکیب کند. بر اساس فرضیات مفهوم فضای اقلیدسی، جهان، سه بعد مکانی و یک بعد زمانی مستقل از هم دارد.
در فضا – زمان سه بعد فضا و یک بعد زمان درهم ادغام میشوند و یک محیط پیوستهٔ چهار بعدی را ایجاد میکنند. با ترکیب فضا و زمان و ایجاد یک محیط خمیدهٔ واحد، فیزیکدانها توانستهاند تئوریهای فیزیک را هم در سطح کیهانی و هم در بعد اتمی سادهسازی کنند.بهتر است که در مکانیک کلاسیک، هنگامی که زمان به عنوان یک معیار ثابت و جهانی، مستقل از حالت حرکت مشاهدهگر درنظر گرفته میشود؛ از دستگاه اقلیدسی به جای فضا-زمان استفاده کنیم. با این حال در فیزیک نسبیتی، زمان نمیتواند جدا از سه بعد فضا باشد. بر اساس نسبیت خاص نرخ گذر زمان برای جسمی که مشاهده میشود بستگی به نسبت سرعت جسم و سرعت مشاهدهگر دارد. بر اساس نسبیت عام شدت میدان گرانشی نرخ گذر زمان را کاهش میدهد.
مفهوم ریاضی در فضا و زمان
ریاضیات بحث فضا – زمان اولین بار در سال ۱۷۵۴ از سوی ژان لروند دالامبر در دانشنامهٔ فرانسوی آنسیکلوپدی در مقالهٔ بُعدها مطرح شد. پس از آن ژوزف لویی لاگرانژ در تئوری تحلیلی توابع (۱۷۹۷ و ۱۸۱۳) بیان کرد که: «میتوان علم مکانیک را با هندسهٔ چهار بُعدی و تحلیلهای مکانیکی را به عنوان تعمیمی از تحلیلهای هندسی در نظر گرفت». پس از کشف چهارگانها توسط ویلیام همیلتون وی اظهار داشت: «گفته میشود زمان تنها یک بُعد دارد و مکان سه بُعد… ریاضیات خاص چهارگانها از همهٔ این بُعدها بهره میبرد به زبان فنیتر میشود گفت “زمان بعلاوهٔ مکان” یا “مکان بعلاوهٔ زمان” از این جهت چهارگان یک مفهوم چهار بعدی است یا حداقل تلویحاً به آن اشاره میکند و اینگونه یک بُعد زمان و سه بُعد مکان در زنحیرهٔ نمادها به هم میآمیزد».
چهارگانهای مرکب هامیلتون که از نظر جبری ظرفیت مدل کردن فضا – زمان و تقارن در آن را دارد بیش از نیم قرن قبل از اینکه نسبیت به طور رسمی ارائه شود در دست بود.از تلاشهای دیگری که در زمینهٔ فضا – زمان انجام شد میتوان از کارهای جیمز کلارک ماکسول نام برد که از معادلات دیفرانسیل جزئی برای گسترش الکترودینامیک در چهار بُعد استفاده کرد.
بعدها لورنتس در قرن ۱۹ چند نامتغیر از معادلات ماکسول را معرفی کرد؛ این دستاورد لورنتس بعدها، پایهٔ تئوری نسبیت خاص آلبرت اینشتین قرار گرفت. پیشتر تصور میشد که سنجش زمان و مکان فقط به دامنهٔ اعداد حقیقی محدود میشود؛ همچنین پیشنهاد اینکه سنجش زمان و مکان قابل مقایسه باشد توسط کسانی توسعه یافت که فیزیک را بنیان نهادند؛ اما حال بین این تصورات اولیه مانند نسبیت گالیله و قانون ماکسول تضاد ایجاد شده بود. برای از بین بردن این ابهام باید به مفهوم سرعت نور بازگشت.درحالی فضا – زمان را به عنوان نتیجهای از تئوری نسبیت خاص اینشتین در سال ۱۹۰۵ در نظر میگیرند که ریاضیات آن توسط استاد ریاضی او هرمان مینکوفسکی انجام شد؛ وی در سال ۱۹۰۸ تلاشهای زیادی برای گسترش کارهای اینشتین انجام داد.مفهوم فضای مینکوفسکی اولین نمایش رفتار فضا و زمان به عنوان دو نمود مختلف از یک مفهوم یکپارچه بیان شد؛ چکیدهٔ نسبیت خاص. اندیشه فضای مینکوفسکی باعث شد که به هر دو نسبیت خاص و عام، بیشتر از دید هندسی نگاه شود.
مفاهیم پایه
فضا : زمانها عرصههایی هستند که در آنها تمام رویدادهای فیزیکی اتفاق میافتد. یک رویداد، نقطهای است در فضا – زمان که میتوان آن را با زمان و مکانش مشخص کرد. برای مثال حرکت سیارهها به دور خورشید را میتوان با نوع خاصی از فضا – زمان توضیح داد؛ و حرکت نور به دور یک ستارهٔ در حال دوران را با نوع دیگری از فضا – زمان. عناصر اصلی فضا – زمان، رویدادها هستند؛ درهرفضا – زمان داده شده، یک رویداد، یک مکان یکتا در یک زمان یکتا است، چون رویدادها، نقاط فضا – زمان را تشکیل میدهند؛ برای مثال: یک نمونه از یک رویداد، در فیزیک کلاسیک نسبیتی (X,Y,Z,T) یا مکان یک ذره در یک لحظهٔ خاص است.
همانطورکه یک خط را به صورت مجموعهای از بینهایت نقطه دریک راستا تعریف میکنیم فضا – زمان را نیز، میتوان به صورت مجموعهای از بینهایت رویداد تعریف کرد که در یک خمینه(چندگونا) قراردارد. یک فضا که درابعاد کوچک میتوان آن را با استفاده از محورهای مختصات توصیف کرد.یک فضا – زمان مستقل از هرگونه مشاهدهگر است، اما در توصیف پدیدههای فیزیکی (که در یک لحظهٔ مشخص در یک ناحیهٔ مشخص از مکان اتفاق میافتد) هرکدام از مشاهدهگرها دستگاه مختصات مناسب خود را انتخاب میکند.
برای توضیح هر رویداد به چهار عدد حقیقی از این دستگاهها نیاز است. پس خط سیر هر ذرهٔ اولیهای(نقطه) درون فضا و زمان مجموعهای پیوسته از رویدادها است که آن را خط جهانی آن ذره مینامند. بنابراین به دلیل اندرکنش فضا-زمان به یک “جهان به هم بافته” می توان اجزای گسترش یافته یا مرکب (از تعداد زیادی ذره) را پیوندی از تعداد زیادی خط جهانی به هم پیچیده دانست (نگاهی به افسانهٔ مویرای).در فیزیک معمول است که یک جسم چند بعدی را با حفظ یک پارچگی آن در مکان و زمان، نقطه یا صفحه در نظر بگیریم (مانند مرکز جرم)، بنابراین خط جهانی یک ذره، مسیری است که آن ذره در فضا – زمان اشغال میکند و ارائه کنندهٔ گذشتهٔ آن ذره است. خط جهانی مدار زمین (با این تفسیر) با دو بعد فضایی X و Y (صفحه مدار زمین) و یک بُعد زمانی عمود بر دو بُعد X و Y نمایش داده میشود.
مدار زمین در مختصات فضایی بیضیگون است ولی در فضا – زمان خط جهانی آن به شکل مارپیچ است.یکپارچه سازی فضا و زمان با بیان واحدهای اندازهگیری چهاربعدی آن قابل فهمتر میشود، این ابعاد با واحدهای فاصله اندازهگیری میشوند: یک رویداد را به شکل (X0,X1,X2,X3) = (CT,X,Y,Z) (دراندازهگیری لورنتز)یا(X1,X2,X3,X4) = (X,Y,Z,ICT) (در اندازه گیری مینکوفسکی) نمایش میدهیم، درحالی که C برابر با سرعت نور است؛ در ادامه اندازهگیری در فضای مینکوفسکی و بازههای مکانمانند، نورگونه و زمانمانند توضیح داده خواهند شد.
بازههای فضا زمانی
در فضای اقلیدسی جدایی بین دو نقطه از طریق فاصلهٔ بین آن دو نقطه اندازهگیری میشود که این فاصله، تنها از جنس مکان است و همواره مثبت. ولی در فضا – زمان جدایی بین دو رویداد از طریق بازهٔ بین آن دو رویداد اندازهگیری میشود که این بازه نه تنها اختلاف مکانی بلکه اختلاف زمانی بین آن دو رویداد را نیز در بر میگیرد. بازهٔ بین دو رویداد به شکل زیر نمایش داده میشود:
(بازهٔ فضا – زمانی)
در حالی که C برابر با سرعت نور و ΔT و ΔR به ترتیب اختلاف زمانی و مکانی دو رویداد در دستگاه مختصات است.بازههای فضا – زمانی بر اساس اینکه اختلاف زمانی ( ) بزرگتر است یا اختلاف مکانی ( ) به سه دسته تقسیم می شوند. برخی از خط هایجهانی (با نام ژئودزیکهای فضا – زمان) با فاصلههای تعریف شده در بازههای فضا – زمانی، کوتاه ترین مسیر بین هر دو رویدادی اند. مفهوم ژئودزیک در نسبیت عام حالت بحرانی به خود میگیرد زیرا که ممکن است حرکتهای ژئودزیک به عنوان حرکت خالص یا اینرسی حرکتی در فضا – زمان، که خود فارغ از هرگونه تاثیر خارجی است در نظر گرفته شود.
آیا زمانی که در این دنیا برای ما وجود دارد، با زمان عالم معنا تفاوت دارد؟
طرح کلی در فضا – زمان، ادغام فضا و زمان با یکدیگر و درنتیجه ایجاد یک محیط یکپارچه با دستگاه مختصاتی یکتا است. برای این کار به سه بُعد مکانی معمول(طول، عرض، ارتفاع) و یک بُعد زمان نیاز داریم؛ این بُعدها مؤلفههای مستقل لازم برای مشخص کردن یک نقطهٔ خاص در یک فضای تعریف شدهاند. مثلا در محیط کرهٔ زمین طول و عرض جغرافیایی دو مؤلفهٔ مستقل دستگاه مختصاتاند که تنها به وسیلهٔ هردوی آنها باهم میتوان یک نقطهٔ خاص را تعیین موقعیت کرد؛ حال درفضا – زمان،شبکه مختصاتی ۱+۳ بعد را پوشش میدهد و چون زمان به عنوان مؤلفهٔ جدید اضافه شدهاست.
درنتیجه دستگاه مختصات نه تنها میتواند نقاط را در محیط مکانیابی کند بلکه میتواند رویدادها را نیز تعیین موقعیت نماید. به این ترتیب این دستگاه مختصات میتواند تعیین کند که کی و کجا یک رویداد اتفاق افتاده است. در فضا زمان نمیتوانیم محور زمان را به صورت جداگانه نشان دهیم اگر بخواهیم محور زمان را در دستگاه مختصات نشان بدهیم ناگزیریم که محور زمانی و مکانی را هر دو باهم، و در یک دستگاه مختصات قراردهیم و این به دلیل ماهیت یکپارچهٔ فضا-زمان و آزادی درانتخاب دستگاه مختصات است.
برخلاف دستگاه مختصات فضایی معمولی، محدودیتهایی برای چگونگی اندازهگیریهای مکانی و زمانی وجود دارد؛این محدودیتها به مدل ریاضی خاص آن وتفاوتهایش با ریاضیات و هندسهٔ اقلیدسی برمیگردد.تا آغاز قرن بیستم گذر زمان مستقل از حرکت در نظر گرفته میشد و فرض این بود که در تمام دستگاههای مختصات، زمان تنها در یک محور مشخص با سرعت ثابت پیش میرود؛ اما تجربیات بعدی نشان داد که زمان درسرعتهای بالا کندترحرکت میکند (کاهش سرعت زمان با عنوان تاخیر زمان در نسبیت خاص توضیح داده شدهاست)؛برای مثال یک ساعت اتمی را بر روی یک شاتل فضایی نصب کردند و دیدند که زمان برای ساعت روی شاتل کندتر از زمان در سطح زمین میگذرد.
عبارت ” فضا ، زمان ” به عنوان یک مفهوم عمومی فراتر از رویدادهای فضا ، زمان در ۱+۳ بُعد معمولی در نظر گرفته میشود، فضا – زمان واقعا ترکیبی از مکان و زمان است اما برخی دیگر پیشنهاد کردهاند که بُعدهای جدیدی که بعدها اضافه میشود هم در مجموعهٔ تئوری فضا – زمان قرار گیرد (نظریههای دیگری وجود دارند که توانستهاند بُعدهای جدیدی را اضافه کنند که این بُعدها دیگر شامل مکان و زمان نمیشوند)؛ تئوریهایی مانند تئوری ریسمان پیشبینی میکند که ۱۰ تا ۲۶ بُعد جدید را بتوان اضافه کرد یا تئوری دیگری داشتن ۱۱ بُعد شامل ۱۰ بُعد مکانی و ۱ بُعد زمانی را ممکن میداند؛ باید به این نکته توجه داشت که: داشتن بیش از چهار بُعد فقط در اندازههای زیر اتمی تفاوت ایجاد میکند.
به نظر فلاسفه و عرفای اسلامی ، عالم خلقت دارای سه مرتبه وجودی است که عبارتند از:
۱-عالم مادّه ، که بارزترین خصوصیّت آن حرکت و زمان است.
۲- عالم مثال که عالمی است غیر مادّی ولی دارای شکل و رنگ و مقدار است.
۳- عالم عقل ، که منزّه از تمام آثار عالم مادّه بوده و علّت عالم مثال و عالم مادّه است.
و از جهت دیگر باید به حقیقت زمان توجه کنیم. هر موجودی که تغییر تدریجی دارد، دارای زمان است. چون زمان یک وجود مستقل در جهان خارج نیست. حتما هم دقت دارید که زمان گردش عقربه های ساعت یا گردش خورشید و … نیست. بلکه ما این ها را معیاری برای سنجیدن زمان در نظر گرفته ایم. همان گونه که متر مساحت نیست. بلکه وسیله ای برای سنجیدن مساحت هاست.با توجه به دو نکته درمی یابیم که در آخرت نیز اجمالا زمان وجود دارد. اما مقیاس های زمانی در آن جا، با مقیاس های زمانی در این عالم مادی فرق می کند. چون تغییرات متفاوت است و اشاره به این تفاوت زمانی نیز، در قرآن بیان شده است.
(سوره سجده از آیه ۴ تا ۶).
اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ مَا لَکُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِیٍّ وَلَا شَفِیعٍ أَفَلَا تَتَذَکَّرُونَ(۴).
خدا کسى است که آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است در شش هنگام آفرید آنگاه بر عرش [قدرت] استیلا یافت براى شما غیر از او سرپرست و شفاعتگرى نیست آیا باز هم پند نمیگیرید.
یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَهٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ ﴿۵﴾.
کار [جهان] را از آسمان [گرفته] تا زمین اداره میکند آنگاه [نتیجه و گزارش آن] در روزى که مقدارش آن چنان که شما [آدمیان] برمیشمارید هزار سال است به سوى او بالا میرود.
ذَلِکَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ﴿۶﴾
اوست داناى نهان و آشکار که شکوهمند مهربان است (۶)
(سوره معراج آیه ۳ تا ۵).
مِّنَ اللَّهِ ذِی الْمَعَارِجِ ﴿۳﴾.
[و] از جانب خداوند صاحب درجات [و مراتب] است.
تَعْرُجُ الْمَلَائِکَهُ وَالرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَهٍ ﴿۴﴾.
فرشتگان و روح در روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است به سوى او بالا مىروند.
فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِیلًا ﴿۵﴾.
پس صبر کن صبرى نیکو.
آیا ممکن است زمان هم مانند مکان چند بُعدی باشد(ابدیتی نهفته در هر لحظه)؟
سالیان سال تصور فیزیکدان ها آن بود که فضا سه بُعدی است، اما از ابتدای قرن بیستم این تصور شروع به تغییر کرد. در ابتدا این نظریه مطرح شد که شاید فضا چهاربُعدی باشد، ولی با گذشت زمان تعداد ابعاد فضا باز هم بیشتر شد تا اینکه امروزه بهترین نظریه های مطرح در فیزیک، فضا را ده بُعدی می دانند. در این تصویر، جهان ما با سه بُعد فضایی، تنها یک جهان از میان جهان های بی شمار شناور در پهنه کائنات است.
اما داستان زمان کاملاً متفاوت است، چراکه از همان آغاز تاکنون، زمان در معادلات فیزیکدان ها همچنان یک بُعدی باقی مانده است. در واقع در تمامی طول تاریخ علم، تصور فیزیکدان ها آن بوده که تمامی مسائل شان با همین زمان یک بعدی قابل حل است. اما احتمالاً همگی آنها در اشتباه بوده اند، چراکه تنها ظرف یک دهه اخیر، همه چیز تغییر کرده است. اکنون پس از قرن ها بالاخره سروکله یک فیزیکدان پرشهامت پیدا شد که معتقد است با افزودن یک بُعد زمانی جدید به معادله های توصیف کننده کائنات میتوان بسیاری از مسائل لاینحل موجود در فیزیک امروز را حل کرد.
این فیزیکدان به نام «کامران وفا» فیزیکدان برجسته ایرانی دانشگاه هاروارد است.البته نظریه «کامران وفا» نیز مانند تمامی نظریه های بزرگ دیگر با چالش هایی مواجه است که باید به آنها پاسخ داد، سوالاتی از قبیل اینکه چرا این بُعد زمانی اضافی تاکنون از نگاه تیزبین دانشمندان پنهان مانده بود؟ آیا این بُعد اضافی صرفاً یک سازوکار ریاضی است یا واقعاً نشان دهنده یک بُعد زمانی جدید در کائنات است؟ ارتباط این بُعد زمانی جدید با ادراک متعارف ما نسبت به گذشته و آینده چگونه است؟ تعامل این بُعد زمانی با مساله موجبیت در فیزیک به چه صورت است؟ و سوالاتی از این قبیل.
«مایکل داف» نظریه پرداز دانشگاه تگزاس در این باره می گوید؛ «وجود بیش از یک بُعد زمانی در کائنات، مساله ای بسیار حیرت انگیز و گیج کننده است.»ایده وجود ابعاد بالاتر جهان، از تلاش فیزیکدان ها برای کشف نیروی واحد و بنیادین کائنات ریشه گرفته است. از دهه ۱۹۲۰ میلادی فیزیکدان ها دریافته بودند که چنانچه فضا – زمان به جای چهاربعدی، پنج بعدی باشد، می توان نظریه ای واحد ارائه داد که نظریه های الکترومغناطیس و گرانش را تواماً دربربگیرد.
این کار تا حدی شبیه آن است که از تپه مجاور میدان جنگ بالا رفته و از ارتفاع (یعنی بعد سوم)، صحنه دوبُعدی جنگ را نظاره کنیم. تنها در این صورت است که به ارتباط پنهان موجود مابین بخش های مختلف عملیات پی برده و در خواهیم یافت که چگونه نیروهای به ظاهر مختلف درگیر در صحنه جنگ، همگی به صورتی واحد و منسجم عمل می کنند.طی سال های اخیر، ابعاد باز هم بیشتری وارد صحنه این نبرد شده اند. در سال ۱۹۸۴ انقلاب ابرریسمان ها به وقوع پیوست.
نظریه ریسمان ها تمامی جهان را متشکل از ریسمان های انرژی مرتعش یک بُعدی می داند که در ۹ بُعد مکانی و یک بُعد زمانی درحال ارتعاش هستند. سپس در سال ۱۹۹۵، «ادوارد ویتن» از موسسه مطالعات پیشرفته پرینستون امریکا و «پائول تاونسند» از دانشگاه کمبریج، بُعد فضایی دیگری را نیز به نظریه ریسمان ها اضافه کرده و نظریه دیگری به نام نظریه M را ارائه کردند.
این نظریه در واقع تعمیمی از نسخه های متفاوت نظریه ریسمان بود.اما به رغم موفقیت های ارزنده نظریه M، این نظریه نیز نتوانست تفاوت های موجود میان نسخه های مختلف نظریه های ریسمان را حذف کند و دقیقاً در همین جا بود که سر و کله «کامران وفا» و نظریه اش یعنی نظریه F پیدا شد، نظریه ای که با افزودن یک بُعد جدید به نظریه M، تصویری ۱۲ بُعدی را ازکائنات ارائه می دهد.
نظریه پردازان مشتاقانه از نظریه F استقبال کردند، چراکه این نظریه با بُعد اضافی خود، مسائل باقی مانده در نظریه M را به خوبی حل می کند. اما از آنجایی که بُعد اضافی مطرح شده در نظریه F، نه یک بُعد مکانی بلکه یک بُعد زمانی است، بنابراین نظریه مزبور، پیامدها و چالش های فلسفی عمیقی را نیز با خود به میدان آورده است.«داف» در مورد دوازدهمین بُعد زمان گونه نظریه F می گوید؛ «اغلب نظریه پردازان از ایده وجود بیش از یک بُعد زمانی در هستی چندان استقبال نمی کنند چراکه از درون چنین ایده ای، مسائل عجیب و غریب بسیاری سر در خواهند آورد».
علت این امر نیز کاملاً واضح است. اگر زمان همانند یک خط راست یک بُعدی باشد، در این صورت هر لحظه زمانی روی این خط، یا قبل از یک لحظه مفروض دیگر قرار می گیرد یا بُعد از آن. بدین ترتیب، آینده و گذشته به خوبی قابل تعریف خواهند بود و هر مجموعه ای از رویدادها الزاماً توالی مشخصی خواهند داشت. اما با افزودن یک بُعد زمانی دیگر، خط زمان تبدیل به صفحه زمان خواهد شد. اما در چنین جهانی چگونه می توان آینده و گذشته را مشخص کرد؟ چگونه می توان ارتباط مابین رویدادهای هستی را مشخص کرد.
اما همان طور که «داف» هم می گوید، مسائل فیزیکی موجود در جهانی با بیش از یک بُعد زمانی، حتی از این هم پیچیده تر خواهند بود چراکه ابعاد زمانی، تفاوتی اساسی نسبت به ابعاد مکانی دارند؛ بُعد زمان همواره به جای علامت مثبت، با علامت منفی در معادلات ظاهر می شود و به همین دلیل هم با وارد کردن ابعاد زمانی جدید به معادله ها، سروکله انواع و اقسام پدیده های عجیب و غریب دیگر هم به طور خود به خودی در معادلات پیدا می شود، پدیده هایی نظیر امکان سفر با سرعتی فراتر از سرعت نور، فوتون هایی با جرم منفی، رویدادهایی که مجموع احتمال وقوع تمامی حالت های ممکن آنها به یک نمی رسد و…
ابزارهای پیش پاافتاده
«داف» اذعان دارد ممکن است ریاضیاتی که ما اکنون برای توصیف جهان به کار می بریم، برای چنین کاری بیش از حد پیش پاافتاده باشد. بنابراین شاید روش ها و رهیافت های موجود برای تبیین رفتار جهانی با ابعاد زمانی چندگانه نیز بیش از حد ساده انگارانه باشد اما به هر حال چون فعلاً ابزار دیگری جز همین ابزار موجود در اختیار نداریم، پس شاید ناگزیر باشیم بعد زمانی جدید مطرح شده در نظریه «وفا» را صرفاً به عنوان یک سازوکار ریاضی صرف و نه نماینده یک هویت واقعی در نظر بگیریم.
بدین ترتیب می توان بدون درگیر شدن با پیامدهای فلسفی این نظریه، از مزایای ریاضی آن بهره مند شد.در واقع بُعد زمانی جدید مطرح شده توسط «وفا» ویژگی های آنچنان اسرارآمیزی به جهان می دهد که فیزیکدان ها را از واقعی پنداشتن آن نگران می کند. به عنوان مثال، در حالی که در نظریه یازده بُعدی M، اصل نسبیت اینشتین همچنان پابرجاست، در نظریه دوازده بُعدی «وفا» این اصل اعتبار خود ر ا از دست می دهد (براساس اصل نسبیت، قوانین فیزیک برای تمامی ناظران یکسان است). همین امر یکی از عواملی است که فیزیکدان ها را در پذیرش بُعد زمانی جدید دچار تردید می کند.
«فرانک ویلچک»از موسسه مطالعات پیشرفته پرینستون می گوید؛ «این بُعد جدید را نمی توان همانند یک بُعد زمانی معمولی در نظر گرفت.» «داف» نیز با این مساله موافق است. او نیز در این باره می گوید؛ «اگرچه این بُعد شباهت هایی با بعد زمان دارد اما نمی توان آن را به عنوان یک بعد زمانی اضافی واقعی پذیرفت.»اما خود «کامران وفا» به گونه ای دیگر می اندیشد. هرچند او نیز قبول دارد که بُعد زمانی اضافی از بسیاری جهات به یک ابزار ریاضی انتزاعی شبیه تر است تا به یک هویت فیزیکی واقعی، ولی در عین حال معتقد است که چنین برداشتی در آینده نزدیک تغییر خواهد کرد.
«وفا» در این باره می گوید؛ «در حال حاضر شاید به نظریه F صرفاً به عنوان یک سازوکار ریاضی مناسب تر برای تبیین رفتار کائنات نگاه شود، اما فراموش نکنیم که در تاریخ فیزیک، همواره پشت سر سازوکارهای ریاضی جدید، پدیده های فیزیکی جدیدی نیز کشف شده اند.» «وفا» در این مورد به عنوان مثال به کوارک ها اشاره می کند. تا همین چند دهه قبل به کوارک ها صرفاً به عنوان یک سازوکار ریاضی برای تبیین رفتار ذراتی نظیر پروتون ها نگاه می شد اما امروزه اغلب فیزیکدان ها معتقدند که کوارک ها واقعاً در جهان وجود دارند.
ممکن است مشابه چنین سرنوشتی در انتظار بُعد زمانی جدید و اسرارآمیز نظریه F نیز باشد.اما اگر این بُعد زمانی اضافی واقعاً وجود داشته باشد پس چرا تاکنون متوجه حضور آن نشده ایم؟ یک احتمال آن است که این بُعد زمانی نیز همانند هفت بُعد مکانی ناپیدای دیگر، آنچنان در خود پیچیده باشند که به چشم ما نمی آیند. اگر چنین باشد، تنها راه برای بازکردن این بُعد زمانی درهم پیچیده، متمرکز کردن مقدار عظیمی از انرژی در حجمی بسیار کوچک خواهد بود، کاری که در صورت موفقیت آمیز بودن، نتایج شگرفی در پی خواهد داشت.
« کامران وفا» در این باره می گوید؛ «اگر بتوان این بُعد زمانی اضافی را از هم باز کرد، در آن صورت اشیا دیگر آن گونه که اکنون تصور می کنیم در زمان حرکت نخواهند کرد.» برای فهم بهتر این مساله به این نکته توجه داشته باشید که در بعد مکان می توان تواماً به جلو و عقب، بالا و پایین و چپ و راست حرکت کرد و این در حالی است که در حالت معمول در بعد زمان تنها می توان به سوی آینده حرکت کرد.
اما همان طور که «ویلچک» هم می گوید، چنانچه بیش از یک بعد زمانی وجود داشته باشد در آن صورت حتی می توان در درون یک لحظه نیز به مسافرتی ابدی پرداخت، سفری در امتداد عمود بر جهت سیر زمان. بدین ترتیب اگر چنانچه از وقوع رویدادی ناگوار در آینده باخبر شدیم می توان با حرکت در درون یک لحظه (به جای حرکت در امتداد لحظه ها و در جهت سیر زمان)، از مواجه شدن با واقعه مزبور اجتناب کرد.البته باید گفت که تمرکز انرژی آنچنان عظیمی که بتواند بعد زمانی اضافی و درهم پیچیده نظریه F را از هم باز کند، کاری فوق العاده دشوار خواهد بود. به همین دلیل هم برخی فیزیکدان ها معتقدند تنها نقاطی در جهان ما که امکان ظهور آثار این ُبعد اضافی در آنجاها وجود دارد، قلب سیاهچاله ها هستند.
در ضمن، بسیاری از کیهان شناسان بر این باورند که گذشته از جهان ما، جهان های بی شمار دیگری نیز در پهنه کائنات وجود دارند و هریک از این جهان ها ممکن است تعداد ابعاد مکانی و زمانی کاملاً متفاوتی نسبت به جهان ما داشته باشند.اما واقعاً زندگی در جهانی با ابعاد زمانی چندگانه چگونه خواهد بود؟ «ویلچک» می گوید؛ «پاسخ این سوال، بسیار حیرت انگیز است» و ادامه می دهد؛ «آیا وجود چنین جهانی غیرممکن است؟ نه، فکر نمی کنم چراکه می توان معادلات توصیف کننده چنین جهانی را نوشت. اما آیا پاسخ این معادلات، جهانی شبیه به جهان ما خواهد بود؟ ».
منبع: NEW SCIENTIST,1 NOV.1997 گابریل والکر مترجم : شهاب شعری مقدم
HTTP://PHYSICSDEPTM15.150M.COM/THETIME.HTM
بنده فکر می کنم حقیقت و هویت انسان به روح اوست. روح موجودی است که ذاتاً مجرد بوده ولی در بعضی از افعال خود نیاز به جسم دارد. جهان هستی دارای مراتبی است یکی از مراتب آن، عالم مثال نامیده می شود عالم مثال مجرد از ماده می باشد ولی دارای بعضی از اوصاف موجودات مادی (مثل شکل و رنگ) است.
زمان مختص عالم ماده است و عالم مجردات گذشته و حال و آینده ندارد. حقیقت همه وقایع عالم طبیعت در عالم مثال به نحو مجرد هست و رؤیاهای صادق مشاهده صور مثالی است لذا شخص واقعه آینده را مشاهده می نماید. روح انسان بر اثر سیر و سلوک و پرورش قادر است در خواب و حتی بیداری موفق به مشاهده عالم مثال و وقایع آینده شود. وجود عالم طبیعت به اقتضای مادی بودن، تدریجی است و بدون گذر از مراحل تدریج امکان تحقق مراحل آینده نیست. با توجه به مقدمات بالا امکان سیر روح انسان در آینده از طریق سیر در عالم مثال مجرد وجود دارد ولی به دلیل تدریجی بودن عالم طبیعت امکان سفر به آینده در مرتبه عالم ماده نیست زیرا این معنی رسیدن به مرحله بعدی بدون گذر از مرحله قبلی است.
ارزش زمان (وقت طلا است)
خیلی از پروانه ها فقط یک روز عمر می کنند به همین دلیل ارزش وقت را بهتر از ما می دانند .اگر بنا بود ما آدمها هم، صبح با طلوع خورشید پا به این جهان خاکی بگذاریم و با غروب خورشید از این جهان رخت بربندیم، آیا با ثانیه ها همین رفتار را داشتیم یا برای هر ثانیه اش خیالاتی داشتیم. اغلب ما با این که هزاران طلوع و غروب خورشید را تجربه می کنیم باز هم هنگام رفتن ،به بهانه آرزوهای محال می خواهیم یک روز بیشتر نظاره گر خورشید باشیم.
کسانی که با مشغول کردن خود به کارهای بیهوده می گویند ما می خواهیم وقت کشی کنیم ! و این بیچارگان بینوا نمی دانند که هر کس وقت خود را بکشد به حقیقت، خویشتن را کشته و نفس و زندگی خویش را از میان برده است و این خود کشی تدریجی است.همه ما در انتظار فرصتی برای انجام کارهای نشده هستیم ،اما هر چه انتظار می کشیم آن را پیدا نمی کنیم، بسیاری از افراد برای امور روزمره خود برنامه دارند، اما با وجود برنامهریزی همواره از بینظمی خودشان شکایت و گلایه دارند. مشکل اصلی این گونه افراد در این است که هیچ گاه خود را ملزم به اجرای برنامه خود نکردهاند و بیشتر زمان و انـرژی خـود را به خاطر عدم سعی و تلاش در اجرای برنامههای خود از دست میدهند.
فقط کسانی قادرند خود را در وضعیت درست و با دیدگاهی دقیق به جلو ببرند که توانسته باشند به تعریفی صحیح از اهدافشان در زندگی دست یابند. این افـراد حتـی قـادرنـد در وضعیـتهـای بسیـار سخـت کـاری بـا شنـاخت اهداف صحیـح، از تـوانـاییهای بالقوه خود بیشترین استفاده را ببرند و بسیار سریع و با اطمینان به مقصد خود برسند.بـرنـامـه ریـزی بهتـریـن وسیله برای ترتیب دادن، سازمان دادن و حفظ خود انضباطی است، که ما از طریق این سازماندهی و نظارت اجرایی و همراهی با این وظایف موفقتر خواهیم بود.
همیشه گفتهایم، <وقت کافی نداشتیم> در حالی که زمـان کـاملا در اختیار ما بوده، اما مهارتهای لازم برای تنظیم زمانمان را نداشتیم. نگران نباشید، شما در این مشکلتنها نیستید. بیشتر مردم در تنظیم اوقات خود دچار مشکل هستند ولی راستی چرا؟، اگر در صدد کنترل اوقات خود هستید، باید علت وجود آن را بشناسید که همانا علت اصلی آن عدم برنامه ریزی زمانی است.از کودکی به ما آموختهاند که <وقت طلاست> غافل از آنکه طلا را هم میشود ذخیـره کـرد و هـم میتوان دوباره به دست آورد، درحالی که زمان را، نه میتوان دوباره به دست آورد ونه ذخیره کرد،تمام فنون وتکنیکهای مطرح شده در علم موفقیت، بر تحقق اهداف در کوتاهترین زمان و با کمترین هزینه تاکید دارند و در تمام آنها دو محور اصلی و اساسی قابل توجه داده شده است:
الف – شناخت آفتهای زمان
ب – راههای مبارزه با آفات زمان
ما معمولا برای یکسال ارزشی بیش از ماه قائلیم .ماه مهمتر از روز ،روز مهمتر از ساعت و ساعت مهمتر از دقیقه و ثانیه ها هم که اصلا به حساب نمی آیند اما همگی نکته ای را فراموش کرده ایم شاید برای کسی که یک دریا را بین انگشتانش داشته است ،چکیدن قطره های کوچک از بین انگشتانش مهم نباشد ،اما بعد از مدتی کوتاه خواهد دید که دریایی از بین انگشتانش گذشته است.اغلب کسانی که در استفاده از وقت مشکل دارند ، هدفهای طلائی خود را جدی نمی گیرند وشکایت می کنند که نمی دانند چه اتفاقی برای ساعت های از دست رفته شان افتاده است.
کارآمدی هر فرد در مدیریت زمان به روشنائی اهدافش بستگی دارد هرچه اهداف روشن تر باشند موفقیت فرد در مدیریت زمان بیشتر است.ما آدمها به هر چیزی زود عادت می کنیم به تولد ، مرگ ، عشق و عادت کردن ، ارزش همه چیزهای دوست داشتنی مان را می گیرد .یکی از چیزهایی که ما به آن عادت کرده ایم زندگی است و از آنجا که ما به عادتهایمان فکر نمی کنیم از اصلاح و بازنگری زندگی روزانه ناتوان می شویم مدیریت زمان نوعی تغیییر نگرش نسبت به روشهای عادی زندگی روزمره است. برنامهریزی دقیق آن است که دربارۀ کارهایمان فکر کرده و سپس در مرحله عملی پیاده نماییم.
عواملی که باعث تباهی وقتمان میگردند:
۱- عدم آمادگی لازم برای انجام کارها.
۲- برنامهریزی غلط (کارها را در جای نامناسب گذاشته و در اوقات نامناسب انجامدادن)
۳- هر لحظه تغییردادن کارها و وظایف از قبل برنامهریزیشده.
۴- صحبتها، برخوردها و تماسهای نابههنگام.
۵- زیاده روی در دیدن برنامههای تلویزیونی.
۶- مطالعۀ موضوعات نامرغوب به گونه پراکنده.
۷- پرحرفی و زیاده گویی در محافل و مجالس
۸- نیمه کاره گذاشتن کارها و شروع کردن به کاری دیگر.
۹- غیبت، خبرچینی و گفتگو پیرامون موضوعات پیشپا افتاده.
۱۰- خوابهای نامنظم وسط روز
راهکارهای استفادۀ بهینه از وقت
۱- در اول هر هفته، لیست کارهایی را که میخواهید در طول هفته انجام دهید تهیه نمایید و سپس روزانه به آن مراجعه کنید.
۲- به خاطر بهتر تهیه نمودن لیست، کارهای خود را اولویتبندی نمایید؛ به این ترتیب که کدام کارها را در قدم اول، دوم و سوم باید انجام داد.
۳- باید بدانید که کار شما ارزش انجام دادن را دارد و یا اگر کسی دیگر کار شما را میتواند انجام دهد، به او بسپارید.
۴- کارهای هدر دهندۀ زمان را کم نمایید.
۵- نَه گفتن را یاد بگیرید.
۶- روی اعصاب خود تمرکز داشته باشید و در رابطه با وقت عجله نکنید.
۷- بیش از این که صحبت نمایید، گوش کنید. (قبل از این که گوینده باشید، شنونده باشید)
۸- در حالاتی که منتظر کسی یا کاری هستید، مطالعه نمایید یا چیزهای لازم را حفظ نمایید و…
۹- وقت شناس (دقیق) باشید. اگر همیشه دیر بجنبید، ضمن این که وقت خود را ضایع کردهاید، باعث ضایع وقت دیگران نیز شدهاید.
۱۰- شبهنگام اگر کار خاصی چون مطالعه، حسابداری، مهماننوازی و… ندارید، به وقت به رختخواب بروید و اگر ممکن است زود آرام گرفته و بخوابید.
۱۱- کارهای اساسی روزمرۀ خود را انجام دهید و امروز و فردا نکنید.
۱۲- وقایع دلخراش و ناهنجاری را که برایتان رخ داده است را مکرراً به یاد نیاورید؛ چرا که باعث از بین رفتن وقتتان شده و در عین حال هیچ سودی برایتان ندارد؛ حتی بکوشید آنها را فراموش کنید.
۱۳- حتماً ساعت و تقویم همراه خود داشته باشید تا در وقت ضرورت به دنبالشان نگردید.
۱۴- مزاحمین خویش را کم کنید و نیز به آنها بفهمانید که کارهای زیادی برای انجامدادن دارید.
۱۵- از کسانی نباشید که میخواهند همیشه با هرکس، در هر مورد و در هر کجا صحبت نمایند.
۱۶- کوشش نمایید تا کارهایی را که قرار است فردا انجام دهید، طی یک لیست آماده نمایید؛ وقایع غیر مترقبه استثنا است.
۱۷- قسمتی از وقت خود را همراه خانواده، دوستان و فرزندانتان سپری نمایید؛ البته در صورتی که کارهای مهمتری نداشتید.
۱۸- باید بدانید موضوعاتی که به آنها برمیخورید، چقدر وقت شما را میگیرد، تا از انجام کارهای بعدی خود نمانید.
و برنامۀ خویش را در صورتی که صحیح باشد، به پیش ببرید؛ هر چند انجام آن دشوار باشد.
۱۹- در بین اوقات خود فرق قایل شوید؛ مثلاً وقت مطالعه، تفریح، دید و بازدید، فکرکردن، فعالیتهای اجتماعی و… را از هم باز شناسید.
چگونه زمان را محاسبه می کنند
زمان دوره ای است که یک عمل یا یک رویداد رخ می دهد .از هر چیزی که تغییرات منظم دارد می توان برای سنجش زمان استفاده کرد. زمان مانند طول و جرم یک مقدار بنیادی در فیزیک است و بعد چهارم آن محسوب می شود. برای اندازه گیری زمان سه روش موجود است. دو روش اول و دوم برمبنای حرکت روزانه ی زمین به دورمحورش است. این روش ها به وسیله ی حرکت ظاهری خورشید در آسمان ( زمان خورشیدی ) یا حرکت ظاهری ستارگان در آسمان( زمان نجومی ) تعیین می شود. روش سوم اندازه گیری زمان مبنی بر دوران کامل زمین به دور خورشید ( زمان زیجی ) است.
زمان خورشیدی:
حرکت ظاهری خورشید از عرض آسمان برای مدت های طولانی برای اندازه گیری زمان استفاده می شد. در تمام مکان ها وقتی که خورشید به بالاترین نقطه ی آسمان می رسید ظهر محسوب می شود. این نقطه نصف النهار است. فاصله ی میان گذر پیاپی خورشید ازعرض نصف النهار یک روز است و این روز طبق عادت به ۲۴ ساعت تقسیم شده است. طول روز مطابق با خورشید در تمام سال یکسان نیست. این متغیر بودن به دلیل بیضوی بودن مدار زمین و میل دایرهالبروج نسبت به معدل النهار ( استوای آسمان ) است. این اختلاف گاهی به ۱۶ دقیقه هم می رسد. با اختراع ساعتی دقیق در قرن ۱۷ این اختلاف معنی دار شد. به این ترتیب زمان خورشیدی ( که مبنی بر حرکت فرضی خورشید با سرعت هموار در سراسر سال می باشد ) اختراع شد.
زمان استاندارد:
نیم روز هر محل زمانی است که خورشید به بالاترین نقطه خود در آسمان رسیده باشد. هنگامی که مردم ساکن در نقاط غربی یک محل هنوز به نیمه ی روز نرسیده اند ساکنان نقاط شرقی عصر را از سر گذرانده اند. با چرخش زمین نقاط مختلف از شرق به غرب به ترتیب به نیمه روز می رسند. زمان استاندارد ( که مبنی بر زمان خورشیدی است ) در سال ۱۸۸۳ طی موافقت نامه ای بین المللی برای پرهیز از پیچیدگی که در اثر استفاده ی هر جامعه از ساعت محلی خود بوجود آمده بود معرفی شد. طی این موافقت نامه زمین به ۲۴ ناحیه ی زمانی دسته بندی شد که هر ناحیه ۱۵ درجه ی طول جغرافیایی را به خود اختصاص می دهد.
که این تقسیم بندی یک تقسیم بندی طبیعی است زیرا سیاره ی زمین با سرعت ۱۵ درجه درساعت به دورخودش می گردد. منطقه ی اصلی نصف النهار صفر درجه است که از رصدخانه ی سلطنتی گرینویچ در انگلستان می گذرد. مناطق زمانی دیگر بر حسب فاصله از غرب یا شرق گرینویچ دسته بندی شد. در هر منطقه ی زمانی تمام ساعت ها یک عدد را نشان می داد. در سال ۱۹۶۶ کنگره ی آمریکا از تصویب نامه ی زمانی متحدالشکل که باعث بنا شدن ۸ منطقه ی زمانی برای آمریکا و متصرفاتش شده بود اجتناب کرد. در سال ۱۹۸۳ چندین کرانه ی منطقه ی زمانی تغییر کرد و به همین دلیل آلاسکا که قبلا تحت پوشش ۴ منطقه ی زمانی بود تحت پوشش یک منطقه ی واحد در آمد. در کشتیرانی ساعت ها معمولا زمان محلی گرینویچ را که میانگین زمان گرینویچ (GMT) می گویند نشان می دهند. منجمان این سیستم را با نام زمان جهانی (UT) به کار می برند.
زمان نجومی:
مکان اصلی آن اعتدال بهاری ( یک مکان خیالی در آسمان که با صحت زیاد توسط منجمان اندازه گیری می شود ) است. موقعیت اعتدال بهاری توسط ستارگان ثابت تعیین می شود. (یک روز نجومی زمانی آغاز می شود که فلان ستاره ی معین از یک نصف النهار عبور می کند و درست در لحظه ای که همان ستاره دوباره از همان نقطه عبور می کند این روز به پایان میرسد. این روز ۲۳ ساعت و ۵۶ دقیقه و ۰۹/۴ ثانیه است که ۴ دقیقه کوتاهتر از روز خورشیدی متوسط است)زمان خورشیدی را که مبنی بر مکان ستاره ها است را زمان نجومی می گویند.
ساعتی را که برای اندازه گیری زمان نجومی تنظیم شده باشد را ساعت نجومی گویند. رصد خانه ی نیروی دریایی آمریکا در واشنگتن ازجدول های ریاضی برای نتیجه گرفتن زمان خورشیدی میانگین از زمان نجومی میانگین استفاده می کند. زمان خورشیدی میانگین بدین گونه دارای خطاهایی در حد ۱ درمیلیون است. بین ساعت خورشیدی میانگین و ساعت نجومی اختلافی وجود دارد که این اختلاف به دلیل چرخش هم زمان زمین به دور خود و به دور خورشید به وجود می آید. مطابق با زمان نجومی میانگین زمین بعد از ۳۶۵ روز و ۶ ساعت و ۹ دقیقه و ۵۴/۹ ثانیه و مطابق با زمان خورشیدی میانگین زمین بعد از ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۵/۴۵ ثانیه به اعتدال بهاری برمیگردد. این اختلاف ۲۰ دقیقه و ۰۴/۲۴ ثانیه می باشد.
زمان زیجی:
زمان خورشیدی میانگین و زمان نجومی میانگین هیچ کدام صحیح نیستند. که این به دلیل نامنظم بودن حرکت زمین در مدارش است. اختلاف در سرعت چرخش زمین به مقدار ۱ یا ۲ ثانیه در سال می رسد . مجموع این اختلاف در ۲۰۰ سال گذشته به ۳۰ ثانیه رسید بعلاوه سرعت حرکت زمین رفته رفته به میزان ۱/۱۰۰۰ در ثانیه در هر ۱۰۰ سال کاهش می یابد. بعضی از این دگرگونی ها می توانند به حساب بیایند اما دگرگونی هایی که نامنظم هستند نمی توانند به حساب بیایند.این اشکالات در سال ۱۹۴۰ با معرفی زمان زیجی کنار گذاشته شد. زمان زیجی به طور عمده توسط منجمان برای محاسبه ی دقیق محل سیارات و ستاره ها استفاده می شود. زمان زیجی مبنی بر دوران سالانه ی کامل زمین به دور خورشید است.عصر زمان زیجی ۴ ثانیه دیرتر از عصر زمان جهانی است. بنابر این زمان زیجی هر لحظه با فرمول زیر برای طول میانگین هندسی خورشید تعریف می شود :
(” L = 279^41′۴۸/۰۴″+۱۲۹۶۰۲۷۶۸″/۱۳T+1″/۰۸۹T 2 “).
به واسطه ی استفاده از جدول ریاضی زمان زیجی تبدیل به زمان خورشیدی میانگین شد.
روز و ساعت:
روز مهمترین دوره ی زمانی برای انسان هاست. روز به ۲۴ ساعت مساوی تقسیم می شود. البته ساعت های روز همیشه مساوی نبودند. قبل از بکارگیری ساعت های مکانیکی در قرن ۱۴ میلادی هر ساعت یک دوازدهم دوره ی روشنایی روز بود و ساعت ها در زمستان کوتاهتر از تابستان بود. عدد ۲۴ از گذشته های دور به یادگار مانده است و ممکن بود هر عدد دیگری باشد. مبنای شمارش در تمدن بابلی های باستان به جای ده که امروزه به کار می بریم شصت بود و تقسیم ساعت به ۶۰ دقیقه و دقیقه به ۶۰ ثانیه از آن جا سرچشمه گرفته است.
اولین ساعت ها:
طلوع و غروب خورشید اولین واحد های زمان برای بشر بودند. بلند و کوتاه شدن سایه های قطعات چوب، سنگ ها و درخت ها نیز برای بشر زمان را در روز نشان می دادند. با حرکت ستارگان آنها دارای یک نوع ساعت بسیار بزرگ شده بودند. بشر متوجه شده بود که در هنگام شب ستارگان مختلفی ظاهر می شوند. مصریان قدیم بر اساس طلوع ۱۲ ستاره ، شب را به ۱۲ مرحله ی زمانی تقسیم کردند. آنها روز را نیز به ۱۲ قسمت تقسیم کردند و شبانه روز ۲۴ ساعت ما بر پایه ی تقسیمات شب و روز مصریان است. مصریان همچنین با قطعاتی از چوب همراه با عقربه ساعت های آفتابی می ساختند. این ساعت ها دارای ۱۲ دوره ی زمانی برای تقسیم روز بوده و اولین ساعت های ساخته شده بودند.
ساعت، بوسیله ی بشر که از آب و آتش استفاده می کرد، ایجاد شد. یک شمع با فرو رفتگی هایی بر روی بدنه، در هنگام سوختن از یک فرورفتگی تا فرورفتگی دیگر، زمان را اندازه می گرفت. یک ظرف با سوراخ کوچکی در کف، می تواند روی آب قرار گیرد. پس از گذشت زمان معین ظرف از آب پر شده و فرو می رود. در حدود ۲۰۰۰ سال پیش بشر ساعت دیگری را ساخت و آن عبارت بود از دو ظرف شیشه ای توخالی متصل به یکدیگر بطوریکه شن می توانست از یک ظرف به ظرف دیگر جاری شود. ظرف بالا با مقدار کافی شن که در عرض یک ساعت از سوراخ جاری می شد. در حدود ۱۴۰ سال قبل از میلاد ، یونانیان و رومی ها از چرخ های دندانه دار برای اصلاح ساعت آبی استفاده کردند،یک جسم شناور در یک ظرف دیگر قرار گرفته و با چکیدن آب به داخل ظرف، این جسم بالا می رود. این جسم به یک چرخ دندانه دار وصل بوده و این چرخ عقربه ای را که روی درجات تعیین شده قرار داشت، می چرخاند.
سـاعت آبی:
در این نوع ساعت، از جریان یکنواخت آب استفاده می شده، به این ترتیب که داخل ظرف مدرج سوراخ دار را با آب پر می کردند که آب قطره قطره از سوراخ کوچک می چکیده، و با توجه بمقدار آب خروجی، زمان تا حدودی معلوم می شده است.
ساعت شنی یا ماسه ای:
از دو حباب شیشه ای چسبیده به هم تشکیل می شده که میان آن، سوراخ باریکی برای رد شدن شن یا ماسه تعبیه می کردند، تا شنها بتدریج از حباب بالا به حباب پایین جمع شود. بعد ظرف را وارونه می کردند و همان عمل تکرار می شد. با معلوم شدن تعداد دفعات جابجا شده شن ها در حبابها، حدود تقریبی زمان مشخص میگردید.
ساعت شمعی:
دراین نوع ساعت، بدنه شمع مدرج می شد و با سوختن شمع و کوتاه شدن آن زمان را محاسبه می کردند.
اشکال جدیدتر ساعت:
با پیشرفت علم و دانش بشری، بتدریج ساعتهای دقیق تر مکانیکی، وزنه ای، فنردار، برقی، باطری دار و کامپیوتری جای ساعتهای آبی، آفتابی و ماسه ای را گرفتند. مخصوصا” از زمان استفاده انسان از فنر جهت راه انداختن چرخ های دندانه دار، که به ساعت شمار و دقیقه و حتی ثانیه شمار متصل هستند، سنجش دقیق زمان برای همه بطور ساده امکان پذیر گردید. در اوایل قرن شانزدهم اولین ساعت مچی آهنی، که نسبتا” زمخت بوده، توسط یکنفر آلمانی ساخته شد.
بعدها اواخر قرن هجدهم با استفاده از فنر و چرخ دندانه های بسیار کوچک،امکان ساختن ساعتهای مچی ظریف بوجود آمد، بطوریکه اولین ساعتهای مچی شبیه ساعتهای امروزی، در کشور سوئیس «از سالهای ۱۷۹۰ به بعد» ساخته شد.بین سالهای ۱۸۶۵ تا ۱۸۶۸ بزرگترین، حجیم ترین و جسیم ترین ساعت دیواری جهان، در کلیسای سن پیر در فرانسه نصب گردید ارتفاع ساعت ۱/۱۲ متر عرض آن ۰۹/۶ متر و ضخامتش ۷/۲ متر بوده که از ۹۰۰۰۰ قطعه تشکیل یافته. در مقابل بزرگترین ساعت، ظریف ترین ساعت دنیا فقط ۹۸/۰ میلی متر قطر دارد.
ساعت آفتابی:
یکی از کهن ترین روشهای تشخیص زمان ، گردش روزانه خورشید در آسمان بود. رومیان ، روز را هشت قسمت می کردند و هر قسمت را یک ساعت می نامیدند. ساعتهای آنها در زمستان کوتاه و در تابستان طولانی بود. با استفاده از یک ساعت آفتابی به راحتی می توان زمان را از حرکت خورشید به دست آورد. یک میله که در جایی نصب شده باشد، سایه ایجاد می کند. در تمام مدت روز که خورشید در آسمان گردش می کند. مکان سایه نیز به آرامی عوض می شود. از مکان سایه می توان فهمید که ساعت چند است. پیش از اختراع ساعتهای ارزان قیمت امروزی ، بسیاری از مردم برای نگاه داشتن زمان از ساعتهای آفتابی استفاده میکردند.
دقیق ترین زمان سنج:
دو زمان سنج اتمی که در ۱۹۶۴ در آزمایشگاه پژوهشی نیروی دریایی آمریکا در شهر واشنگتن نصب شده اند ، دقیق ترین زمان سنج جهان به شمار می آیند. این دو زمان سنج که بر مبنای دوره ی انتقالی اتم هیدرژن ( ۶۴۹/۱۴۲۰۴۵۰۷۵۱ سیکل در ثانیه ) عمل می کنند ، دارای خطای ۱ ثانیه در ۱۷۰۰۰۰۰ سال می باشند.
شب و روز:
خورشید هر روز از مشرق طلوع می کند و به آرامی بالا می آید. مسیر حرکت آن در آسمان به شکل یک نیم دایره است. پس از پیمودن این مسیر، در افق فرو می رود و شب آغاز می شود. زندگی انسان، جانوران و گیاهان تحت تاثیر گردش شب و روز است. به هنگام روز، برخی از جانواران استراحت می کنند و شب به جستجوی غذای خود می پردازند. انسان و برخی از جانوران عکس آنها عمل می کنند. با شروع روز بسیاری از گلها، گلبرگهای خود را باز می کنند و شب آنها را می بندند.
عوامل پیدایش شب و روز:
در زمانهای قدیم ، مردم عقیده داشتند که خورشید واقعا در آسمان حرکت می کند و شب و روز به وجود می آورد. مثلا مصریان بر این باور بودند که خدای خورشید به نام «رع» ارابه آتشین خود را هر روز در آسمانها می راند. امروزه می دانیم که این خورشید نیست که حرکت می کند بلکه سیاره ما زمین، مانند فرفره از غرب به شرق می چرخد. ما در اثر چرخش زمین تصور می کنیم که خورشید در آسمان حرکت می کند. هنگامی که یک بخش رو به خورشید قرار می گیرد، روز در آن آغاز می شود. در همان هنگام ، بخش دیگر زمین که رو به خورشید نیست در تاریکی فرو می رود. یک بار چرخش زمین به دور خود، یک شبانه روز است.
طولانی ترین مقیاس زمان:
در تاریخ شماری و تقویم هندو مقیاسی به نام کالپا (KALPA ) وجود دارد که معادل ۴۳۲۰ میلیون سال کره ی زمین است. در علم نجوم سال کیهانی مدت زمان یکبار گردش خورشید دور مرکز کهکشان راه شیری است. ( معادل ۲۲۵ میلیون سال ما در کره ی زمین ) در اواخر دوره ی کرتاسه یعنی حدود ۸۵ میلیون سال پیش، سرعت چرخش زمین به دور خورشید بیشتر بود و از اینرو یک سال ۳/۳۷۰ روز را در بر می گرفت. در دوران کامبرین یعنی حدود ۶۰۰ میلیون سال پیش، یک سال ۴۲۵ روز را شامل می شد.
کوتاهترین مقیاس زمان:
از آنجایی که نیروی کشندی ( جزر و مدی ) ماه طول روز را در کره ی زمین دچار نوسان می کند و در نتیجه در هر قرن یک ثانیه به طول روز اضافه می گردد، لذا از سال ۱۹۶۰ به اینطرف در تعریف ثانیه برای مقیاس زمان تجدید نظر شد. در گذشته یک ثانیه معادل یک قسمت از ۸۶۴۰۰ قسمت میانگین یک سال خورشیدی بود حال آنکه اینک برابر یک قسمت از ۳۱۵۵۶۹۲۵۹۷۴ قسمت میانگین یک سال خورشیدی می باشد که از نقطه نظر تقویم نجومی سال ۱۹۰۰ میلادی به عنوان معیار انتخاب شده است. در آوریل ۱۹۸۲ چارلز چنگ موفق شد در آزمایشگاه بل در ایالت نیوجرزی در آمریکا یک ضربان نور لیزری تولید کند که زمان پایداری آن فقط ۳۰ فمتو ثانیه بود. طول این ضربان نوری ۹ میکرومتر یعنی ۱۴ طول موج محاسبه گردید.
نتیجه اینکه:
این همه دقت و تلاش برای نشان دادن اهمیت زمان و وقت برای چیست؟ چرا خداوند اینقدر برای زمان و گذشت ایام اهمیت قائل می شود. این همه تاکید و قسم به شب و روز و آسمان و زمین برای چیست؟. آری منظور بنده از نوشتن این مقاله ؛ یادآوری دروس گذشته که تمامی شما عزیزان، کم یا زیاد آنها را در مدارس و دانشگاه خوانده و یا شنیده بودید نیست. بلکه منظور بنده ازبیان مطالب فوق این بود که نگاه تازه ای به شما درباره اهمیت و شناسایی ” زمان سرمدی” بدهم، زیرا مفهومی که تا به امروز از زمان در ذهن خود داشته اید، مفهومی قراردادی دردنیای ماست. اما ماهیت حقیقی ” زمان ” چیز دیگری است. که بنده سعی می کنم با زبان الکن خود آنرا برایتان شرح دهم.
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست تا اشارات نظر نامه رسان من توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید همه جا زمزمه عشق نهان من و توست
باید دانست که تمام احوال انسان اعم از حرکات ، سکنات ، نشو و نما و بیشتر کارهای فردی و اجتماعی، آموختن علوم، اصلاح اعمال و اخلاق همه وهمه در وقت بوقوع می پیوندد ، تشکیل دهنده عمر انسان وقت است، وقت است که عجایب در آن به ظهور می پیوندد، خوشی و ناخوشی درآن پیش می آید ، تندرستی و بیماری، هستی و نیستی در آن حاصل می گردد.
بزرگترین سرمایه برای انسان سرمایه عمر اوست، سرمایه ای که اگر از دست برود دیگر بر نمیگردد. زمان عمر انسان از ( سال ، ماه ، هفته ، شب و روز ، ساعات و دقایـق ) تشکیل شده است، اگر نیک بی اندیشیم همین ها سرمایه او هستند که به وسیله آنها منافع بزرگ و عجیب دنیا و آخرت را مــیتوان بدست آورد و اگر اوقــات عمر را در کارهای اشتباه و نادرست صــرف کرده، همین ها عامل نابودی جان او قرار می گردند.
انسان نباید فراموش کنند که، بهترین دوران برای کسب فضایل علمی و اخلاقی وموفـق ترین ایام دررفع ضــررها و جلب منافع ، دوران و ایام جوانی است هرگاه فردی دوران جوانی را به غفلت و بلهوسی گذارند و تخم نیکی را در سرزمین وجود خود نمی افشـاند دیگر به آسانی قادر نخواهد بود به ترمیم آن بپردازد، به قول دانشمندی که می گوید ( زندگی به شبی تارمی ماند که ما باید چراغ خود را بدست خود بی افروزیم و زندگی خویش را روشن کنیم ). یعنی همانـطوری که زنبورعسل ازعصـیر گلهای خوشبو وسودمند استفاده می کند و روی گلهای زهرآگین نمی نشیند، انسان هم باید با نیکان واهل فن رفت و آمد کند تا اوقاتش عاقلانه صرف شود و جام عمرش از شهدناب لبریز گردد.
اما اگراوقات خود را برخلاف آنچه گفته شد غنیمت نشمرد و به خوشگذرانی های بیهوده و بی هدف بگذراند جام عمر را از زهر پُر نموده. ولی اگر حیات و عمر خود را با کردار و پندار و گفتار نیک آرایش داده عمرش از شربت گوارا پُر می گردد.قرآن کریم وسنت نبوی ازجنبه ها و جهات متعدد و به صورت های گوناگونی به «وقت / زمان » توجه و عنایت ویژه ای داشته اند واز آن به عنوان نعمتی بزرگ ازجانب خداوند یاد کرده اند. آن جا که قرآن از منت ارزانی داشتن « وقت / زمان» وبیان عظمت فضل خداوند برانسان با اعطای آن سخن می گوید :
اللّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّکُمْ وَسَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِیَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَکُمُ الأَنْهَارَ ﴿ سوره ابراهیم آیه ۳۲﴾.
خداست که آسمانها و زمین را آفرید و از آسمان آبى فرستاد و به وسیله آن از میوه ها براى شما روزى بیرون آورد و کشتى را براى شما رام گردانید تا به فرمان او در دریا روان شود و رودها را براى شما مسخر کرد.
وَسَخَّر لَکُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَآئِبَینَ وَسَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ ﴿ سوره ابراهیم آیه ۳۳﴾.
و خورشید و ماه را که پیوسته روانند براى شما رام گردانید و شب و روز را [نیز] مسخر شما ساخت.
وَآتَاکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ ﴿ سوره ابراهیم آیه ۳۴﴾.
و از هر چه از او خواستید به شما عطا کرد و اگر نعمت خدا را شماره کنید نمی توانید آن را به شمار درآورید قطعا انسان ستم پیشه ناسپاس است.
ودرجایی دیگر می فرمایند:
« و هو الذی جعل الیل والنهار خلفه لمن اراد أن یذکر أوأراد شکور » (سوره فرقان آیه ۶۲).
خدای رحمان کسی است که شب و روز را جایگزین یکدیگر می سازد، برای انسانی که بخواهد به یاد خدا باشد، یا بخواهد سپاسگزاری او را بجا آورد.
خداوند جهت نشان دادن اهمیت « وقت / زمان » وبیان آن درآغاز سوره های مکی به اجزای معینی ازآن سوگند یاد کرده است، مانند شب ( لیل ) ، روز ( نهار ) ، بامداد ( فجر ) ، چاشت ( ضحی ) وعصر .
همان گونه که می فرماید :
{ واللیل إذا یغشی والنهار إذا تجلی } سوگند به شب در آن هنگام که جهان را بپوشاند وسوگند به روز هنگامی که تجلی کند وآشکار وظاهر گردد.
سنت نبوی نیز بر اهمیت « وقت / زمان » وارزش آن تأکید می کند و مسؤلیت انسان را در برابر زمان و وقت و بازخواست از آن، در پیشگاه خداوند و در روز رستاخیز را مقرر می کند تا جائی که دو سؤال اصلی و مهم از چهار سؤال و پرسش اساسی ای که در روز قیامت متوجه هر مکلفی خواهد شد به سؤال از « وقت » اختصاص دارد.از معاذ بن جبل رضی الله عنه روایت شده است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند :
«لن تزول قدما عبد یوم القیامه حتی یسأل عن اربع خصال:عن عمره فیما افناه وعن شبابه فیما ابلاه وعن ماله من أین إکسبه وفیما انفقه وعن علمه ماذاعمل به ».
در روز رستاخیز هرگز گام های بنده خدا از میدان محاسبه تکان نمی خورد تا این که او را از چهار خصلت سؤال کنند :
اول این که؛ عمر و اوقات زندگی خود را در چه چیزی گذرانده ای؟
دوم؛ از جوانیش که در چه راهی آن را به پیری رسانیده است؟
سوم؛ از مالش که آن را از کجا و از چه راهی بدست آورده است، و در چه راهی و چگونه آن راخرج کرده است؟
چهارم؛ ازعلم و دانشش که با آن چه کارکرده است؟
با توجه به این که وقت زودگذراست و گذشته آن هرگز بر نمی گردد وهیچ چیزی جای آن را نمی گیرد وعوض ندارد، پس وقت نفیس ترین و گرانبهاترین چیزی است که انسان دارد و این ارزشمندی و گرانبهایی وقت بدان جهت است که « وقت »، ظرف هرعملی وهرتلاشی و هر چیزی است که انسان بدست می آورد.
غفلت: یکی از بزرگترین بلاهای روزگار؛ غفلت و بی خبری و نا آگاهی بیماری است که عقل و دل انسان را مبتلا می کند، خداوند متعال پیامبرش را از غفلت نهی کرده و می فرماید: * و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفه و دون الجهر من القول بالغدو الاصال ولا تکن من الغافلین *.
یکی از محققان حرف خوبی را مطرح کرده و می گوید ؛ من وقت را خوب می دانم یعنی اینکه الآن چند شنبه است و ماه چندم است سال و ساعت و دقیقه و ثانیه. آری این ها را براحتی می دانم. اما به مجرد این که ازمن بپرسند ماهیت وقت چیست؟ هیچ چیزی نمی دانم و نمی توانم بگویم که وقت را چگونه می توان تعریف کرد. بگویم استمراری است یا امتداد است، یا گذر یا ماضی یا مستقبل یا بگویم حال است.
زمان؛ بسیار تعریف سختی دارد. در قسمت های قبلی نظرات مختلفی از دانشمندان و بزرگان نجوم نقل کردم. حکمای ما نیزهمانطور که می دانید چند جور زمان را تعریف کردند، صدرالمتألهین می گوید، زمان مقدار حرکت است. صدرالمتألهین با طرح مسئله حرکت جوهری، مطرح نمود که، جوهرعالم مادی دارای حرکت است. اصلاً جوهر متحرک به ذات است و اگر جوهر متحرک به ذات است، پس عالم در یک حرکت دائم مانند رودخانه ای همچنان در جریان است.
او می گوید زمان مقدار حرکت جوهری است یعنی حرکتی که هست در جوهرعالم تقطیراست، این مقدار از حرکت را می گویم ” زمان “. البته قدما به آن می گفتند مقدار حرکت فلک.برخی ازمحققین دیگر معتقدند؛ زمان مقدار حرکت نیست؛ بلکه زمان مقدار وجود است. در واقع زمان را شأن وجود می دانند. فیلسوف معاصر آلمانی کتابی دارد به نام وجود و زمان که می گوید زمان مقدار حرکت نیست، بلکه مقدار وجود است.
البته خواجه احمد غزالی وعرفای دیگر نیز چنین گفتند و منشأ سخنان خود را از یک حدیث حضرت رسول اکرم (ص) گرفته اند و دراین حدیث نقل شده است که: من با خداوند خودم اوقاتی دارم و زمان هایی را می گذرانم که وصف نشدنی است.حضرت ختمی مرتبت به چه مقامی اشاره می کند. این مسلم است که منظور ایشان وقت و زمانی نیست که ما فکر می کنیم. منظور ایشان طلوع وغروب خورشید نیست، گردش بهار نیست، سال و ماه و هفته و روز و ساعت و دقیقه و ثانیه نیست. بلکه منظور ایشان یک نوع مقامی است که مافوق همه اینها است، حالات باطنی در عالم هستی است. که باطن هستی همان باطن انسان است.
سِر محبت است یک جایی است که تدریج نیست، تحول نیست، تقابل نیست، و…این انقباض و گرفتگی، گرفتگی ها وقتی است که یک جنون به آدم دست می دهد آن ارسال و رهایی روح نیست. یعنی آن رها بودن روح نیست. بلکه یک انقباضی خاص است که به روح آدمی دست می دهد. چون روح سیال است، حال سوالی که مطرح می شود این است که سیال یعنی چه؟یعنی اینکه روح سیال و روان است روان یعنی مثل چرخ روان، رودخانه روان. روان یعنی رونده. روان یعنی توقف ندارد یعنی ایست ندارد یعنی درنگ ندارد. روح هم از ریح است حالت باد چگونه است، باد متوقف نیست وزان و روان است.
پس روح از ریح است و روان از روندگی است. معذالک در همین روح که به ذات سیال و روان و رونده و رها است گاهی قبض دست می دهد. قبض آنجایی است که دچار فکر نامتناسبی می شود ویا انقباضی می شود که نمی تواند از آن فکر و قید خارج شود. این جا قبض است گاهی هم بسط است.حالا وقت خواجه احمد غزالی توضیح می دهد، حالتی است برای آدمی و مقامی است که فوق قبض و بسط است که قابل توصیف نیست. تقابل ها و وزش ها و… این فرمایش خواجه احمد غزالی را تطبیق کنم با کلمات دیگر که حکمای و عرفای ما به صورت دیگر مطلب را بیان کردند.
کاملاً سِر مطلب همین جا است، اصلاً نکته مهم آن همین جا است. دقت کنید ببینید در قرآن کریم خداوند می فرماید: که خداوند با شماست هر کجا که شما باشید خدا با شماست خدا با هر چیزی است از جماد و نبات و حیوان و انسان و فرشته وملک وملکوت وهمه ی عوامل هستی و اگردراین دنیا چیزی باشد که خدا با او نباشد، او نخواهد بود.
ای در درون جانم و جان از تو بی خبر وز تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر
چون پی برد به تو دل و جانم که جاودان در جان و در دلی دل و جان از تو بی خبر
حالا قضیه را برعکس کنید؛ این مهم نیست که خدا با شماست، خدا نه تنها با شماست، بلکه مهمترآن اینکه همه چیز با خدا است، همه چیز مال خدا و در خداست. پس مهم این است که شما با خدا باشید. توجه کنید چه می گویم؛ خدا با همه چیز است، اهمیت وعظمت و تعالی وقتی است که، انسان با خدا باشد. اگر انسان با خدا بود مقام بالایی پیدا کرده است. مولانا در همین باره می فرماید:
صوفی ابن البخت باشد در منال لیک صافی فارغ است از وقت و حال
یعنی یک فرقی بین صافی و صوفی قائل شده است. صوفی همان سالکی است که تازه راه افتاده است و همیشه درگیر زمان و مکان خود است. حضرت مولانا؛ با این نگاه به قضیه ی صوفی ابن البخت باشد را بیان کرده است.اما باز تعابیر دیگری هم هست که بین وقت و حال به همین مضمون می رسیم.
زمان سرمدی:
حضرت علی (ع) در دعای کمیل می فرمایند که : زمانی است که وقت سرمدی را می توانیم به زمان حال تبدیل کنیم.حال می رسیم به همان بیان اول که در بالا ذکر آن رفت و در این قسمت امیر مومنان حضرت علی (ع) می فرمایند ” زمان سرمدی” این زمان سرمدی چگونه زمانی است که هم رسول الله ذکر آن می کند و حاضر نیست آن زمان را با هیچ چیزی عوض کند و هم حضرت علی (ع) در این جا نقل می کند واز طرفی آرزوی هر عارف و دل داده ای چنین زمانی است؟انسان یک ظاهر دارد و یک باطن. حتی مکان نیز یک ظاهری دارد و یک باطنی.
حتی زمان، زمان هم یک ظاهری دارد. ظاهر زمان همین است که ماضی و حال و مستقبل است. همینی است که ساعت ما دارد اندازه می گیرد. این ظاهر باطنی دارد یعنی نمی شود نداشته باشد. خود انسان هم که در زمان است یک باطنی دارد. بدن بنده با این زمان تطبیق دارد و باطن انسان با باطن زمان هماهنگ است یعنی با دهر. و باطن هم تنها یک باطن نیست. باطن باز باطن دارد و همین طور باطن ها ….اگر باطن زمان را دهر بدانیم،آنگاه می توان گفت؛ باطن دهرمی شود” سرمد ” پس دهر هم یک باطن دیگری دارد که نامش” سرمد” است.
ای رفیق نیست فردا گفتن شرط طریق صوفی ابن البخت باشد در منال منال
یعنی میل، به بالا رسیدن.ابن البخت را اگر با زبان ظاهری معنی کنیم، یعنی فرصت طلب. این بدترین معنی است که می توان به این بیت مولانا داد، اثر منفی دارد. یعنی فرزند زمانه بودن و از فرصت حداکثر استفاده را بردن. اما بنده معتقدم منظور مولانا در این شعر چنین نبوده. منظور مولانا از بیان این بیت؛ یعنی درک باطن خود را داشتن. وقت ابن البخت یعنی وقتی که باطن وقت را فهمیدن و فرصتی که انسان پیدا می کند تا در درون خود فرو رود و باطن خویش را ببیند. مولانا اشاره به صوفی دارد؛ صوفی از صافی و صفا می آید، یعنی غبار و زنگار را از خود زدودن ، خالص شدن،
ای دوست قبولم کن و جانم بستان مستم کن و از هر دو جهانم بستان
با هرچه دلم قرار گیرد بی تو آتش به من اندر زن و آنم بستان
ما فرصت هایی داریم می توانیم با حق باشیم این فرصت ها را گاهی از دست می دهیم. فرصتی که در حضور حق بودن است، که این فرصت واقعی است. اگر کسی با حق تعالی بود همین اوقات احوالات را پیدا می کند. می رود به همان زمان دهر و سرمد. تا آنجا که زمان دارد فرصت دارد حضور را درک کند. مادامی که انسان به باطن خودش نرود هرگز نمی تواند به باطن زمان برود.
رفتن به باطن زمان مشروط است به اینکه به باطن خودش برود. هر اندازه در باطن خود سیر کند و باطن در باطن سلوک داشته باشد به همین اندازه در باطن زمان سیر می کند. لازم نیست که سال و ماه بگذرد تا انسان به باطن خود برسد، فقط یک لحظه است. مگر داستان اصحاب کهف را در قرآن نخوانده اید.اصحاب کهف کجا رفتند، سیصد سال گذشت و زمان را حس نکردند و هنگامی که بیدار شدند فهمیدند که به باطن خود رفته بودند و سفرکردند.
لازم به تذکر است که: افرادی که با عرفان آشنایی دارند می دانند که دنیای درون با ذهن متفاوت است در مبحث کنترل ذهن گفتیم که ذهن و فکر منشا مادی و فیزیکی دارند.یک غلط رایج دیگردر تعاریف اجتماعی و روانشناسی وجود دارد وآن اینکه دراغلب بحث ها لغت درون نگری را با درونگرایی یکی می دانند.درون نگری به معنای سفر به درون خویشتن خویش است و با کمک روشهایی مثل مراقبه و مدیتیشن یا سکوت انجام می شود.
اما درونگرایی بعنوان نقطه مقابل برون گرایی اغلب مترادف با ذهنیت گرایی یا افسردگی است.سفر به درون یعنی حرکت بسوی آرامش و شادی و کسب آگاهی و معرفت بیشتر. در این حالات عرفانی و شعف روحی ذهن آزاد بوده و موضوعاتی مثل قضاوت و مقایسه و تفسیر که مولد رنج هستند موجودیت ندارند. وقتی از طریق درون خود با هستی همسو می شویم احساس آرامش و شعف و اقناع می کنیم. سپس دنیای بیرون نیز به مانند دنیای درون زیبا و دلپذیر می شود.اغلب ما هنگامی که تاب و تحمل درد و رنج را نداریم درمسیر رشد وتکامل گام برمی داریم.
نیمه تاریک وجود ازآن بخش شخصیت ما پرده برمی دارد که روابط ما را به بن بست می کشد، روح ما را می کشد ومانع از تحقق رویاهایمان می شود ا.ین بخش سایه نام دارد. سایه شامل تمام آن بخش از ویژگیهای ما است که سعی می کنیم پنهان یا نفی کنیم. به جای سرکوب کردن سایه هایمان، باید آن جنبه هایی را که از آنها وحشت داریم ببینیم، آشکارکنیم، بپذیریم ودرآغوش گیریم. یعنی بپذیریم که این جنبه ها به ما تعلق دارد. سایه ما شخصیت اصلی ما را در بردارد.احساسات سرکوب شده ما نیاز دارند تا به سایربخش های وجودمان بپیوندد.
این احساسات فقط هنگامی زیان بخش هستند که سرکوب شده باشند و دراین صورت، در نامطلوبترین موقعیت ها بیرون می جهند.این حملات ناگهانی، ما را در حساسترین موقعیت های زندگی درمانده می کنند. هنگامی که با سایه خود آشتی می کنید، زندگی شما دگرگون می گردد. آن هنگام که سایه خود را درآغوش می گیرید، دیگر لازم نیست درترس به سر ببرید.همه انسانها با ساختار احساسی سالم به دنیا می آیند. ما در بدو تولد خود را می پذیریم و دوست داریم. پیش داوری نمی کنیم که این ویژگیهایمان خوب و آن ویژگیها بد است.
اما به تدریج که بزرگتر می شویم، خلاف اینها را ازاطرافیانمان یاد می گیریم.آنها به ما می گویند که چگونه رفتار کنیم و چه هنگام بخوریم و بخوابیم. به این ترتیب ما تمایز گذاشتن را آغاز می نماییم به تدریج می آموزیم که چه رفتاری سبب می شود تا قبولمان کنند و چه رفتاری موجب طرد ما می گردد. می آموزیم که آیا به اطرافیانمان اعتماد کنیم و یا از آنها بترسیم. ما ثبات و بی ثباتی را می آموزیم. می آموزیم که چه ویژگیهایی در محیط مان قابل قبول و چه ویژگیهایی غیر قابل قبول است.
این آموزش ها مرحله به مرحله ما را از زیستن در لحظه دورمی کند و مانع از آن می شود که خود را آزادانه ابراز کنیم.بسیاری از ما با این باور بزرگ شده ایم که افراد برخی ویژگیهای بد و برخی ویژگیهای خوب دارند و برای آن که قبول مان داشته باشند، باید خود را از شرصفات بد رها سازیم و یا دست کم آنها را پنهان کنیم. آن هنگام که شروع به درک فردیت می کنیم و خود را از پدر و مادرمان جدا می بینیم، این شیوه تفکر را به کار می بندیم. بسیاری از ما می ترسیم به درون خود بنگریم و این ترس، ما را وادار کرده است چنان دیوارهای قطوری بنا کنیم که دیگر به یاد نمی آوریم، واقعاً چه کسی هستیم.
عاشق کل است و خود کل است او عاشق خویش است وعشق خویش جو (مولانا)
« سایه شما، آن کسی است که شما نمی خواهید باشید». یکپارچه شدن با سایه، تاثیری والا و بنیادی دارد که ما را در بازشناسی منشای عمیق ترزندگی معنوی خود توانا می کند. برای این یکپارچگی ما مجبورهستیم با بدیها دست و پنجه نرم کنیم، با سایه ی خود روبه رو شویم و با اهریمن درهم آمیزیم، هیچ راه دیگری وجود ندارد. برای بیرون آوردن روشنایی باید به درون تاریکی رفت. هرگاه احساس یا میلی را سرکوب می کنیم، قطب مخالف آن را نیز سرکوب می نماییم.
هرگز چیزی را در درون خود سرکوب نکنید، بلکه فقط شجاعت آنرا داشته باشید که بپذیرید، آن میل در شما هست و شما نمی خواهید آنرا ببینید. هنگامی که شما به این واقعیت رسیدید. می توانید با نگرش درون خویش به آگاهی رسیده و براحتی از آن عبور کنید. برای رسیدن به این منظور بایست یاد بگیرید همیشه در زمان حال باشید. برای زمان و وقت احترام قائل باشید. قدرآنرا به خوبی بدانید و آنرا از دست ندهید.
این یک دو دم که مهلت دیدار ممکن است دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر
یکی از مشکلات بشر در عصر ماشین و فضا در دورانی که انواع واقسام تفریحات و سرگرمیها در اختیار انسان مدرن قرار دارد، احساس یکنواختی و تکراری بودن امور زندگی است. جای بسی تعجب است که هرچقدر زندگی مرفه تر و سبک آن مدرن تر می شود این احساس یکنواختی و ایستایی بیشتر میگردد در چنین حالتی هر نوع تنوع فقط اثری موقتی دارد و پس از مدتی باز احساس دلزدگی و دلمردگی به سراغ اشخاص می آید. هیچ ثروتی، هیچ قدرتی و هیچ شهرتی نمی تواند برای همیشه رضایت خاطر ما را فراهم کند.
واقعاً مشکل انسان چیست آیا پیشرفت است؟ خیر، مشکل انسان این است که هیچ وقت احساس رضایت و قناعت نمی کند او همیشه بدنبال گمشده ای است. مشکل انسان در خود واقعیت جستجو نیست چرا که جستجو انسان را به جلو و به پیشرفت سوق می دهد. بلکه مشکل او در این است که گمشده خود را در جای اشتباهی جستجو می کند انسان بدنبال سعادت و رضایت درون است اما در کجا میتوان این سعادت را یافت. بشر در جایهای مختلف بدنبال سعادت می گردد و هر کدام برای خود چاهی مخصوص دارد، چاه یکی پول است و دیگری کار. چاه یکی صنعت است و تکنولوزی و دیگری هنر وخلاقیت های فردی. هر کسی می کوشد از چاه مخصوص خود آب سعادت را بکشد.
ما روزانه بیش از شصت هزار فکر متفاوت در خود داریم. تمرین مراقبه و سکوت ما را به سفر شگفت انگیز افکارمان می برد درآنجا فایده های بسیاری از قبیل زندگی سالمتر و سرشار از آرامش و بدون خستگی و اضطراب وجود دارد. رام کردن افکار سرکش آسان تر از پیدا کردن فکر جدید است. فکر خوب معمار و آفریننده است. تفکر خلاق، عبارت است از فرآیند درک مشکلات، مسایل، کمبود اطلاعات وعوامل جا افتاده . مراقبه تقویت روح برای برقراری رابطه آگاهانه با نیروی درون است.
منشاء هرآنچه آفریده می شود آگاهی مطلق و توانایی مطلق است که جویای تجلی از نا متجلی است وراه آن مراقبه سرشار از سکوت، اتصال با طبیعت، و عدم داوری است. با رعایت سکوت روزانه و بودنِ محض، با حیطه توانایی مطلق در تماس داشته باشید بود. همچنین دست کم روزی دو بار به تنهایی، تقریبا به مدت نیم ساعت صبح و نیم ساعت غروب به مراقبه سکوت بنشینید. همچنین هر روز مدتی را در ارتباط با طبیعت و نظاره خاموش هوشمندی درون هر موجود زنده بگذرانید.
خاموش به تماشای غروب آفتاب یا گوش دادن به صدای اقیانوس یا جویبار یا به بوییدن عطر گلی. در وجد سکوت و با ارتباط با طبیعت، از تپش حیات اعصار حیطه توانایی مطلق و خلاقیت نامحدود محظوظ می مانید. عدم داوری را با خود تمرین کنید. روز را با این جمله آغاز کنید: ” امروز درباره هیچ یکی از آن چیزها که پیش می آید داوری نخواهید کرد.” و در سراسر روز به خودتان یادآوری کنید که نمی خواهید کسی یا چیزی را قضاوت کنید.